کتاب سایلاس مارنر یکی دیگر از رمانهای ویکتوریایی اثر جورج الیوت است. این رمان داستانی است رئالیستی درباره آدمهایی معمولی که زندگی سادهای دارند و روابط آنها نیز در محیط کوچکشان ساده مینماید، اما آیا این نظم عادی ادامه مییابد و زندگی بدون بحران سپری میشود؟
جورج الیوت نام مستعار نویسنده است. این نویسنده، بانویی به نام مری ان ایوانز است که از نویسندگان مطرح دوره ویکتوریایی – دوره اوج انقلاب صنعتی در بریتانیا و اوج امپراتوری بریتانیا – به شمار میآید. نویسنده برای آنکه نوشتههایش جدی گرفته شود با اسم جرج الیوت که مردانه بود کتابهایش را منتشر میکرد.
قبلاً در کافهبوک به شکل مختصر به زندگی این نویسنده اشاره و مهمترین کتاب او یعنی رمان میدل مارچ را نیز معرفی کردیم. در این مطلب به معرفی کتاب سایلاس مارنر خواهیم پرداخت.
پشت جلد رمان، داستان آن به شکل خلاصه آمده است:
روایت کتاب سایلاس مارنر داستان مرد بافندهای است که در هنگام کار حالات صرعگونهای برایش به وجود میآید و مردم این حالات را به کرامات و مقامات روحانی وی نسبت میدهند و احترام خاصی برای آن قائلاند. مرد بافنده نیز از این احترام «لذت: میبرد.
مرد دیگری نیز وجود دارد که دارای همین ویژگی است و از این احترام «بهره» میبرد. مرد بهرهمند او را به چشم رقیب مینگرد و رقابتی یکسویه را با وی آغاز میکند که به نتیجهای پست میانجامد و باقی ماجرای داستان بر همین منوال است.
مرد بافنده به سرزمینی دیگر هجرت میکند و به کار بافندگیاش دل میبندد. شرایطی همسان با همان موقعیت احترامبرانگیز پیشین برایش پیش میآید که از آن میگریزد و تنها به کار و پسانداز روی میآورد. داستان او با داستان دو برادر متمول ورشکسته گره میخورد. ناگاه اتفاق ناگواری رخ میدهد و زندگی او وارد مرحلهی دیگرگونهای میشود و ورود یک شخصیت جدید هستی داستان را به راهی متفاوت میبرد و… .
شروع کتاب سایلاس مارنر چنین است:
در روزگاری که چرخهای ریسندگی در خانههای سرِ مزرعه تندتند کار میکردند – و حتی خانمهای متشخص و ملبس به ابریشم و تور نیز برای سرگرمی چرخهای ریسندگی چوببلوطی براق داشتند – در نقاط دوردست میان گذرگاهها، یا در عمق سینۀ تپهها، میشد مردان کوچکاندام بیرنگ و رویی را دید که در مقایسه با روستاییان خوشبنیه به بازماندگان نژاد منقرض شدهای میماندند. سگ گله با خشم پارس میکرد هنگامی که یکی از این مردان بیگانهنما در بلندیها ظاهر میشد، تیرهفام در غروب زودهنگام زمستان. از چه رو سگ باید شکل و شمایلی را دوست بدارد که زیر بار کیسهای سنگین قوز کرده است؟ آری، کم پیش میآمد که این مردان بیرنگورو بدون بار مرموزشان از جای خود خارج شوند.
کتاب سایلاس مارنر داستانی کلاسیک و بسیار قدرتمند در قصهگویی و پردازش شخصیتها و تحلیلهای روانشناختی است که در واکاوی شخصیتها مرکز عطف رخدادها را بر اساس حقایق مکشوف و وقایع پس از آن طرحریزی مینماید. تغییرات شخصیتها پیش و پس از آشکار شدن رازها و حقایق و تاثیرات این تغییرات روحی و روانی بر سلسلهی وقایع و روابط از مهمترین مولفههای روانشناختی و تحلیلهای الیوت است که مبتنی بر تحلیلهای انگیزشی شخصیتهاست.
الیوت با فاصلهگیری از شخصیتها آنها را خاکستری طراحی کرده و بدون هیچ قضاوتی تحولات و تغییراتشان را افشا میکند تا مخاطب با شناخت این رویکردها آگاهیهای روانشناسانه را بر قضاوت ارجح بداند. شخصیتهای الیوت همه ناقص هستند چندانکه هیچ انسانی کامل نیست. همه خطا میکنند و همه قابل ترحماند. تنها رویکرد آنان نسبت به وقایع با تکیه بر علم مخاطب به درستی و نادرستی واکنشها حائز اهمیت است. الیوت به دور از هر موعظهای مخاطب را پرورش میدهد و الگوسازیهای اخلاقی او بیهیچ شعاری در بطن داستان با روح مخاطب سروکار دارد. هر افشاگری که در مورد انسان صورت میگیرد بر پایهی صفات زشت و رفتارهای ناپسندیست که چونان طمع و آز بیشترین صدمه را به دیگران و جامعه میزنند تا به فاعل.
تمامی کاستیها و ویرانیها با ورود یک عشق بدون جنسیت به امتیازی معجزهوار بدل میشود. الیوت بررسی میکند که رشد انسان با چه چیز میسر میشود تا به تکامل برسد. ویژگی که فقدانش وجه خنثایی ندارد و به سقوط میانجامد. سایلاس مارنر به مخاطب میفهماند که رستگاری انسان در چیست.
[ » معرفی و نقد: کتاب بازار خودفروشی – ادبیات انگلستان ]
جملاتی از متن کتاب سایلاس مارنر
همواره با عاجز شدن فکر بر اثر احساسی بیامان، نوعی پناهگاه پدید میآید. امید بستن به چیزهای ناممکن، باور داشتن به تصورات متضاد، هنوز با جنون تفاوت دارد، زیرا این پناهگاه را واقعیت خارجی درهم میریزد. مثل شب و روز است، و خواب و بیداری، یکی میرود و یکی میآید، و ما نمیدانیم چهطور و کجا. زحمتی میکشیم و کاری میکنیم تا ادامهی حیات بدهیم، اما در نهایت کار چندانی از ما برنمیآید. اتفاقهای بزرگی میافتد بدون آنکه ما کاری کرده باشیم. هرچه بخواهد بشود، میشود.
در روزگار قدیم، فرشتگانی بودند که میآمدند دست کسانی را میگرفتند و آنان را از شهرِ هلاک خارج میکردند. امروزه دیگر فرشتگان سپیدبال را نمیبینیم، اما هنوز کسانی از هلاک و هلاکت خارج میشوند. دستی در دستشان قرار میگیرد که آنان را مهربانانه به وادی آرامش و نور میکشاند، به گونهای که دیگر به پشت سر نمینگرند. این دست شاید دست کوچک کودکی باشد.
آقای مِیسی، که شک نداشت حرف هایش شنیده شده است، مکثی کرد تا شاید جوابی به نشانه ی تشکر بشنود، ولی مارنر ساکت ماند و هیچ نگفت. البته متوجه بود که پیرمرد حسن نیت دارد و در عالم همسایگی می خواهد محبت کند، اما این محبت برای سایلاس مارنر در حکم آفتابی بود که بر بیچارگان می افتد… دلی نداشت که طعم این محبت را بچشد، و احساس می کرد این آفتاب خیلی از او دور است.
انسانی که در حال افتادن به آب های تاریک است، به هر جای پای موقتی، حتی سنگ های لغزنده نیز متوسل می شود.
به نظر من، یکی از چیزهایی که باعث میشود ما با کلاممان زیاد نتوانیم به همنوعانمان تسلا بدهیم این است که حسننیت ما، بهرغم میل ما، پیش از آنکه به لب ما بنشیند با مزۀ دهان ما درمیآمیزد.
آسیب، او هیچ وقت آسیب نخواهد دید. او برای آسیب زدن به دیگران به وجود آمده است.
اگر فرشته ای وجود داشته باشد که غم های انسان ها و همچنین گناهانشان را ثبت کند، تعداد و عمق غم هایی را می داند که از تفکرات غلطی نشأت می گیرند که هیچکسی مقصرشان نیست.
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب سایلاس مارنر
- نویسنده: جورج الیوت
- ترجمه: رضا رضایی
- انتشارات: نشر نی
- تعداد صفحات: ۲۷۲
- قیمت چاپ چهارم: ۱۱۰۰۰۰ تومان
👤 این مطلب با همکاری صفحه dance.with.books نوشته شده است.
نظر شما در مورد کتاب سایلاس مارنر چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید نظرات خود را در مورد آن با ما به اشتراک بگذارید.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی دو کتاب دیگر از ادبیات انگلستان:
- رمان عقل و احساس
- رمان بلندیهای بادگیر – همراه با اینفوگرافیک