کتاب عادتهای اتمی با عنوان انگلیسی Atomic Habits اثری از جیمز کلیر است که تحت عناوین مختلفی ترجمه و روانه بازار شده است. ترجمه دیگری از این کتاب خرده عادتها نام دارد که از سوی نشر میلکان منتشر شده است. عنوان فرعی کتاب حاضر، یک راه ساده و اثبات شده برای ایجاد عادات خوب و شکستن عادات بد است که تصویر واضحی از محتوای کتاب به خواننده میدهد.
عنوان کتاب، بسیار دقیق انتخاب شده است. اتم تا سالهای سال به عنوان چیزی کشف نشده و هیجانانگیز مطرح بود و هرچا میخواستند در مورد کاری سخت و یا چیزی کشف نشده صحبت کنند از اتم صحبت میکردند. عادتهای اتمی با بهره گرفتن از این اسم، جلوه ویژهای به کتاب بخشیده است اما آیا واقعا عادتهای اتمی وجود دارند؟ و یا آنطور که نشان میدهد، اگر عادتی را بر اساس این کتاب به شکل اتمی ایجاد کنیم، دیگر هرگز آن را ترک نخواهیم کرد؟
کتاب عادتهای اتمی کتابی است درباره تغییر زندگی براساس ایجاد عادتهای جدید و البته نهادینه کردن این عادتها به شکلی که دیگر نتوانیم از آن فرار کنیم. استقبال از این کتاب بسیار خوب بوده اما اگر بخواهیم با واقعیت روبهرو شویم، خواندن این کتاب و یا عمل به برخی از توصیههای آن باعث تغییر زندگی شما نمیشود. اگر شما به دنبال موفقیت و عادت به چیزهای خوب هستید، طبیعتاً خواندن یک کتاب و یا حتی ده کتاب در زمینه موفقیت تاثیری نخواهد داشت اما اگر از هر کتاب یک نکته خوب برداشت و به آن عمل کنید در بلند مدت ممکن است تغییرات شگرفی در زندگی خود ببینید و نکته دقیقا اینجاست که شما نباید سنگ بزرگ بردارید.
[ » معرفی کتاب: کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها – نشر میلکان ]
کتاب عادتهای اتمی
جیمز کلیر در کتاب عادتهای اتمی روی این نکته تاکید دارد که اهداف بزرگ ما در زندگی به وسیله ما قابل دستیابی نیستند! او یک قدم جلوتر میرود و مینویسد حتی اگر روی اهداف تمرکز بیشتری داشته باشیم هدف ما بیشتر دور میشود. در اینجا نویسنده به ما هشدار میدهد این عادتهای ما هستند که اهداف را قابل دستیابی میکند. به این معنا که شما اگر از روی عادت هر روز کاری که باید را انجام دهید، درنهایت به موفقیت خواهید رسید.
لازمه این کار تغییر هویت و دیدگاه خود فرد است. کلیر به مخاطبش گوشزد میکند که تغییر هویت از «من میخواهم» به «من هستم» آغاز میشود. البته ساده سازی موضوع از سوی نویسنده کاری کرده که خواننده به راحتی دیدگاههای مطرح شده را نپذیرد. ایراد بزرگ کتابهای موفقیت و انگیزشی در همین ساده سازی و صادر کردن دستورات و رویههای کلی برای عموم مردم است. به عنوان مثال تقریباً در تمامی کتابهای موفقیت زود از خواب بیدار شدن، به عنوان یکی از عوامل مهم موفقیت در نظر گرفته شده است. ماجرا به حدی گسترده و جهانی شده که فرد ناخودآگاه فکر میکند اگر دیر از خواب بیدار شود، غیرممکن است که بتواند در زندگی موفق شود. با این حال امروزه خوب میدانیم که چنین نیست و زود از خواب بیدار شدن هیچ گونه رابطه مستقیمی با موفقیت ندارد.
در کتاب عادتهای اتمی یک الگوی چند مرحلهای برمبنای رفتارشناسی برای ایجاد عادات جدید و روش معکوس و متضاد همین الگو برای ترک عادت بد معرفی شده و در قسمتهای مختلف کتاب به شیوههای مختلفی همچون مثال زدن افراد و تیمهای موفق، بر اهمیت عادت و نقش آنها در زندگی تاکید شده و بیان میشود که هرچند کوچک بودن و به چشم نیامدن انجام یک عادت، خاصیت اون هست، اما همین قطعات کوچک و اتمی رفتاری هستند که تحولهای بزرگ ایجاد میکنند.
کتاب با بیانی ساده و تأثیرگذار، چرایی تأثیر عادات کوچک بر رسیدن به موفقیتهای چشمگیر را توصیف میکند و قوانین مؤثر بر نهادینه کردن آنها را نیز شرح میدهد؛ بهطوریکه بهکمک این قوانین، مخاطب با خودش احساس مهربانی بیشتری میکند و بهتر میتواند با عادات جدید کنار بیاید. درنهایت، تصویری از عاداتی به کوچکی اتم و با اثرگذاری قوی در ذهن خواننده شکل میگیرد که همواره در فکرش باقی خواهد ماند. ناگفته نماند که لحن ساده و صادقانه نویسنده نیز در ایجاد چنین احساس اعتمادی بیتأثیر نیست؛ لحنی که اهداف، نیازها و باورهای مخاطب را هنرمندانه هدف قرار میدهد و بر اساس آن برایش هویت ایجاد میکند.
اما مثالهای کتاب عموماً تکراری هستند. مخضوضاً اگر پیش از این کتابهای موفقیت و انگیزشی زیادی خوانده باشید. نویسنده روی یک موضوع چند صفحه توضیح میدهد ولی کاری که میکند، عملاً کش دادن توضیحات است و این برای خواننده خستهکننده است. کتاب میتوانست بسیار بسیار خلاصهتر و جذابتر باشد اما اگر به این شکل درمیآمد دیگر کتاب نمیشد! پیشنهاد میکنیم اگر وقت و حوصله خواندن همه متن کتاب را ندارید، از خلاصه پایان هر فصل استفاده کنید که بسیار مفید و کامل است.
درکل کتاب عادتهای اتمی را نمیتوان کتاب بدی دانست اما توصیهها و راهکارهای ارائه شده در آن آنقدر هم علمی، کاربردی و یا حتی جالب نیست. استفاده از جملاتی مانند:
هویت شما در قالب عادتهایتان ظاهر میشود.
کیفیت زندگی ما غالبا به کیفیت عادتهایمان بستگی دارد.
تمام نتایج بزرگ از شروعهای کوچک حاصل میشوند.
قدرتمندترین نتایج با تاخیر ظاهر میشوند.
تنها راه برای پیروزی واقعی، بهبود هر روزه است.
هیجانانگیز و جالب است اما اثر آن نیز زودگذر است. اجازه بدهید به یک نمونه اشاره کنیم. در قسمتی از کتاب آمده است: «اگر به مدت یک سال هر روز ۱ درصد بهتر شوید، در انتهای کار ۳۷ برابر بهتر خواهید شد.» در ظاهر این جمله بسیار خوب و انگیزشی است. رشد کردن و موفق شدن آرزوهای همه ماست اما آیا واقعاً اینکه هر روز یک درصد بهتر شویم امکانپذیر است؟ در ابتدا بله، اما بعد از مدتی این کار بسیار دشوار خواهد بود. شما ممکن است روز اول بتوانید یک درصد بهتر شوید اما از یک جایی به بعد شما نمیتوانید رقیب خوبیهای خود باشید. با این حال، بعید میدانیم کسی از اینکه ۲۰ درصد آدم بهتری باشد، ابراز نارضایتی کند.
پنج قانون مهم در کتاب وجود دارد که شاید خالی از لطف نباشد اگر بخواهیم به طور خلاصه به آن اشاره کنیم.
قانون اول: عادتها را برای خود آسان کنید. برای این کار از قانون دو دقیقه استفاده کنید. یعنی وقتی یک عادت جدید را شروع میکنید، انجام آن عادت را در ابتدا کمتر از دو دقیقه انجام دهید.
قانون دوم: عادتها را برای خود جذاب کنید. برای این کار میتوانید عادتی مهم اما نه چندان جذاب را به رفتاری ربط بدهید که برای شما جذاب است و باعث ترشح دوپامین در بدنتان میشود.
قانون سوم: از یک تقویم یا دفترچه برای پیگیری و ارزیابی عادتهای جدید استفاده کنید و روزهایی که به عادت پایبند بودید را علامت بزنید. این کار در بلندمدت بسیار مفید است و تعهد شما را نشان میدهد.
قانون چهارم: برای ترک عادتهای بد و ساخت عادتهای خوب، به جای تمرکز بر روی اهداف و دستاوردها، روی شخصیتی که میخواهید در آینده به آن تبدیل شوید، تمرکز کنید.
قانون پنجم: اگر عادتهای مثبتی دارید اما هنوز نتایج دلخواه خود را کسب نکردهاید، تسلیم نشوید بلکه بهجای نتایج آنی تمرکز خود را روی مسیری بگذارید که در آن قرار دارید.
[ » معرفی کتاب: کتاب خودت را به فنا نده – اثری از گریجان بیشاپ ]
جملاتی از متن کتاب
تاثیری که بهواسطه تغییر در عاداتتان ایجاد میشود، با تاثیر تغییر مسیر هواپیما تنها بهاندازه چند درجه برابری میکند. فرض کنید در حال پرواز از لسآنجلس به نیویورک سیتی هستید. اگر خلبان نوک هواپیما را تنها ۳.۵ درجه به سمت جنوب بگیرد، به جای نیویورک در واشنگتن فرود خواهید آمد. این تغییر کوچک در زمان بلند شدن هواپیما، بهندرت حس میشود – دماغه هواپیما تنها چند متر جابجا میشود – اما وقتی همین تاثیر در سرتاسر آمریکا بزرگنمایی میشود، صدها مایل آنطرفتر فرود خواهید آمد.
برای اینکه به بهترین نسخه از خودتان تبدیل شوید، باید دائما اعتقاداتتان را ویرایش کنید و هویت خود را بهروزرسانی نمایید و توسعه دهید.
وقتی بر روی شخصیت مدنظرتان کنترل پیدا کردید، میتوانید گامهای کوچکی را برای تقویت هویت مطلوبتان بردارید. دوستی دارم که با پرسش «یک فرد سالم چه کارهایی انجام میدهد؟»، بیش از ۴۵ کیلوگرم وزن کم کرده است. در سرتاسر طول روز، از این پرسش بهعنوان یک دستورالعمل بهره میگیرد. آیا یک فرد سالم پیاده میرود یا تاکسی میگیرد؟ آیا یک فرد سالم بوریتو سفارش میدهد یا سالاد؟ با خودش فکر کرد اگر به مدت طولانی، مانند یک فرد سالم عمل کند، در نهایت به یک فرد سالم تبدیل خواهد شد. حق با او بود.
شما هوس نمیکنید که سیگار بکشید، بلکه هوس میکنید آن حس تسکین بعد از آن را تجربه کنید. انگیزهٔ شما مسواک زدن دندانهایتان نیست، بلکه دوست دارید حس تمیزی داشته باشید. هدفتان این نیست که صرفا تلویزیون را روشن کنید، بلکه میخواهید سرگرم شوید. هر وسوسهای به تمایل شما برای تغییر وضعیت درونیتان پیوند خورده است.
قانون طلایی میگوید انسانها وقتی روی وظایفی کار میکنند که دقیقا در مرز توانمندیهای کنونیشان جای گرفته، به اوج انگیزههایشان میرسند. – بزرگترین تهدید موفقیت، نه شکست بلکه بیحوصلگی است. – وقتی عادتها روتین میشوند، جذابیتشان را از دست میدهند و کمتر حس رضایت را به همراه دارند. در نتیجه از آنها خسته میشویم. – وقتی انگیزه وجود داشته باشد، هر کس میتواند بهسختی تلاش کند. این توانایی پیشبرد کار در زمان بیحوصلگی است که تفاوتها را رقم میزند. – حرفهایها به برنامهٔ خود پایبند میمانند؛ آماتورها میگذارند زندگی در برنامههایشان مداخله کند.
آن اقدامی که در فکرش هستید، و نتیجهٔ احتمالی آن را، با صدای بلند بگویید. اگر میخواهید عادتِ مصرف فستفود خود را کاهش دهید، اما در صدد برداشتن یک کلوچه هستید، با صدای بلند بگویید «قرار است این کلوچه را بخورم، اما به آن نیازی ندارم. خوردن آن باعث میشود وزنم زیاد شود و سلامتیام آسیب ببیند». شنیدن عادتهای بد با صدای بلند، باعث میشود عواقب آن واقعیتر به نظر برسند. بهجای اینکه بدون تفکر سراغ یک عادت قدیمی بروید، قبح آن کار در نظرتان بیشتر خواهد شد.
اگر دوست دارید عاقبت زندگی خود را پیشبینی کنید، تنها کاری که باید انجام دهید پیروی از مسیر عواید یا ضررهای کوچکتان است و ببینید که چگونه انتخابهای روزمرهٔ شما در طول ۱۰ یا ۱۲ سال آینده کنار هم جمع میشوند. آیا میزان مخارجتان کمتر از درآمد ماهیانهٔ شما است؟ آیا هر هفته به باشگاه میروید؟ آیا کتاب میخوانید یا هر روز چیز جدیدی را تماشا میکنید؟ تلاشهای کوچک اینچنینی هستند که آیندهٔ شما را تعریف میکنند.
یادگیری یک زبان جدید، نواختن یک ساز یا اجرای حرکاتی که به آنها عادت نداریم، دشواری زیادی دارند، زیرا حواس ما باید از مسیرهایی عبور کنند که هنوز ساخته نشدهاند و جا نیفتادهاند؛ اما فقط با تکرار مداوم است که این مسیر کوتاه میشود و دشواری از بین میرود؛ اقدامات ما آنقدر ناخودآگاه میشوند که میتوانند حتی در صورت مشغولیت ذهن به چیزهای دیگر نیز انجام بگیرند.
نتایج شما در آینده، حاصل عادتهای فعلیتان هستند. ارزش خالص شما در آینده از عادات مالی شما به دست میآید. وزن شما در آینده بهواسطه عادات غذاییتان تعیین میشود. دانش شما در آینده از عادات یادگیریتان نشات میگیرد. میزان درهمریختگی خانهٔ شما در آینده محصولی از عادات تمیزکاریتان است. آنچه تکرار کنید، عاید شما میشود.
بدن انسان حدود ۱۱ میلیون دریافتکننده حسی دارد که تقریبا ۱۰ میلیون از آنها به بینایی اختصاص دارند. برخی از متخصصان برآورد میکنند که نیمی از منابع مغز برای دیدن استفاده میشود. با توجه به اینکه بیش از سایر حواس به بینایی متکی هستیم، جای تعجب ندارد که سرنخهای بصری، بزرگترین محرک رفتارمان باشند. به همین دلیل، یک تغییر کوچک در آنچه میبینید میتواند به یک تغییر بزرگ در اعمالتان منجر شود. در نتیجه میتوانید تصور کنید که زندگی و کار در محیطهایی که با سرنخهای مفید پر شدهاند و اجتناب از محیطهای غیرمفید، تا چه اندازه اهمیت دارد.
کنجکاوی بهتر از باهوش بودن است. داشتن انگیزه و کنجکاوی مهمتر از باهوش بودن است، زیرا وجودشان به اقدام ختم میشود. باهوش بودن هیچگاه بهخودیخود نتیجه نمیدهد، زیرا شما را به اقدام وانمیدارد. این تمایل است، نه هوش و اطلاعات، که موجب بروز رفتار میشود. همانطور که ناوال راویکانت میگوید «ترفند لازم برای شروع هر کار این است که میل به انجام آن را به وجود آورید».
فرض کنید دو نفر مقاومت میکنند تا سیگار نکشند. وقتی سیگار به آنها تعارف میشود، نفر اول میگوید «نه ممنون. در حال ترکم». این یک پاسخ معقول به نظر میرسد، اما این فرد کماکان باور دارد که سیگاری است و تلاش میکند به فرد دیگری تبدیل شود. آنها امیدوارند که با همراه داشتن همان باورهای قدیمی، رفتارشان تغییر پیدا کند. دومین فرد با گفتن «نه ممنون. سیگاری نیستم»، درخواست سیگار را رد میکند. تفاوت کوچکی میان این دو جمله است، اما میتوان تغییر هویت را در پاسخ دوم مشاهده نمود. سیگار کشیدن به بخشی از زندگی پیشین آنها تبدیل شده، نه زندگی که هماکنون انجام میدهند. آنها دیگر خودشان را یک فرد سیگاری نمیدانند.
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب عادتهای اتمی
- نویسنده: جیمز کلیر
- ترجمه: هادی بهمنی
- انتشارات: نشر نوین
- تعداد صفحات: ۲۷۳
- قیمت چاپ سی و پنجم – سال ۱۴۰۳: ۲۱۵۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب عادتهای اتمی چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافهبوک در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر در حوزه موفقیت: