<link rel="stylesheet" href="https://fonts.googleapis.com/css?family=Dosis%3A200&#038;display=swap" />

داستان نویسی

ژنرال ارتش مرده

https://www.iranketab.ir/

رمان ژنرال ارتش مرده از مهم‌ترین آثار اسماعیل کاداره نویسنده مطرح اهل آلبانی است که به تازگی (در کمتر از یک ماه گذشته) از پیش ما رفت. کتابی که سرودی بلند برای وطن و بازگشت به آن است، سرود سربازانی که برای سرزمین‌هایشان جنگیده‌اند و حالا بعد از مرگ هم برای آزادی، صلح، پایداری و آشتی انتظار می‌کشند. آن‌ها دیگر در این دنیا حضور ندارند و رسالت خود را به پایان رسانده‌اند، اما عشقی بی‌اندازه به وطن میان استخوان‌هایشان جای گرفته و بعد از مرگ هم خود را نمایان می‌کند.

اسماعیل کاداره در سال ۱۹۳۶ به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی خود را در آلبانی گذراند و در دانشکده‌‌ تاریخ و زبان‌‌‌شناسی دانشگاه در رشته‌‌‌ی زبان و ادبیات تحصیل کرد. کاداره سپس به روسیه رفت و هم‌‌‌زمان با خواندن ادبیات در مسکو، مجموعه‌ اشعارش را به روسی منتشر کرد و اولین رمانش را نیز در همین زمان نوشت. کاداره در سال ۱۹۹۰ به‌علت صحبت علیه حکومت، پناهندگی سیاسی از کشور فرانسه دریافت کرد. کتاب‌های او در فرانسه مورد استقبال قرار گرفت و مرزهای مختلف فکری و ذهنی بسیاری را درهم شکست تا جایگاه خود را بیابد.

کاداره اغلب در تلاش بود که فضای حاکم بر جامعه را که تأثیر مستقیم بر روان، خیال و زندگی روزمره افراد می‌گذاشت، به حوزه نقد بکشاند: از دیدگاه‌های سیاسی دولتمردان گرفته تا نگرش آن‌ها به مفاهیمی همچون اقتصاد، چارچوب‌های اجتماعی و میزان آزادی مجاز برای مردم. از دیدگاه او پرداختن به این مفاهیم است که نویسنده‌ای را مردمی می‌کند.

کاداره می‌گوید:

هرقدر هم که بخواهم بی‌طرف باشم، باز نمی‌توانم. من اگر از توتالیتاریسم متنفرم، نمی‌توانم شخصیت‌هایی بپردازم که مثل من نیستند. من اگر استبداد را نقد می‌کنم – در هر فرم و قالب و محتوا و سبک و ژانری – نمی‌توانم در تاریخ آلبانی و مسئله کمونیسم طرفدارش باشم. ذهن من از کاغذ و قلمم جدا نیست.

اسماعیل کاداره جوایز ادبی و افتخارات بین‌المللی بسیاری در کارنامه پربار خود دارد: جایزه بوکر بین‌المللی در سال ۲۰۰۵، نشان لژیون دو نور فرانسه، جایزه شاهزاده آستوریاس در سال ۲۰۰۹ و جایزه نوئستات در سال ۲۰۲۰ و نامزد شدن برای دریافت جایزه نوبل ادبیات از جمله افتخارات او هستند. انتشار رمان ژنرال ارتش مرده در سال ۱۹۶۳ شهرت ادبی او را تثبیت کرد و نامش را بر سر زبان‌ها انداخت.

[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب قرن دیوانه من – اثری از ایوان کلیما ]

ژنرال ارتش مرده

نثر و لحن اسماعیل کاداره در کتاب ژنرال ارتش مرده صریح، گیرا و تا حد زیادی شاعرانه است. تصاویری که نویسنده از میدان جنگ می‌سازد و صحنه‌هایی که شرح می‌دهد هم زیبایی درونی دارند و هم تلخی‌های واقعیت‌ را بازگو می‌کنند. ترکیبی‌اند از خشونت، رویا، میل به رهایی از بندهای روزگار با لطافتی که گاه طبیعت به متن زندگی می‌بخشد. کاداره در ژنرال ارتش مرده در لحظه‌های بسیاری با توصیف باریدن باران یا دانه‌های برف، بر غم‌ِ حاکم بر فضا تأکید می‌کند. ناگفته پیداست که این کتاب را رمانی پساجنگ و البته ضد جنگ می‌توان در نظر گرفت.

دو شخصیت اصلی داستان یک ژنرال و یک کشیش هستند که تا پایان کتاب به همین نام از آن‌ها یاد می‌شود. بدون نام بودن این شخصیت‌ها نشان از جهان شمول بودن موضوع دارد. در این رمان شخصیت کشیش به عنوان مذهب و شخصیت ژنرال به عنوان سیاست که با اخلاق و رفتارهای متضاد، متفاوت از یکدیگر بودند، نشان از این دارند که بحث انسانیت مافوق مذهب و سیاست بوده و یکی از طعنه‌های نویسنده به موضوع جنگ است.

بیست سال پس از جنگ جهانی و پس از امضای قراردادی بین طرفین جنگ، اکنون یک ژنرال ایتالیایی و یک کشیش جهت پیدا کردن جنازه سربازان کشته شده در خاک آلبانی، به این کشور سفر می‌کنند. ژنرال دو هفته قبل از عزیمت به آلبانی با سیل خروشان خانواده‌ها و هم‌رزمانی روبه‌رو می‌شود که هر کدام با دادن اطلاعات و نشانی به دنبال پیدا شدن جنازه‌های عزیزانشان هستند.

ابتدای ورود به آلبانی و ورود به روستای مورد نظر جهت تفحص، برای ژنرال با این توهم و غرور همراه است که در خیابان‌های آلبانی قدم بردارد تا به همه نشان دهد مرگ سربازانشان از زندگی دشمنانشان زیباتر است. اما پس از مشاهده رفتار مردم روستا و نگاه‌های کینه‌توزانه اکثر آن‌ها متوجه می‌شود زخم‌های مانده از جنگ هنوز بر جان‌هایشان تازگی دارد و بعد از خواندن خاطرات یکی از سربازان فراری و شنیدن داستان‌هایی از برخی مردم روستا به ناگهان دچار یاس، ناامیدی و دلزدگی شده و بیهودگی، خشونت و عواقب شوم جنگ به ناگاه بر سرش آوار می‌شود.

قسمتی از جملات ابتدایی کتاب چنین است:

در قعر این مغاک‌ها، روی این دامنه‌های پرشیب و زیر باران، ارتشی مدفون بود که او می‌آمد تا آن را از زیر خاک بیرون بیاورد. حالا که برای نخستین بار این زمین بیگانه را می‌دید، ترسی را که از چند ماه پیش حس وهم‌گونه‌ی ماموریتش در او برمی‌انگیخت با شدتی بیشتر احساس می‌کرد. ارتش آنجا بود؛ آن پایین، خارج از محدوده‌ی زمان، ساکن، آهکی‌شده، پوشیده از خاک. ماموریت ژنرال این بود که کاری کند ارتش دوباره از خاک برخیزد. و این کار وحشت به جانش می‌انداخت.

ژنرال علاوه بر پیدا کردن اجساد سربازان یک ماموریت مهم نیز دارد. پبدا کردن سرهنگ مفقود‌الاثری که فرمانده گردان آبی پوش‌ها بوده و از همه‌نظر برای دولت مهم است. ژنرال تمام آرزویش این است که با لشکر و ارتشی بزرگ به نبردهای بزرگ تاریخ برگردد و تاریخ‌ساز شود اما ورود ژنرال و کشیش به آلبانی تمام شنیده‌ها و باورهای او را از مردم آن کشور و ارتش ایتالیا تغییر می‌دهد.

روزی پیرمردی به آن‌ها مراجعه می‌کند و می‌گوید جسد یکی از سربازها در قبرستان است و مدعی می‌شود که سرباز به عنوان نوکر در آسیاب او کار می‌کرد. این صحبت و دفتر خاطرات سرباز، ژنرال را نابود می‌کند چرا که می‌فهمد ارتش ایتالیا از گرسنگی اسلحه خود را با یک گونی ذرت و خمپاره‌ها را با یک تخم مرغ عوض می‌کردند. این درست لحظه‌ای است که بنیان فکری ژنرال در هم می‌شکند.

جنگ نیز در این رمان که ژنرال درگیر پیامدهای پس از آن است، شکل واحدی ندارد، بی‌پایان است و همانند دودی غلیظ دورتادور همه‌چیز می‌پیچد. در همین شرایط است که ژنرال به جست‌وجو برمی‌خیزد. این جست‌و‌جوی عجیب گویی نه فقط برای اجساد، بلکه جست‌وجویی بی‌پایان برای یافتن جهان متفاوتی است که سربازان جنگ، روزهای پیش از مرگ از سر گذرانده‌اند. او نه تنها با سردرگمی عمیقی که جنگ با خود داشته بلکه با اندوهی روبه‌رو می‌شود که بندبند وجودش را از هم جدا می‌کند. اما ژنرال در مقابل خود راهی برای فرار از این موقعیت ندارد و جز صبوری و تحمل شرایط انتخابی نمی‌بیند. بنابراین با هر قدمی که برمی‌دارد تاریخ را ورق می‌زند و با یافتن هر جسد یا نشانی از آن جهان را ناپایدارتر و متزلزل‌تر از همیشه می‌یابد.

در این مسیر، کشیش که سعی دارد از کنار اتفاقات با خونسردی عبور کند و برای همه‌چیز دلیلی منطقی بیابد، ژنرال را گاه آرام و گاه آشفته می‌سازد. این‌دو در نهایت سفر اندوهبار و دشوار خود را در بیابان‌های خالی و گورستان‌های سرد و گِلی آغاز می‌کنند و به روستایی می‌رسند که زمانی میدان جنگ بود و… .

کتاب ژنرال ارتش مرده در دل خود داستان‌های جذاب دیگری هم به همراه دارد که باعث می‌شود روند کند کتاب خسته‌کننده نشود. داستان ژنرال «ز» که یک دفعه در جنگ ناپدید می‌شود، ماجرای ژنرال یک‌دست آلمانی،که استخوانِ سربازان کشورهای دیگر را به مردم کشورش می‌‌فروشد تا به چشم‌انتظاری‌شان خاتمه دهد و غصه در دل نهفته پیرزن آلبانی که از راز ناپدید شدن ژنرال «ز» در یک عروسی، برای ژنرال ایتالیایی پرده بر‌می‌دارد از جمله بخش‌های جذاب در شکل کلی داستان هستند.

در پایان شاید اشاره به این نکته خالی از لطف نباشد که رمان ژنرال ارتش مرده با ترجمه محمود گودرزی با خرید حق انحصاری نشر اثر – کپی‌رایت – در ایران و به زبان فارسی در سراسر جهان از سوی نشر افق منتشر شده است.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان در غرب خبری نیست  – رمانی درباره جنگ ]

ژنرال ارتش مرده

جملاتی از متن رمان

با این حال احساس غرور می‌کردم. فکر می‌کردم قرار است تابوت‌های سربازانمان را وسط این مردم رژه ببریم تا به آن‌ها نشان دهیم که حتی مرگمان از زندگی‌شان قشنگ‌تر است.

این‌ها چیزهایی است که در زندگی پیش می‌آید. زمانی که کمتر از همیشه انتظارش را دارید، رویایی نامعقول در ذهنتان ریشه می‌دواند، مثل گلی که لب پرتگاهی رشد کند!

در جنگ به‌سختی می‌توان مرز میان غم‌انگیز و مضحک، قهرمانانه و تاسف‌انگیز را مشخص کرد.

هریک از افکار ما تابلوی حلبی کوچکی به‌شکل لوح‌های سنگی موقت با خود دارد، لوحی کوچک با نوشته‌ای پاک‌شده و زنگارگرفته که به‌سختی خوانده می‌شود. وقتی باد می‌آید، تابلو جیرجیر صدا می‌دهد و باد هم تقریباً همیشه می‌آید. مثل همان دره‌ای که در آن لوح‌ها و صلیب‌ها همه به‌سمت غرب تاب برداشته بودند. وقتی پرسیدیم چرا همه به یک سمت کج شده‌اند، روستاییان شرح دادند به‌دلیل بادی است که همیشه در آن جهت می‌وزد.

یک روز به من گفت: می‌دانی چرا این پلاک را به گردن می‌اندازیم؟ برای اینکه اگر کشته شدیم بتوانند جنازه‌مان را شناسایی کنند… بعد لبخندی تمسخرآمیز زد: واقعا تصور می‌کنی که بیایند دنبال جنازه‌مان؟ خب، گیریم روزی دنبالش بگردند. به خیالت این فکر آرامم می‌کند؟ وقتی جنگ تمام شود، چیزی ریاکارانه‌تر از جست‌وجوی جنازه‌ها نیست. من که این لطفشان را نمی‌خواهم. بگذارند همان جایی که افتاده‌ام راحت باشم. دلم می‌خواهد این پلاک نکبتی را پرت کنم… و از قضا، یک روز دورش انداخت و دیگر آن را با خود نبرد.

ملت‌ها با آوازهایشان چه می‌خواهند بگویند. به‌راحتی می‌شود زمینشان را حفر کرد و واردش شد، اما نفوذ به روحشان محال است.

کشیش جواب داد: مدت زیادی با این سوال‌ها مشغول بوده‌ام. اسکار وایلد گفته که مردم طبقات پایین نیاز دارند مرتکب جنایت شوند، چون جنایت آن هیجانات شدیدی را به ایشان می‌دهد که ما از هنر به دست می‎آوریم. این سخن حکیمانه می‌تواند به‌خوبی درباره‌ی آلبانیایی‌ها صدق کند، با این فرق که باید به‌جای کلمه‌ی «جنایت» از واژه‌های «جنگ» و یا «انتقام» استفاده کرد. چون اگر بخواهیم واقع‌گرایانه به موضوع نگاه کنیم، باید بپذیریم که از لحاظ حقوق عرفی بین آلبانیایی‌ها جنایتکار خیلی کم است.

آیا می‌توان برای رزمنده ای قدیمی لذتی بزرگتر از بیرون کشیدن دشمنان سابقش از گور متصور شد؟ این نوعی ادامه جنگ است.

آلبانیایی‌ها همیشه به کشتن یا کشته شدن میل داشته‌اند. وقتی دشمنی را پیدا نکرده‌اند که با او بجنگند، یکدیگر را کشته‌اند. غریزه‌ای موروثی آن‌ها را به خشونت سوق می‌دهد. طبیعتشان چنین می‌خواهد، چنین اقتضا می‌کند. در زمان صلح کرخت می‌شوند، فقط در نبرد است که عصاره حیاتشان جریان پیدا می‌کند.

جنگ وضعیت عادی این کشور است. برای همین است که اهالی‌اش تا این حد وحشی و خوفناک‌اند و وقتی ضربه می‌زنند حدومرزی برایش قائل نیستند. به عبارت دیگر، این ملت با عطشی که به ویرانگری یا خودویرانی دارد محکوم به فناست.

مشخصات کتاب
  • عنوان: ژنرال ارتش مرده
  • نویسنده: اسماعیل کاداره
  • ترجمه: محمود گودرزی
  • انتشارات: افق
  • تعداد صفحات: ۲۹۶
  • قیمت چاپ پنجم – سال ۱۴۰۳: ۲۶۰۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد کتاب ژنرال ارتش مرده چیست؟ لطفاً اگر این کتاب را خوانده‌اید، نظرات و تفکرات خود را پیرامون کتاب با ما در قسمت کامنت‌های همین معرفی کتاب با ما به اشتراک بگذارید. با صحبت کردن پیرامون کتاب، درک و فهم خود را از کتاب بیشتر خواهیم کرد.

[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب دیگر از نشر افق:

  1. کتاب کاندید یا خوش باوری
  2. کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ
  3. کتاب دمیان