لاسلو کراسنا هورکایی نویسنده کتاب تعقیب هومر که احتمالا او را با کتاب تانگوى شیطان مىشناسید، نویسنده اهل مجارستان است که معمولاً در آثارش با مضامین فلسفى درگیر هستند. بلا تار، فیلمسازِ شناخته شده مجارستانى، که فیلمى هفت ساعته را از کتاب تانگوى شیطان اقتباس کرده بود، رفاقتى فراتر از همکارى با کراسناهورکایى دارد. در واقع جهانبینىِ هر دو، فضای فکری آثارى که خلق میکنند و دغدغههاى فلسفىاى که معمولاً درگیرش هستند بسیار به هم نزدیک است. بلاتار همیشه ادبیاتِ لاسلو کراسنا هورکایی را الهام بخشِ سینماى خود مىداند.
کتاب تعقیب هومر با فرم روایتى کاملا مدرن و سیال پیش مىرود. در مکانى ازلى ابدى و در زمانى نامشخص. ساختارى وهمآلود دارد که در چهارچوبِ مشخصى نمىگنجد. روایت مشخصاً ضدِ پیرنگ است. و طبیعتاً در این شیوه روایت، مسائلى مثل شخصیتپردازى، یا تکنیکهاى داستانپردازى مثل نقطه عطفْ حضورِ کمرنگترى دارد.
از ابتدای کتاب تعقیب هومر، مىفهمیم که با جهانى کافکایى روبهروییم. راوى، که نامش را نمىدانیم، در حال فرارى مدام است. اما هویتِ آنکه ازش مىگریزد، و چرایىِ این فرار مشخص نیست. درست مانند یوزف کا در کتابهای کافکا، که نمىداند چرا و از طرف چه کسى محکوم است.
لاسلو کراسنا هورکایی مشخصاً بعد از کافکا، وامدار بکت است. در کتاب مالوی اثر بکت او نمیداند به سمت چه کسى اما سراسیمه مىرود! راوی این داستان نمیداند از کجا و چه کسى اما سراسیمه فرار میکند! با این وجه اشتراک که هر دو هویتشان نامعلوم است، هر دو سرگشتهاند، هر دو پایشان لنگ مىزند و مشکلات و ضعفهای جسمی در اینجا هم مثل کارهای بکت پررنگ است.
لاسلو کراسناهورکایی (۱۹۵۴) رماننویس و فیلمنامهنویس اهل مجارستان است که اغلب بهعنوان نویسندهای پستمدرن با فضایی پادآرمانشهری و مالیخولیایی شناخته میشود. بلا تار، فیلمساز مشهور مجارستانی، برخی از آثار خود را با اقتباس از رمانهای او ساخته است. کراسناهورکایی در سال ۲۰۱۵ بهعنوان اولین نویسندۀ مجار موفق به دریافت جایزۀ بوکر شد.
[ » معرفی کتاب: رمان تانگوی شیطان – اثر لاسلو کراسنا هورکایی ]
کتاب تعقیب هومر
راوى فرار را یک الزام مىداند. کارى که باید به طور مستمر دنبال کرد. و چیزى نباید در این مسیر حواس تو را پرت کند. او خوردن را نوعى فریب مىداند. خوابیدن، هم آغوشى و هر چیزِ لذت آلودى، فریبى است براى فارغ شدن از مسیر. باید همیشه هوشیار بود. او صرفاً فرار مىکند، از غافله، از گذشته، از سرپناه، از سایه مطلقِ مرگ که همیشه پشت سرِ اوست، از هر عواقبى که ریشه در دغدغههاى انسان گونه دارد.
گریزِ او گاهى شمایلِ فردیتگرایى به خود مىگیرد. گویى که او از توده میگریزد، تا فردیتش را بازنمایى کند. از مردمى که همگن شدنشان، هویت و تشخص را از تو مىگیرد. به میانه داستان که مىرسیم، با اشاراتی به هومر و سفرِ اودیسهاش، این گمان شدت میگیرد که گویی همه ما انسانها سفری اودیسهوار را مانند راوی در سردرگمى و گم شدگى و فرارى دائم تجربه میکنیم.
ما میراث دارِ هومر هستیم. با ندای آزادى اما احاطهشده از سمت جبرهاى تقدیر. به سمت مأمنى که سکونِ ما باشد. به قول فرانتس کافکا:
راوی این داستان نیز چنین موقعیتى دارد. انسانى مشغولِ گریز به سمتِ آزادى و انزوایى که با تصور آن بتواند به دور از این جبر، تقدیرش را شکل دهد و بیاساید. اما آزادى و وانهادگى در هم تنیدهاند. بنابراین، او به همان میزانِ آزادى که دارد «گم» شده است. و آن جان پناهى که بشر در انتهاى مسیر میبیند چه بسا که مغاک و پرتگاهِ بعدى نباشد.
از دیدِ لسلو زندگی هدفى در پى ندارد و مضحک است که در آن به دنبال هدفى مشخص باشیم. زندگی صرفاً گذر از فرایندی به فرایند دیگر است که به شکل رنجآلود و طبیعى روندش را طى میکند. این رنج خودِ زندگیست و چیز دیگری قرار نیست در میان باشد. به باورِ او زندگی بیشتر از آنکه یک هدف باشد، یک پیامد است.
اما مىشود در انتهاى مسیرِ راوى، با تمام سرگشتگىاش، فارغ از آزادىهاى محدود شده و مأمنِ دست نیافتنى انسان، به اهمیتِ مسیر و «رفتن» پى برد. و رجوع کرد به گفته الهه کالیپسو به هومر:
در انتهاى هر فصل از کتاب، نقاشىاى از مکس نویمن آورده شده و همان طور آغازِ هر فصل، میتوانید با اسکن کردن QR Code، موسیقىای را بشنوید که با فضاى وهمآلودِ اثر بهتر همراه شوید.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان قصر – اثر فرانتس کافکا ]
جملاتی از متن کتاب
قاتلان در تعقیبم هستند، و نه، قوها نه، البته که قوها نه، اصلاً نمیدانم چرا گفتم قوها – و نگفتم گوسفندها، یا کبوترها، یا تودهای سنجاقک – و برایم مهم هم نیست، صرفاً چیزی بود که از دهانم پرید و برای همین با خودم میگویم قاتلان، نه قوها، چیزکی که مدام با خودم تکرار میکنم چرا که گاهی اوقات، گرچه به ندرت اما به هر حال پیش میآید، متوجه شدهام گاهی اوقات تمرکزم را از دست میدهم، فقط برای لحظهای یا نهایتاً کمی طولانیتر، همین.
من به خواب نمىروم، من ناتوانم از به خواب رفتن، واقعا هستم، و صد البته اینکه با غیظ و غضب خودم را سرزنش مىکنم هم موثر است، اما دلیل اصلى نخوابیدنم چیز دیگرى است. از تجسمِ لذتِ قاتلانم، از فهمِ اینکه مىتوانند خوابیده کلکم را بکنند خوابم نمىبرد.
آن گرمای کماییش مرطوب چه خوب است! در آغوش مادر بودن چه خوب است! و چه خوب است بودن در بیشهای با هرزهعلفهایی کوتاهشده. بودن در میان سنگهای لنج کف مجرای فاضلاب! و چیز غیرممکن همیشه خوب است و خواستنی! و ناخودآگاه نیز خوب است! و ممنوع نیز خوب است! و چه خوب است حس کردن گردش خون با پشت قلب! جهیدن میان امواج کفآلود چه لذتبخش است، و چقدر خوب است اگر حتی فقط برای یک بار هم شده بیهوا و چشم بسته با سرعت تمام به عقب بدوی و چه خوب است فرو کردن دندانهایت در چیزی لاستیکی، در چیزی قیرقون یا در گوشت خام! و چقدر خوب است بر سرت بایستی و همانطور بمانی! و چه لذتی است در غلتیدن از سراشیبی پوشیده از جمنی معطر! چقدر خوب است شیرجه زدن داخل هرچیزی به جز بدن! و همآغوشی عجب خوب است، اوه پسر، بیهدف ادامه دهی و حتی ندانی چرا و حتی چیز بد نیز خوب است! و البته چیز خوب هم خوب است…!
راستش آینده در نظرم قدرِ تاپالهاى ارزش ندارد، در آن امیدى برایم نیست، به این دلیل که اصولا برایم ناموجود است، فقط لحظهاى که در آن به وجودِ خودم واقف مىشوم موجود است.
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب تعقیب هومر
- نویسنده: لاسلو کراسنا هورکایی
- ترجمه: نیکزاد نورپناه
- انتشارات: خوب
- تعداد صفحات: ۱۱۲
- قیمت چاپ دوم – سال ۱۴۰۳: ۹۹۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: نگار نوشادی
نظر شما در مورد کتاب تعقیب هومر چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافهبوک در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی دو مطلب مرتبط دیگر: