کتاب حرمسرای قذافی که برنده جایزه بزرگ باشگاه بینالمللی مطبوعات است، درباره جنایتهای جنسی دیکتاتور لیبی، معمر قذافی است. این کتاب زندگینامه ثریا است. «ثریا و چشمان سیاهش، دهان محزونش و خندههای بلند و پرسروصدایش.» ثریایی که «لبهای پروپیمانش آدم را به یاد آنجلینا جولی میانداخت و موقعی که میخندید نشاطی کودکوار بر چهرهاش نمایان میشد؛ چهرهای که به رغم آثار رنجهای پیشین هنوز زیبا بود.» و همچنین داستان افرادی است که توسط قذافی مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند.
منتقدان درباره این کتاب بسیار نوشتهاند که اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
پابلیشرز ویکلی:
هشداری آگاهیبخش درباره هزینههای شخصیای که مردم در ذیل نظام توتالیتر متحمل میشوند.
دی ولت:
غرب مسحور زنان آمازونی قذافی بود. غربیها خبر نداشتند که در پشت دیوارهای قصر قذافی چه خشونت وحشتناکی علیه زنان در جریان است… این کتاب بیشک یک دستاورد بزرگ ژورنالیستی است.
اکسپرس:
کتاب از سوءاستفادههای جنسی گسترده قذافی طی بیش از چهار دهه حکمرانیاش پرده برداشته است… کوژان صفحه به صفحه اسامی و چهرههای تازهای را معرفی میکند و به قربانیان صدایی برای گفتن میدهد.
بیژن اشتری – مترجم کتاب – که ترجمه روانی از کتاب ارائه کرده است، در مقدمه خود بر کتاب نوشته است:
[ مطلب مرتبط: کتاب دختر استالین ترجمه بیژن اشتری – نشر ثالث ]
خلاصه کتاب حرمسرای قذافی
این کتاب در دو بخش نوشته شده است. در بخش اول داستان ثریا روایت میشود که با افشاگریهایش علیه قذافی عامل اصلی شکلگیری کتاب است.
ثریا دختری زیبا و شاد بود که آرزوهای بزرگی در سر داشت و میخواست در آینده پزشک شود. در ۱۵ سالگی هنگامی که خبر آمد معمر قذافی قصد بازدید از مدرسه آنها را دارد، مدیر مدرسه با هیجان این خبر مهم را به دانشآموزان داد و سپس ثریا و چند دختر دیگر را انتخاب کرد تا به هنگام بازدید قذافی از او استقبال کنند و دستهگلهایی تقدیم او کنند. در هنگام بازدید، قذافی متوجه زیبایی ثریا میشود و پس از گرفتن دستهگل دستش را روی شانه ثریا و بعد روی سرش کشید. دستی که بر سر ثریا کشیده شد، زندگی او را برای همیشه تغییر داد. آمازونهای قذافی (محافظان مونت قذافی) هنگامی که او دستش را بر سر ثریا کشید، علامت را دریافت کردند و فردا به سراغ ثریا رفتند تا به او خبر خوبی بدهند:
آمازونها به هیچکدام از اعضای خانواده ثریا اجازه ندادند او را همراهی کنند. با کوچکترین مخالفتی آنها به این موضوع اشاره میکردند که ثریا نزد بابامعمر میرود، رهبر کشور، عزیز دل مردم و این افتخار بزرگی است. مخالفت با این پیشنهاد به معنای مخالفت با انقلاب است، به معنای گستاخی است و به معنای زیر پا گذاشتن حرف قذافی بزرگ است. بنابراین ثریا به تنهایی همراه محافظان قذافی راهی کاروان لوکسی میشود که قذافی در آن حضور داشت ترس کم کم همه وجود ثریا را فراگرفته بود، اما او همچنان به خودش دلداری میداد. تا اینکه ثریا را آماده میکنند و جلوی در اتاقی، او را به داخل هل میدهند.
بعد از آن، ثریا دیگر حتی اجازه زنگ زدن به خانوادهاش را هم نداشت و به طور کامل به برده جنسی قذافی تبدیل شد. اینکه آیا خانواده ثریا برای یافتن او تلاشی کردند، آیا از وضعیت دخترشان خبر داشتند و بسیاری از موارد دیگر، به طور کامل در کتاب شرح داده شده است.
قسمت اول کتاب، داستان ثریا، در یازده فصل نوشته شده است: دوره کودکی / زندانی / بابالعزیزیه / رمضان / حرم / آفریقا / حشام / فرار / پاریس / چرخدندهها / آزادی. قسمت دوم کتاب، تحقیقات، در نُه فصل نوشته شده است: پا در جای پای ثریا / «لیبی»، خدیجه، لیلا… و خیلیهای دیگر / آمازونها / درّنده / مالک کائنات / منصور ضو / شریکجرمها و تدارکچیها / مبروکه / یک سلاح نظامی.
در قسمت دوم کتاب، آنیک کوژان دست به تحقیقات گسترده میزند و با همه کسانی که حاضر هستند در مورد جنایتهای جنسی قذافی صحبت کنند، گفتوگو میکند و صحبتهای آنان را نیز در کتاب بازتاب میدهد. به مدرسه ثریا سر میزند و تلاش میکند با همه کسانی که ثریا در داستان خود به آنها اشاره کرده بود صحبت کند. هر سند و مدرکی لازم باشد ارائه میکند تا نشان دهد که قذافی یک هیولای به تمام معنا بود و مردم لیبی نباید جنایتهای او را صرفا به خاطر اینکه موضوعات جنسی در این کشور یک تابو محسوب میشود نادیده بگیرند.
[ مطلب مرتبط: کتاب رفیق – زندگی و مرگ ارنستو چه گوارا ترجمه بیژن اشتری – نشر ثالث ]
درباره حرمسرای قذافی
این کتاب شوکآور و تلخ است. در واقع بسیار تلخ است و پیشنهاد میکنم با این آگاهی سراغ کتاب بروید که ممکن است هنگام خواندن آن به شدت ناراحت شوید. اما نباید فراموش کنیم که کتاب حرمسرای قذافی مهم و آگاهیبخش است. به نظر من، همه ما باید این تلخی را تحمل کنیم تا از تاریخ درس بگیریم. نباید گرفتار چیزی شویم که قذافی از آن استفاده کرد و ۴۲ سال بر لیبی حکومت کرد.
قذافی، این آدم رذل و کثیف، جامعه لیبی را به نحوی دستکاری کرده بود که هیچکس جرات حرف زدن درباره سوءاستفادههای جنسی را نداشت. هیچکس در مورد تجاوز و وحشیگری علیه زنان صحبت نمیکرد. این موضوعات به شدت محرمانه بود و هیچ خانوادهای، هیچ احدی دوست نداشت در این باره حتی کوچکترین صحبتی بکند. سکوتی که قذافی از آن خبر داشت و به هولناکترین شکل ممکن از آن استفاده کرد. حتی بعد از مرگ قذافی این سکوت بازهم ادامه داشت و با وجود اینکه اکثریت جامعه لیبی از آن خبر داشتند، ترجیح میدادند درباره آن صحبت نکنند. بیشتر افراد هم به آنیک کوژان پیشنهاد میکردند در این باره تحقیق نکند و به او میگفتند به خاطر خودش هم که شده دست از تحقیقات بکشد. اما داستان ثریا و داستان ثریاهایی که زندگی آنها نابود شده بود، انگیزه آنیک کوژان برای نوشتن این کتاب را دوچندان کرد. کوژان میخواست همه دنیا صدای ثریا را بشنود.
نکتهای که در اینجا میخواهم به آن اشاره کنم درباره داستان ثریا و سپس داستان دیگر افرادی است که در قسمت دوم کتاب، یعنی تحقیقات خود نویسنده به آن اشاره شده است. داستان ثریا به شدت تکاندهنده است و به خوبی عمق فاجعه را نشان میدهد. فاجعهای تکاندهنده که هرگز نباید آن را فراموش کنیم. بارها و بارها هنگام خواندن داستان ثریا پُر از خشم شدم و نمیتوانستم نفرت خودم از قذافی را کنترل کنم و حتی نمیتوانستم تصور کنم که ثریا ممکن است در درون چقدر خشمگین باشد. به نظر من داستان ثریا یقه مخاطب را میگیرد و لحظهای او را رها نمیکند. به هنگام مطالعه کتاب احساس خفگی شدیدی میکردم و بارها و بارها ثریا را تحسین کردم از اینکه جرات داشت و صدایش را به گوش همگان رساند. و بعد در ادامه داستان دیگر قربانیان را خواندم. داستان دیگر دخترانی که سرنوشت همگی آنها مشابه بود و به نظر میرسید که حتی خود نویسنده هم از بیان مکررات خسته شده و تقریبا در کتاب مینوشت این داستان هم پایان مشابهی دارد و یا داستان این دختر هم شبیه همان داستان ثریا است. کار به جایی رسید که احساس میکردم جنایتهای وحشتناک قذافی به سمت عادی شدن میل میکند. به سمتی که دیگر به این فکر میکردم که قذافی یک دیکتاتور است و این دختران هم قربانیان او هستند. از شدت خشم من کاسته شده بود و کمتر احساس خفگی میکردم. در این لحظه با خودم فکر کردم این ماجرا هرگز نباید عادی شود. هرگز نباید، حتی اگر شرح حال همه قربانیان جنسی قذافی بیان شود و همگی شبیه هم باشند، این موضوع برای هیچکس عادی شود. دوباره به قسمت اول کتاب رجوع کردم و دوباره داستان ثریا را مرور کردم و دوباره خشم و نفرت من از قذافی بازگشت. نهایت حرف من این است که اجازه ندهید بیان داستانهای دیگر قربانیان جنسی در قسمت دوم کتاب باعث شود که شما به این نتیجه برسید که آنها قربانی هستند و قذافی یک دیکتاتور کثیف است. هرگز نباید این اجازه را به خود بدهیم که جنایاتی از این قبیل را صرفا وحشیگری دیکتاتور ببینیم و به قربانیان بیتوجه باشیم. هر کسی که قربانی آزارهای جنسی قذافی بوده است، اگر پای صحبت او بنشینیم داستانی تکان دهنده خواهد داشت، داستانی که چه بسا هولناکتر از داستان ثریا باشد.
شاید بد نباشد که به قلم نویسنده هم اشاره کنم که به شدت کتاب را جذاب و خواندنی میکند. قطعا مخاطب با یک کتاب خستهکننده و بیروح طرف نیست و پیشنهاد میکنم اگر به کتابهایی مانند ۱۹۸۴ جورج اورول، روح گریان من، رهبر عزیز، و زندگینامه دیکتاتورها علاقه دارید، حتما کتاب حرمسرای قذافی را هم مطالعه کنید.
جملاتی از متن حرمسرای قذافی
دیکتاتور لیبی طی چهل و دو سال حکمرانیاش، همه حقوق و آزادیهای فردی را نقض کرده، نظامهای بهداشتی و آموزشی کشور را تخریب کرده، تاسیسات زیربنایی کشور را رو به قهقرا برده، مردم را فقیر کرده، فرهنگ را به ویرانی کشانده، پول نفت را حیف و میل کرده، و کشور را در صحنه جهانی منزوی کرده بود. (حرمسرای قذافی – صحفه ۱۴)
پس دو نوع جنایت داریم: جنایتهایی که باید محکوم کرد و جنایتهایی که باید همچون رازهای کوچکِ کثیف پنهانشان کرد. پس برخی قربانیان خوب و شریف هستند و برخی دیگر بد و مایه خجالت. برخی قربانیان را باید مورد لطف و تقدیر قرار داد و به آنها غرامت پرداخت کرد و برخی دیگر را که دردسرسازند باید مشمول قانون «ورق زدن صفحه تاریخ» کرد. نه. این پذیرفتی نیست. (حرمسرای قذافی – صحفه ۲۱)
او فقط به بدنم تعرض نکرد، بلکه روحم را نیز با دشنهای سوراخ کرد. آن دشنه هرگز بیرون نیامد. (حرمسرای قذافی – صحفه ۵۴)
نیمهشب بود که مبروکه آمد تا مرا ببرد: «اربابت میخواهد تو را ببیند.» او درِ اتاق ارباب را باز کرد و مرا به سمت او هل داد. ارباب وادارم کرد که برقصم. بعد وادارم کرد سیگار بکشم. بعد مقداری پودر سفید را روی یک تکه مقوا ریخت، یک برگ کاغذ را لوله کرد و با استفاده از آن پودر سفید را درون دماغش کشید. (حرمسرای قذافی – صحفه ۶۷)
ما دخترها هر بار که بین خودمان درباره قذافی حرف میزدیم هیچوقت اسم یا عنوانش را بر زبان نمیآوردیم. فقط کفایت میکردیم بگوییم «او». او مرکز ثقل زندگیهایمان بود. وقتی میگفتیم «او» هیچکس قاطی نمیکرد یا نمیپرسید «منظورت کیست؟» (حرمسرای قذافی – صحفه ۹۴)
کتکم زد، به من تعرض کرد، رویم ادرار کرد و موقعی که میرفت دوش بگیرد داد زد: «برو بیرون!» به طبقه پایین رفتم، خیس و مرطوب، درهم شکسته و کاملا مطمئن از اینکه هیچ دوشی هرگز نخواهد توانست مرا دوباره پاک کند. (حرمسرای قذافی – صحفه ۱۱۶)
دوست دارم در لیبی جدید زندگیای برای خودم بسازم، اما از خودم میپرسم آیا چنین چیزی امکان دارد؟ (حرمسرای قذافی – صحفه ۱۷۲)
از پدر ثریا پرسیدم آیا هرگز به فکر نیفتاد رسما شکایت کند؟ پاسخش این بود: «از که باید شکایت میکردم؟ ثریا را سوار یک ماشین دولتی کرده و بادیگاردهایی که برای رهبر کشور کار میکردند او را با خودشان برده بودند. هیچ اعتراضی حتا قابل تصور هم نبود. موقعی که شما در جهنم هستید، چگونه میتوانید شیطان را متهم کنید؟ حتا در خیالتان هم نمیتوانید این کار را بکنید!» (حرمسرای قذافی – صحفه ۱۷۹)
رفتارهای رذیلانه و کثیف قائد اعظم به الگویی برای زیردستهایش تبدیل شده بود یا دقیقتر بگویم این رفتارها همچون ویروسی بود که بقیه مردان را در هر شغل و موقعیتی که بودند، مبتلا کرده بود. درست مثل یک بیماری مسری. رهبر یک کشور دیکتاتور هر نقطه ضعفی داشته باشد به زیردستهایش نیز سرایت میکند. اعضای مافیای قذافی درست به شیوه خود او عمل میکردند. سیستم از راس تا ذیل، تا بُنِ استخوانش، فاسد و تباه بود. (حرمسرای قذافی – صحفه ۲۶۰)
ثریا به دریا نمیرود. به اینترنت هم بیعلاقه است و در هیچ شبکه اجتماعیای عضو نیست. او حتا هیچ دوست و رفیقی هم ندارد که یاسهای خشمگنانهاش را با او شریک شود یا به اتفاق هم در انتخابات آتی شرکت کنند. اما امیدوار است جنایتهای جنسی قذافی هرگز فراموش نشود. «آنیک! من دوست ندارم جنایتهای این مرد هرگز فراموش شود؛ حرفم را باور میکنی؟ من اسامی همه آدمها و مکانها و همه تاریخها را به تو گفتهام؛ هرچه را که میدانستم به تو گفتهام، اما واقعا دلم میخواهد در یک دادگاه شهادت بدهم. چرا باید احساس شرم کنم؟ چرا باید حقایق را پنهان کنم؟ چرا من باید هزینه آسیبهایی را بدهم که او به من زد؟» (حرمسرای قذافی – صحفه ۳۵۳)
مشخصات کتاب
- عنوان: حرمسرای قذافی
- نویسنده: آنیک کوژان
- ترجمه: بیژن اشتری
- انتشارات: ثالث
- تعداد صفحات: ۳۶۴
- قیمت چاپ هفتم – ۱۳۹۷: ۳۲۵۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب حرمسرای قذافی چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: اینستاگرام کافهبوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر ثالث: