رمان تأدیب با عنوان فرعی «روایت یک تحقیر» داستان تکاندهندهای در دوران پادشاهی «سلطان حسن دوم» در مراکش است. دورانی که در آن مخالفان حکومت و افرادی را که خواهان دموکراسی هستند، دستگیر و به طرز شگفتآوری ادب میکنند تا دیگر حال و هوای اعتراض به سرشان نزند. این کتاب برگی از تاریخ کشور مراکش است که شاید عنوان فرعی کتاب بهترین توصیف برای آن باشد.
طاهر بن جلون، شاعر، نویسنده و نقاش فرانسوی – مراکشی اول دسامبر ۱۹۴۷ در فاس به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدارس دوزبانهی مراکش گذراند، در دبیرستانهای فرانسوی طنجه تحصیل کرد و در دانشگاه محمد پنجم، فلسفه خواند. اولین شعرهایش را همان زمان گفت. بعد از اتمام تحصیل، در دبیرستان فلسفه درس داد. به فرانسه رفت و روانشناسی را ادامه داد، سال ۱۹۷۵ موفق به دریافت دکتری روانشناسی بالینی شد. در سال ۱۹۸۵ به خاطر رمان «شب قدر» جایزهی گنکور را برد و سال ۲۰۰۸ به عضویت آکادمی گنکور درآمد. در سال ۲۰۰۸ از رئیسجمهور وقت فرانسه نشان لژیون دونور را گرفت و برای مجموعه آثارش موفق به دریافت جایزهی اولیس شد.
در قسمتی از متن پشت جلد رمان تأدیب آمده است:
قبل از پرداختن به معرفی رمان تأدیب شاید بهتر باشد به این نکته اشاره کنیم که نشر برج در چهارچوب قانون بینالمللی حق انحصاری نشر اثر امتیاز انتشار ترجمه فارسی این کتاب را در سراسر دنیا با بستن قرارداد از ناشر آن خریداری کرده است.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان عدالت – نشر برج ]
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان عسل و حنظل – اثر طاهر بن جلون ]
رمان تأدیب
داستان این رمان کوتاه در سال ۱۹۶۵ در کشور مراکش آغاز میشود و بخشی از زندگی نویسنده است که زمانی دستگیر و تأدیب شد. طاهر بن جلون در ابتدای کتاب مینویسد: «برای خواستن کمی دموکراسی، تأدیب شدم.»
راوی – خود نویسنده – به همراه جمعی دیگر از دانشجویان در مارس ۱۹۶۵ در تظاهراتی مسالمتآمیز شرکت میکنند تا علیه بیعدالتی و فقدان آزادی اعتراض کنند. بیشتر آنها عضو هیچ حزبی نبودند و فقط میخواستند چیزهایی را تغییر بدهند چرا که از نظرشان این کار شرافتمندانه است. تظاهرات درنهایت با خشونت و خونریزی سرکوب و پس از آن برای همه حکمی صادر میشود. ماموران مخفی هنگامی که به خانه راوی مراجعه میکنند به پدرش میگویند:
بچهات باید خودش را فردا به اردوگاه الحاجب معرفی کند، دستور ژنرال است، این هم از بلیت قطار؛ درجه سه. به نفعاش است فرار نکند. (رمان تأدیب اثر طاهر بن جلون – صفحه ۹)
راوی که دانشجوی فلسفه است، تحصیل را رها میکند و سوار بر قطار به سمت پادگان حرکت میکند. جایی که هیچ تصویری از آن ندارد و ابداً نمیداند قرار است چه بلایی به سرش بیاید. با این حال میداند که چیز خوبی در انتظارش نیست. پدرش همواره درباره فعالیتهای سیاسی به او هشدار میداد و میگفت:
حواستان خیلی جمع باشد؛ سیاست بیسیاست! اینجا دانمارک نیست. دانمارک هم سلطنت دارد، اما اینجا پلیسها رئیساند. به فکر حال من و مادرتان باشید، مرض قندش ممکن است بدتر شود. تجمع بیتجمع! سیاست بیسیاست! (رمان تأدیب اثر طاهر بن جلون – صفحه ۱۸)
راوی در پادگان متوجه میشود که ۹۴ نفر در آنجا حضور دارند که به قصد تأدیب احضار شدهاند. جوانانی با سنتها و عادات متفاوت که همه در یک روز با دستور ژنرال دستگیر شده بودند. ژنرال قرار است از آنها مرد بسازد و کاری کند تا از کارهایی که در زندگی متمدنانه انجام دادهاند پشیمان شوند. البته به همه گفته شده که آنها صرفاً سربازانی هستند که باید این دوره آموزشی را سپری کنند نه چیز دیگری. با این حال راوی در همان لحظه ورود به خوبی میداند که همه ماجرا فقط یک چیز است: «تأدیب».
رمان تأدیب در فصلهای متعدد نوشته شده که بیشتر آن در پادگان جریان دارد. عنوان فصلهای مختلف کتاب عبارت است از: در راه الحاجب – واپسین لحظات آزادی – عقا – معاینهی پزشکی – تنبیهشدگانِ حضرتش – حمل قلوهسنگ در ظل آفتاب – مانور زیر باران – بیمارستان محمد پنجم – شبی در منزل اعبابو – اعزام – اهرمومو – خشونت مغلق – زندگی روزمره – رهایی آری، رهایی نه – بیرون – پنج ژوئن ۱۹۷۱ – سورپرایز.
در قسمت دیگری از متن پشت جلد کتاب آمده است:
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب اگر این نیز انسان است – کتابی از زبان نجاتیافتهای از آشویتس ]
درباره کتاب طاهر بن جلون
شروع کتاب و جملات ابتدایی آن بسیار قوی است و خواننده میتواند در همان جملات اول، هولناک بودن شرایط را درک کند. قرار است پسر یک خانواده برای مدت زمان نامعلومی به پادگانی برود که بدترین جای ممکن است و خبر گرفتن از او تقریباً محال. در نظر بگیرید که پدر خانواده از سیاست دل خوشی ندارد، مادر خانواده مریض است و مردم هم آنقدر از ماموران میترسند که راوی در اثر این اتفاق بلافاصله نامزد خود را از دست میدهد.
در پادگان نیز شرایط فاجعهبار است و روح و جسم تأدیبیها به شدت سرکوب و تحقیر میشود. راوی هیچ امیدی به این دنیای شرور و پر از خشونت ندارد و تنها با مرور کتابها، فیلمها و آهنگهایی که در ذهن دارد تلاش میکند از شکسته شدن خودش جلوگیری کند.
اما کتاب خیلی سریع افت میکند و جذابیت خودش را از دست میدهد. رمان تأدیب از لحاظ فرم بسیار عادی است و محتوای آن نیز پس از چند فصل دچار تکرار میشود. نویسنده تحقیرهای مختلف را به شیوههای مختلف بیان میکند و به نظر میرسد گاهی به شکل اغراقآمیز هم این کار را میکند. شاید اگر این رمان کوتاه به یک داستان کوتاه تبدیل میشد، تاثیرگذاری آن همچنان در اوج باقی میماند.
بنابراین کتاب شاید از نظر فرم و محتوا قوی نباشد اما کتابی است که برای ثبت در تاریخ نوشته شده. کتابی که نویسنده لازم داشت بنویسد تا باری از دوش خود بردارد و رنجی که درونش جمع شده است را با بسیارانی تقسیم کند. در این باره در کتاب میخوانیم:
درنهایت اینکه اگر به رمانهای سیاسی و سرگذشت نجاتیافتان از اردوگاهها علاقه دارید پیشنهاد میکنیم گوشه چشمی به رمان تأدیب داشته باشید و برای درک بهتر کتاب شاید بد نباشد کمی درباره تاریخ مراکش تحقیق کنید. ترجمه کتاب نیز خوب و روان بود و جدا از چند ایراد جزئی که امیدواریم در چاپ بعدی برطرف شود مشکلی برای خواننده پیش نمیآورد.
[ معرفی کتاب: کتاب انسان در جستجوی معنی – اثر دکتر ویکتور فرانکل ]
جملاتی از رمان تأدیب
یک روز، مردانی به اسم حکومت در خانهتان را میزنند – جرئتِ بررسی هویتشان را هم که نداری – و میگویند برای یک بازرسی معمولی آمدهاند. میگویند: «فقط چندتا مورد جزئی است که باید با شوهرتان بررسی کنیم. یکی – دو ساعت دیگر برمیگردد؛ نگران نباشید.» و بعد روزها میگذرد و شوهر برنمیگردد. (کتاب تأدیب – صفحه ۱۶)
مرا میاندازند توی اتاقی تاریک و گرد که گوشهاش یک پنجرهی کوچک دارد. به دیوار زمختش تکیه میدهم. سقف را تماشا میکنم. البته بهتر است بگوییم وارسی میکنم، فکر میکنم توی سقف قلابهای آهنی دیدم. به دلم برات میشود مجرمان را از همان قلابها آویزان میکنند و شکنجه میدهند. نمیدانم با من چه خواهند کرد. (کتاب تأدیب – صفحه ۲۷)
فرمانده اردوگاه، اعبابو، که هنوز او را ندیدهایم، تصمیم گرفته پنجکیلومتری درِ شمالی اردوگاه، دیواری به طول پانزده و ارتفاع پنج متر بسازد. سازهای مطلقاً بلااستفاده، پوچ، میانِ دشت. دیوار بهانهای است برای توجیه بیگاریِ حمل سنگهای درشت و سنگین به دست تأدیبیها. (کتاب تأدیب – صفحه ۴۴)
در برنامهی تأدیب و سربهراه کردن ما، آزمونهای جسمانی هم قطعاً بوده است تا استقامت بدنیمان را هم بسنجند؛ اما تحقیر جای دیگری داشت؛ ساعتها ما را در اختیار گروهبانهای بیسوادی میگذاشتند که با زبانی تند با ما حرف میزدند، هر روز یادمان میانداختند زندگیمان در دستان استواری روانی و فرماندهی است که از رحم و مروت بویی نبرده است. اما اینکه نمیدانیم چقدر اینجا هستیم، کی آزاد میشویم، اصلاً آزاد میشویم یا نه، همین بدترین شکنجه است. (کتاب تأدیب – صفحه ۸۷)
به خودم میگویم بشر شر به دنیا آمده است و بر شر پافشاری کرده چون برای تسلط بر دیگران راهی جز شرارت نیافته است. (کتاب تأدیب – صفحه ۹۴)
بیش از یک سال بدون موسیقی. برای چه کسی مهم است؟ (کتاب تأدیب – صفحه ۱۱۹)
به پستترین غرایزمان فروکاسته شدهایم. به وحشیترین و حیوانیترین و غریزیترین قسمت از وجود خود رسیدهایم. هر کاری از دستشان برمیآمده کردهاند تا ما را تهی کنند از هر آنچه ممکن است به فکرکردن و اندیشیدن وابداردمان. (کتاب تأدیب – صفحه ۱۲۵)
مشخصات کتاب
- عنوان اصلی: تأدیب
- عنوان فرعی: روایت یک تحقیر
- نویسنده: طاهر بن جلون
- ترجمه: محمدمهدی شجاعی
- انتشارات: برج
- تعداد صفحات: ۱۶۰
- قیمت چاپ دوم – سال ۱۳۹۹: ۲۰۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد رمان تأدیب چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. اگر این کتاب را نخواندهاید، آیا به مطالعه آن علاقهمند شدید؟
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر: