در صفحه ۱۲۵ رمان کتابفروشی کوچک بروکن ویل میخوانیم:
البته! تو می خوای یه کتابفروشی باز کنی. چرا که نه؟!
این کتاب ماجراىِ سفرِ سارا لیندکوئست از سوئد به یک شهر کوچک و تقریبا متروکه در ایالت آیوواى ایالات متحده است. داستان شگفتانگیز تحولى که کتابها در زندگى مردم این شهر به وجود مىآورند و ایمان به معجزه همیشه کارساز نهفته در میان ورقهاى هر کتاب.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب آمده است:
کتابفروشی کوچک بروکن ویل کتابیست درباره کتابها. همهجور کتابی، از زنان کوچک و هری پاتر گرفته تا جودی پیکولت و جین آستین، از استیگ لارسن و جویس کارول اوتس گرفته تا مارسل پروست. کتابیست درباره لذت و شعف کتاب خواندن، درباره آموختن از کتابها و گریختن به آنها، و حتی شاید پنهان شدن پشت آنها. کتابیست درباره این سوال که کتابها بهترند یا زندگی واقعی.
[ معرفی کتاب: تختخوابت را مرتب کن – نشر کتاب کوله پشتی ]
کتابفروشی کوچک بروکن ویل
سارا، به دعوت دوست مکاتبهاىاش، اِیمى، از خانه و کشورش دل مىکند و سفرى را آغاز مىکند که به وضوح تغییرات شگرفى هم براى او و هم براى آدمهاى اطرافش در پى دارد. سفرى براى شناخت هرچه بیشتر خود و تغییر براى سازگارى با جهان و درک نقطه عطف زندگى، یعنى عشق.
سارا دخترى منزوى و کتابخوان است که بزرگترین دستاوردش را کار در یک کتابفروشى در سوئد مىداند. او که فرزند بزرگ خانواده است از طرف والدینش مورد سرزنش قرار مىگیرد. مقایسه مدام او با خواهر کوچکترش که تحصیلات آکادمیک دارد و در زمینه خود موفق است بسیار تلخ و گزنده است. او (کم و بیش همانند هر کتابخوان دیگر) کتابها را به معاشرت با آدمها ترجیح مىدهد و شاید به همین دلیل است که دوست چندانى در زندگیش ندارد، به جز کسانى که زمانى در جایگاه همکار با آنها حشر و نشر داشته است.
اولین تصویرى که کتاب از او ارائه مىدهد زنى با سر و وضع نه چندان مرتب، کمین کرده پشت جلد کتابى است. دنیاى جدید و ناشناخته امریکا براى او ترسناک است و حالا که دایره امنش را ترک کرده، دیگر مامنى ندارد به غیر از کتاب.
اما دلیل حضور او در این وادى غربت، نامههاى زنى است به نام ایمى. آنها از طریق کتابها با هم آشنا شدند و همین دریچه کوچک سبب شد تا سارا دوستىاى را تجربه کند وراى تمام نداشتههاى سراسر عمرش. طولى نمىکشد که ایمى از بروکن ویل، شهر زادگاهش مىگوید. از آدمهاى اندکى که بنا به دلایل خود در شهر ماندهاند و این مکان متروکه را ترک نکردهاند. سارا از تام، جورج، جان، اندى، گریس و کارولین تصویرى ذهنى دارد. درست مثل تصویرى که هر خواننده کتاب از آنها در ذهن مىسازد. اما سارا به مثابه خواننده نامهها یک قدم از ما که کتاب را مىخوانیم پیشتر است؛ چرا که قدم در میان جنگل واژگان ایمى مىگذارد و با شخصیتهاى تصویر شده رودررو مىشود. سارا حقیقتا خوانندهاى سعادتمند است چون پس از اندکى ما هم در دل آرزو مىکنیم در کنار او، اهالى بروکن ویل را ملاقات کنیم.
تصاویر شفاف و گویاى ایمى از بروکن ویل و آدمهایش سبب مىشود سارا دل را به دریا بزند، چمدانش را لبریز از کتاب کند و به قصد معاشرت با ایمى و دوستانش به بروکن ویل سفر کند. این شروع سفر قهرمانى سارا است؛ سفرى که او را از پیله تنهایىاش بیرون مىکشد و از او سارا لیندکوئستى به سان یک پروانه مىآفریند.
این کتاب داستان واژگانى است که در میان مجلدهاى رنگ و وارنگ منتظرند تا کشف شوند و زندگى خوانندهشان را رنگین کنند. هر کتاب فرصت یک زندگیست، فرصت روبه رو شدن با چالشها و ماجراهایى که اگر ما تصمیم به باز کردن جلدش نمىگرفتیم تا ابد مکتوم باقى مىماند. چه زمان شجاعت لازم براى گشودن درها به سوى دنیاى جدید را خواهیم داشت؟
سارا به همه ما ثابت مىکند «همیشه براى هرکسى کتابى است و براى هر کتاب کسى» آیا تا امروز کتاب خودت را پیدا کردهاى؟
معرفی چند کتاب دیگر با ترجمه لیلا کرد از نشر کتاب کوله پشتی که درباره کتابها هستند:
جملاتی از متن کتاب کتابفروشی کوچک بروکن ویل
بوش رو حس مىکنى؟ بوى کتاب تازه رو. ماجراجویىهایى که هنوز خونده نشدن. دوستهایى که هنوز باهاشون آشنا نشدى، ساعتها تعقیب و گریز جادویى که در انتظارته. (رمان کتابفروشی کوچک بروکن ویل – صفحه ۳۵۷)
فکر کرد خندهدار بود که ما اغلب در زندگى مىچسبیم به مسیرى امن، چشمبند مىبندیم، در حالى که چشم دوختهایم به زمین و تمام تلاشمان را مىکنیم تا به منظرهى شگفتانگیز نگاه نکنیم؛ بى اینکه متوجه باشیم که به بلندىها رسیدهایم، و به فرصتهایى که واقعا آنجا در انتظارمان هستند. فقط باید بپریم و به پرواز درآییم؛ حتى اگر شده براى یک لحظه. (رمان کتابفروشی کوچک بروکن ویل – صفحه ۳۷۳)
مىدانست تام فکر مىکرد که او کتابها را به دلیل شادتر بودن به زندگى ترجیح مىداد؛ اما حتى در صفحات کتابها هم آدمها ترک مىشدند و ارتباطشان را به هم مىزدند و کسانى را که دوست داشتند از دست مىدادند. در زندگى هم درست مثل کتابها، آدمها عاقبت مىرفتند سراغ عشقهاى تازه. پس فرقى بین کتابها و زندگى وجود نداشت: هر دویشان هم قصههاى شاد داشتند و هم قصههاى تلخ. (رمان کتابفروشی کوچک بروکن ویل – صفحه ۳۸۲)
انگار شهر یه مرکزى داشت، چیزى براى دور هم جمع شدن و سارا خلاء برجامانده از اِیمى را پر کرده بود؛ با مغازهى ایمى و کتابها و مهربانى تقریبا همگانىاش. (رمان کتابفروشی کوچک بروکن ویل – صفحه ۴۰۴)
زندگى باید سخت و پیچیده و اشتباه و عجیب باشه. بذار مردم بخندن. این فقط یعنى زندگى ما از زندگى اونها جالبتره. (رمان کتابفروشی کوچک بروکن ویل – صفحه ۴۲۷)
مشخصات کتاب
- عنوان: کتابفروشی کوچک بروکن ویل
- عنوان فرعی: همیشه براى هر کسى کتابى است و براى هر کتاب کسى
- نویسنده: کاتارینا بیوالد
- ترجمه: لیلا کرد
- انتشارات: کتاب کوله پشتی
- تعداد صفحات: ۴۵۸
- قیمت چاپ اول: ۴۸۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: مهشید موسوی
نظر شما در مورد کتاب کتابفروشی کوچک بروکن ویل چیست؟ آیا از کتابهایی که موضوع آنها نیز کتاب و کتابخواندن است استقبال میکنید؟ لطفا نظرات خود را با در میان بگذارید.
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر کتاب کوله پشتی: