نخستین جملات واتسلاف هاول – نویسنده کتاب نامههای سرگشاده – در نخستین سخنرانی عمومیاش برای مردم چکسلواکی که زنده از شبکههای سراسری پخش شد و بعد در تمام اروپا و فراتر از آن انعکاس یافت آنقدر غیرمنتظره بود که تا به حال هیچ رئیسجمهوری سخنانش را چنین آغاز نکرده بود. او در ابتدای سخنرانی خود به وضعیت سختی که پیش روی خودش و مردم بود اشاره کرد:
«هموطنان عزیز، در طی این سالهای گذشته، رئیسجمهورهای قبلی در چنین روزی به شکلهای مختلف راجع به یک مضمون واحد برایتان سخن گفتهاند: این که کشور چقدر شکوفا شده، این که تولید فولاد به میلیونها تن رسیده، این که چقدر همه شاد و خوشبختیم، چقدر به حکومتمان اعتماد داریم و چه آیندههای درخشانی در برابرمان است. گمان نمیکنم مرا به این منصب خوانده باشید تا من هم به شما دروغ بگویم.»
واتسلاف هاول که در دوران سلطه حزب کمونیست، شماری از مهمترین نامهها و جستارهای سیاسی قرن بیستم را نوشت و در تاریکترین دوران کشور پراگ، روشنفکران و شهروندان چک را به شجاعت، جسور بودن و زیستن در دایره حقیقت فراخواند؛ گذار ذهنی از جهان بسته آن دوران را به سوی جامعهای دموکراتیک ممکن میساخت. او نور امید در دل دنیای تاریک کمونیسم بود.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب نامههای سرگشاده آمده است:
هاول، نمایشنامهنویس و جستارنویس چکتبار، در سال ۱۹۳۶ در چکسلواکی سابق به دنیا آمد. او مهمترین و مبتکرترین نمایشنامهنویس چک در سالهای دهه ۱۹۶۰ بود و خیلی زود رودرروی ساختارهای قدرت سیاسی حاکم بر کشورش ایستاد و با نوشتههایش بر بلاهت و پوچی جامعهای ماشینی و حکومتی تمامیتخواه انگشت گذاشت. سالها بعد، پس از زندانی شدن و ممنوع شدن نوشتههایش، با بنیانگذاری جنبش «میعادگاه مدنی» رژیم حاکم را مجبور به تقسیم قدرت کرد و در نهایت به فاصله یک ماه به مقام ریاست جمهوری موقت چکسلواکی انتخاب شد.
با فروپاشی نظام کمونیستی در ۱۹۹۰ او بار دیگر به ریاستجمهوری چکسلواکی برگزیده شد. هاول در طول دوران ریاستجمهوری با نگاهی سوسیال دموکرات به مسائل اجتماعی و اقتصادی جامعه و کشورش میپرداخت و از آزادیهای مدنی و حقوق بشر بهشدت دفاع میکرد. او نهایتاً در سال ۲۰۱۱ چشم از جهان فرو بست.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب قدرت بیقدرتان – اثر واتسلاف هاول ]
کتاب نامههای سرگشاده
کتاب حاضر، کتابی است که نوشتههای هاول را طی بیست و پنج سال شامل شده و روند توسعه و تکامل شخصیتی و افکار نویسنده را نشان میدهد. نبوغ واتسلاف هاول در این بود که میتوانست از شرایط خاص عقبنشینی کرده و آن شرایط را در پرتوی اصول فلسفی و انسانگرایانه وسیعتری مشاهده کند.
اگرچه شناخت کمی از تاریخ اروپای شرقی در اواخر قرن بیستم به شما در مطالعه کتاب نامه های سرگشاده کمک میکند، اما لازم نیست چیزهای زیادی بدانید تا بتوانید از تحلیلهای فوقالعاده این کتاب در مورد ایدئولوژیها و تأثیرات مخرب آنها بر روح انسان و به طور کلی جامعه بهره ببرید. اما شاید بد نباشد اشاره مختصری به سال ۱۹۶۸ داشته باشیم.
سال ۱۹۶۸ سال کلیدی در تاریخ چکسلواکی است. از ژانویه آن سال جناح میانهروتری در حزب کمونیست حاکم بر چکسلواکی با شعار «ایجاد سوسیالیسم انسانی» پرچم اصلاحات را در دست گرفت و شور و شوق بسیاری در کشور حاکم شد. این دوره از برف رمستان تا گرمای تابستان همان سال را «بهار پراگ» مینامند که دست آخر با اشغال نظامی چکسلواکی توسط تانکهای ارتش پنج کشور پیمان ورشو (به رهبری شوروی) خزان شد و پایانی جز سرکوب نداشت.
از این سال آزار و اذیت و زندان و مهاجرت سهم روشنفکران چکسلواکی شد. هاول با مواضع سیاسی که گرفت به تدریج به چهرهای شناختهشده تبدیل شد و در طول دههی ناامیدکننده هفتاد، هاول نمایشنامهنویسی بود که آثارش رنگ پرده را به خود نمیدید و نویسندهای بود که جستارهای سیاسیاش برای چکها و اسلواکها امیدبخش بود. پس از این اتفاقات بود که با جنبش «میعادگاه مدنی» و نهایتاً با فروپاشی کمونیسم، امید به مردم کشور برگشت.
کتاب نامههای سرگشاده شامل ۲۴ جستار است که هرکدام در جایگاه خود مهم و تاثیرگذار هستند. سرفصل مطالب کتاب عبارت است از: «جان تازه»، «درباب تفکر طفره جو»، «درباب مضمون یک اپوزیسیون»، «نامه به الکساندر دوپچک»، «دکتر هوساک عزیز»، « گفتن حقیقت همیشه راه عاقلانه ای است»، «محاکمه»، «اصل ۲۰۲»، «اصل ۲۰۳»، «گزارشهایی از حصر خانگی»، «دو نامه از زندان»، «طرف حقیقت را میگیرم»، «سیاست و وجدان»، «شش حاشیه درباره فرهنگ»،«مهیج»، «تشریح یک خاموشی»، «دو نکته درباره منشور ۷۷»، «سرگذشتها و توتالیتاریسم»، «دیدار با گورباچف»، «مضحکه، اصلاح پذیری و آینده جهان»، «در فکر فرانتیشک کا.»، «میدان آزمایش»، «کلامی درباره کلمات» و «سخنرانی سال نو».
جستارهای کتاب حاضر از اتفاقی روزمره یا خاطرهای خیلی معمولی آغاز میشوند و به تدریج پیچیدهتر شده و حتی به مفاهیم انتزاعی میرسند. بنابراین میتوان گفت کتاب نامههای سرگشاده گزیدهای تاریخی از مهمترین نوشتههای واتسلاف هاول است که حاصل بیست و پنج سال مشاهدات و تأملات اوست و خواندن آنها سیر تحول فکری و روحی این نویسنده و سیاستمدار بزرگ را به ما نشان میدهد: از شهروندی تبعیضچشیده تا نمایشنامهنویسی کمابیش شناخته شده که شجاعانه در سختترین دورانها زبان به گفتن حقیقت میگشود، تا انتخابش به ریاستجمهوری.
[ » معرفی و نقد کتاب: روح پراگ – اثر ایوان کلیما ]
جملاتی از متن کتاب
به چهرهٔ مردم در خیابانها نگاه کنید: بیشترشان عجله دارند، نگرانی در صورتهایشان موج میزند و به اطرافشان بیتوجهاند. حس راحتی و شادمانی و در لحظه زیستن از خیابانها برچیده شده است. هوا که رو به تاریکی و شب میرود خیابانها هم سوت و کور میشوند، و اگر از قضا چشمتان به گروهی افراد آسودهخاطر و سرخوش بخورد میبینید معمولاً اهل کشور خودمان نیستند. گرمی، گشادهرویی، مهربانی و صمیمیت بیمزد و منت دارد کمکم از برخوردهای روزمرهٔ مردم با همدیگر رخت برمیبندد. انگار فقط یک چیز از فکر همه میگذرد: آنچه را دنبالش هستند کجا باید پیدا کنند.
یک جامعهٔ واقعاً زنده همیشه پر از اتفاق است. بدهبستان فعالیتها و رویدادهای روز، جنبوجوشهای آشکار و پنهان، موقعیتهای بینظیری را پشتسرهم بهوجود میآورد و این خودش جنبوجوش بیشتر و تازهتری را به بار مینشاند. دوگانگی اسرارآمیز و حیاتیِ استمرارها و تغییرها، ترتیبها و تصادفها، منتظرهها و غیرمنتظرهها، اثر خودش را روی بُعد زمان میگذارد و جریان رویدادها شاهد و گواهش میشوند. هرچقدر زندگیِ یک جامعه ساختاریافتهتر باشد، بُعد زمانیاش هم ساختار بیشتری پیدا میکند و عناصر یگانه و تکرارنشدنی در این جریان زمانی بیشتر به چشم میآیند.
دفاع از خودمان در مقابل اقدامات خودسرانه نهتنها حق که وظیفهٔ ماست. من این وظیفه را فقط در قبال حفظ شرافت و کرامت انسانی خودم نمیبینم، بلکه اعتقاد دارم وظیفهای در قبال شهروندان دیگر هم هست.
وقتی فعالیت احزاب مخالف ممنوع میشود و پای سانسور به میان میآید، حمله به خبر و در نتیجه به خود زندگی پایان نگرفته؛ این حمله تازه شروع شده است. هر چقدر مداخلههای غیرمستقیم پنهانتر باشند بهتر عمل میکنند، بنابراین بهنوعی خطرناکتر هم هستند. مرز بین زندگی عمومی و زندگی خصوصی دیگر مثل قبل آنقدرها روشن و قابلتشخیص نیست. پدیدههای بیشماری در تمدن مدرن وجود دارد که این دو حوزه را با همدیگر درمیآمیزند، و در نتیجه زندگی عمومی و زندگی خصوصی بدل به دو چهره، دو قطب، یا دو ساحت از یک زندگی واحد و جداییناپذیر شدهاند. هر اتفاقی که در حوزهٔ عمومی رخ میدهد در نهایت بر حوزهٔ خصوصی هم تأثیر میگذارد و به آن شکل میدهد، هرچند بهشیوههایی گاه پیچیده و مخفیانه.
هر قدرت توتالیتر نوپایی اول تلاش میکند برای بقیهٔ منابع قدرت محدودیتهایی بهوجود بیاورد و در نهایت آنها را از سر راه بردارد. اولین منبع قدرت هم کثرت سیاسی است. ولی همراه آن، یا کمی بعد از آن، کثرت فکری و اقتصادی هم از بین میروند، چون قدرتی که برای این کثرتها احترام قائل باشد به هیچ وجه قدرت تام و تمامی نیست.
دنیای توتالیتاریسم پیشرفته البته به دلیل افول چشمگیر فردیت سرآمد است؛ در این دنیا پردهای از یک تمایزناپذیری گنگ و بیروح روی همهچیز افتاده و رنگی سرتاسر خاکستری بر همهچیز پاشیده است. اما تناقض کار اینجاست که این پرده منشأ خودش را هم میپوشاند: عامل محوری که تمام عوامل فردی قابلمقایسه را از دنیای خودش بیرون رانده، فردیت خودش را هم به دست خود سلب میکند. نتیجهاش بیچهرگی و ناپیدایی و گریزپایی عجیب قدرت است، بیلطفی زبانش است، بینام و نشانی تصمیمگیرندگانش است.
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب نامههای سرگشاده
- نویسنده: واتسلاف هاول
- ترجمه: احسان کیانیخواه
- انتشارات: نو
- تعداد صفحات: ۴۲۳
- قیمت چاپ دوم – سال ۱۴۰۰: ۳۰۰۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب نامههای سرگشاده چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن درباره کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر: