درباره کتاب زن در ریگ روان قبلاً مطلب مختصری در کافهبوک منتشر شد. اما در اینجا بیشتر به عمق رمان میرویم و به نقد فلسفه کتاب میپردازیم. بنابراین اگر این کتاب را خواندهاید مطالعه این مطلب میتواند به درک بهتر شما از کتاب کمک کند. اگر هنوز این کتاب را نخواندهاید میتوانید به معرفی خلاصهوار کتاب از طریق لینک زیر مراجعه کنید.
نیکی جومپی، شخصیت اصلی کتاب زن در ریگ روان معلم است و حشرهشناس. دوستان اندکی دارد و روابط عاشقانهاش تعریف چندانی ندارد. زندگیاش معمولی و یکنواخت است. روزی بدون اطلاع دادن به کسی، تصمیم میگیرد به ناحیهای دورافتاده و ساحلی سفر کند تا حشره تازهای را کشف کند؛ نام خودش را روی حشره بگذارد و نام خود را در تاریخ ثبت کند. به دهکدهای ساحلی میرسد و تصمیم میگیرد شب را پیش زنی که کلبهی محقرش در انتهای درهای شنی است بماند. صبح روز بعد عزم رفتن میکند اما…
در سالهای ابتدایی دههی شصت میلادی، دو رمان مهم در دو نقطه متفاوت دنیا منتشر شد که شخصیت اصلیِ هر دو در آنها، حشرهشناس بودند. کلکسیونر نوشته جان فاولزِ انگلیسی و زن در ریگ روان نوشته کوبو آبه یِ ژاپنی. هر دو رمان به نوعی حاصل نگاه نسلی بودند که جنگی ویرانگر را پشت سر گذاشته بودند و با آثارشان، موقعیت و روانِ انسان در آن برهه را بررسی میکردند. در کلکسیونر اما حشرهشناس بودن شخصیت اصلی؛ رابطهای مستقیم با انگیزهی جنایت داشت تا رمان به سمت و سویی روانکاوانه و تریلر حرکت کند. اما در رمان کوبو آبه، حشرهشناس بودن شخصیت اصلی صرفاََ دستاویزی است تا نویسنده از طریق آن به مفاهیمی دیگر بپردازد و رمان به سمت و سویی نمادین و فلسفی حرکت کند.
نویسنده کتاب، کوبو آبه در این کتاب به شن هویت و شخصیتى مستقل داده است. ذاتاً ریگ روان و شن طبیعتى بیثمر و در عین حال جنبشى بیامان دارد. نمادى از حرکتى دائم و در عین حال بیهودگی دائم. اما مرد در تلاشى دائم و خستهکننده برای بیرون آمدن از این گودال و این دور تکراری است. درحالی که زن این سرنوشت را پذیرفته و با آرامش مشغول تکرارِ موجودیتِ خود در همین روزمرگی هاست.
در صحنهای از کتاب زن در ریگ روان نیکی ساعتها شن را با بیل جا به جا میکند تا راه خروج خود را هموار کند، اما در نهایت متوجه میشود که از جایش تکان نخورده و فقط خود را خسته کرده است. این صحنه میتواند هسته اصلی رمان باشد: بیهودگی. تلاش برای خروج از چرخه تکراری زندگی. تلاش برای خروج از گودالِ شنیِ زیستن. هرکسى که در این گودال بیفتد باید بهطور پیش فرض و ماشینوار درگیر کارِ جابجایی شنها شود؛ فقط برای اینکه بیشتر از این فرو نرود و زیر این شن دفن نشود. این؛ کارِ هدفمندی نیست که نتیجه بهتری را به دست بدهد یا تغییری در شرایط ایجاد کند. بلکه صرفاً آنها را از بیشتر فرو رفتن و نمردن نجات میدهد. درست مانند زندگى که تمام تلاشها و دستاویزها فقط برای بیشتر فرو نرفتن دوام آوردن است. انسانها خواه ناخواه تبدیل به مهرهها در مسیر این چرخدنده و این روال تکراری میشوند.
داستان کتاب زن در ریگ روان تمرکز ویژهای روی مساله آمیزش نیز دارد. میتوان رابطه جنسی در میان این چاله بیمعنا را به مثابه لذت در میان یک پوچی دائم دانست. نوعى نیرنگ و سرخوشى که لحظهای ما را از دل این روند بیرون بکشد و بعد دوباره با شدت بیشتری به عمق واقعیت ما را فرو برد. برای همین کوبو آبه معتقد است انسانهای عمیق، بعد از آمیزش بیشتر در یأس فرو میروند. چرا که بعد از فروکش کردن میل، انسان باز به خویشتن برمیگردد.
در واقع حتی عشق نیز نوعی نیرنگ و حیله است که ما بنا بر لذتِ سکرآورِ آن بتوانیم همچنان در این بازی بمانیم و این رنجِ دائم را تاب بیاوریم. کتاب حامل این پیام است که زندگی با تمام بار بىمعناییاش پذیرفته شده و کسى نمیتواند برای فرار از این تکرار بیمعنا کاری کند. شاید نقطه اوج داستان، زمانی است که مرد بعد از تلاشى بىوقفه از گودال رها میشود، اما در آزادی پیش روی خود آنقدر خود را ناتوان و گمشده حس میکند که او را دوباره به گودال میاندازند.
کافکا در جایی میگوید: «تو آزاد هستى، و برای همین است که گم شدهاى!»
[ » معرفی و نقد: کتاب گفتگو با کافکا – انتشارات خوارزمی ]
انسان بدون تردید به نوعى شیفته آزادىای است که بیرون از این حصار و دایرهی تکرار میتواند به آن چنگ بزند. اما بیرون آمدن از این دور پوچ، آن آزادیای که برای خود متصور میشویم، چیزی جز یک فریبِ بزرگِ دیگر نیست. دروغ و توهمی بزرگ که با تلاش برای لمسش به خود وعده میدهیم. اما وقتی به این آزادىِ وهمآلود میرسیم. آنقدر وسیع و بیمرز است که تابش را نداریم. این واقعیت است که ما تابِ تحملِ آزادى را نداریم! و فقط وانهاده میشویم. این است که ترجیح میدهیم دوباره دست و پایمان را ببندند و داخل همان گودال محدودى که بودیم انداخته شویم. چراکه برای ما قابل چارچوببندى است. و راه را برایمان سادهتر میکند.
کتاب زن در ریگ روان بیشتر از آنکه نمایانگر فلسفه اگزیست باشد، نقدى تند علیه این فلسفه است! داستانى که آزادى و اختیارِ موجودیت را به سخره میگیرد. ما هیچ کدام راهی جز پذیرش این وانهادگی نداریم.
نویسنده در کتاب موضوع دیگری را مطرح میکند. «شاید باید اسیر تکرار باشیم تا بتوانیم زندگی را تاب بیاوریم.» اما نیکی بیهودگی و تکرار را نمیپذیرد. او میخواهد از گودال شن بیرون برود تا حشرهای کشف کند و خود را به تاریخ سنجاق کند. (چه امر بیهوده ای!) از این رو هر روز با فکری تازه سعی در خروج از گودال شنی دارد. اما هر روز تنها خستگی و تلف شدن وقت نصیبش میشود. وقتی نیکی عبث بودن تمام کارهایش را میبیند، آن وقت مانند زن تقدیر را میپذیرد. آرام و سر به زیر میشود و همچون زن هر روز کارِ تکراریِ جا به جایی شن را انجام میدهد.
در ابتدای داستان به نظر میآید که زن یک انسان درمانده و ضعیف و پذیراست. کسى که شرایط جبر را پذیرفته است. او را مانند مفلوکی میبینیم که از ضعفِ خود به چنین جبری تن داده است. و مرد در نظرمان شخصى ست که از انفعال فاصله گرفته و سعی دارد شرایط را در دست بگیرد تا از دایره جبر خارج شود. اما درنهایت آنکه مفلوک است مرد و آنکه در نظرمان آگاه و خوشبخت میآید زن است. اوست که سیزیف وار این پوچی را پذیرفته و خودش را به دست این جریان سپرده است. درحالى که مرد فقط دست و پا میزده است.
از نظر کوبو آبه، ما انسانها اینگونه هستیم. شاید در مقطعی مقابل زندگی طغیان کنیم اما زندگی در نهایت پیروز این نبرد است و ما را همچون شن در برمیگیرد. در این میان انسان برای تاب آوردن و گذراندن عمر، اسیر عادتها و دل بستگیها و اندک حاشیه امنش میشود. به هر چیزی چنگ میزند تا اسارت خود را فراموش کند. در رود زندگی جاری میشود تا در نهایت به دریای مرگ بریزد.
آبه در کتاب زن در ریگ روان به شدت بدبین است و من به عنوان خواننده با بدبینی او موافقم. آبه با کمترین مصالح، ایدهاش را به خوبی گسترش میدهد و به سرانجام میرساند. هر چند در میانه رمان نبود ایده تازه و دیالوگهای کم رمق از جذابیت اثر میکاهد. سانسورهای جزئی و ترجمهای نه چندان خوب نیز به کلیت کار آسیب زده است. اما در نهایت، کتاب زن در ریگ روان اثری است که ارزش خواندن دارد.
مشخصات کتاب
- کتاب زن در ریگ روان
- نویسنده: کوبو آبه
- ترجمه: مهدی غبرائی
- انتشارات: نیلوفر
- تعداد صفحات: ۲۳۶
- قیمت چاپ ششم: ۳۷۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: نگار نوشادی – عماد مجیدی
نظر شما در مورد کتاب زن در ریگ روان چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک کنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر نیلوفر: