کتاب تامل درباره گیوتین مقالهای است که کامو در آن صرفاً به بررسی و تقبیحِ مجازات اعدام پرداخته است. کامو در این کتاب به نحوی مستدل و قاطع نفرت و عصیانِ خود را نسبت به مجازاتِ مرگ بیان میکند. به باور کامو انسان نه گناهکار است و نه بیگناه. اما چون معصومیت امر مطلقی نیست قاضی هم فرد کامل و معصومی محسوب نمیشود. از این رو، مجاز نیست در مورد مرگ و زندگی انسان تصمیم بگیرد مگر آنکه خود کاملا پاک و از گناه مبری باشد، چیزی که البته ناممکن است.
به اعتقاد کامو، حق زیستن، حق طبیعی همه انسانهاست، حتی بدترینِ آنها. پستترین جنایتکاران و بینقصترین قضات در این زمینه برابرند و به یک میزان نگونبخت و همبستهاند. حکم مرگ تنها همبستگی بیچون و چرای انسانها را از بین میبرد، همبستگی در برابر مرگ.
کامو نویسندهای فرانسوی – الجزایری و خوشقیافه بود که در میانه قرن بیستم به خاطر سه رمان و دو مقاله فلسفی مورد توجه بود و نهایتا در سال ۱۹۵۷ جایزه نوبل ادبیات را نیز به دست آورد. از جمله کتابهای آلبر کامو که تاکنون در سایت «معرفی و نقد کتاب کافهبوک» به آنها پرداخته شده میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- رمان طاعون
- رمان بیگانه
- یادداشتها
- نمایشنامه کالیگولا
- کتاب افسانه سیزیف
- رمان مرگ خوش
- نمایشنامه سوءتفاهم
- نمایشنامه صالحان
- نمایشنامه تسخیرشدگان
- کتاب حکومت نظامی
- کتاب خطاب به عشق
در کتاب حاضر نیز، با یکی دیگر از آثار خوب کامو روبهرو هستیم که در آن، نویسنده تمام نفرتش از مجازات مرگ را بیان میکند. در ادامه با معرفی این مقاله همراه ما باشید.
کتاب تامل درباره گیوتین
کتاب با توضیحِ واکنشِ پدر کامو بعد از تماشای یک اعدام آغاز میشود. کامو میگوید پدرش با مقولهی اعدام کاملا موافق بوده، اما وقتی که برای اولین بار این عمل را در ملا عام مشاهده کرده با حالِ پریشان به خانه برگشته، بالا آورده، و چندین روز در شوکِ عجیبی بوده است.
کامو در ادامه میگوید:
باید باور کرد که این عمل مناسک گونه آنقدر وحشتانگیز است که بتواند بر خشم مردی صاف و ساده غلبه کند و مجازاتی که هزاران بار روا و بر حق میدانست عاقبت در او اثری جز دل آشوبه نداشته باشد. هنگامی که اعدام بر مردی ساده و معمولی که قرار است از طریق همین مجازات محافظت شود، اثری جز میل به استفراغ ندارد، به نظر دفاع از این استدلال که هدف از این مجازات، به ارمغان آوردنِ صلح و نظم در جامعه است کاری است سخت دشوار. (کتاب تامل درباره گیوتین اثر آلبر کامو – صفحه ۱۶)
آلبر کامو در نامهای به ژان گرینه مینویسد: «در وجود هر فرد گناهکاری، سهمی از بیگناهی هست، و این حقیقتی است که هر محکومیت به مرگی را تحمل ناپذیر میکند.» از دید کامو هیچ قاضیای تا زمانی که خودش کاملا بیگناه نباشد حق تصمیمگیری برای مرگ و زندگی انسان دیگری را ندارد. و این بیگناهی مطلق، امری غیرممکن است. «چون معصومیت امر مطلقی نیست، پس قاضی هم فرد کامل و معصومی محسوب نمیشود.»
در واقع بزرگترین چیزی که بین انسانها مشترک است و باعث همبستگی آنها میشود چیزی نیست جز حق زندگی. تمام انسانها حتی پستترین و جنایتکارترین انسانها هم به یک اندازه حق زندگی دارند. از دید کامو، این مرگ و زندگی آنقدر نقطه اشتراک قویای بین ما ساخته، که وقتی کسی حکم مرگ انسان دیگری را میدهد در واقع دارد خودش را هم به مرگ محکوم میکند. انکارِ دیگری، انکارِ خودمان است.
کامو اینجا بیان میکند که مجازاتِ اعدام نه تنها آسیبی را از بدنهی اجتماع پاک نمیکند بلکه این کار جنایت در مقابل جنایت و خشم در مقابلِ خشم است.
کامو در این کتاب سعی دارد بگوید مجازات اعدام و طلب کردن مرگ یک انسان، تا وقتی که پشت کلمات باشد به ظاهر مسالهی سادهای است. اما اگر همین انسانهایی که دم از مرگ میزنند و به راحتی اخبار اعدام را از طریق روزنامه دنبال میکنند، برای لحظهای از پشت این کلمات بیرون بیایند، فلز و چوبهی گیوتین را لمس کنند و فرود آمدنش را ببینند، توانِ تحمل چنین فاجعهای را ندارند.
در بخشهایی از این کتاب گزارشهای واقعی از لحظه اعدام و توضیحات پزشکی و شرح کامل اتفاقی که برای شخص اعدامی رخ میدهد و حسی را که تجربه میکند نیز آورده شده، تا مخاطب با جزئیاتِ دقیقتر و واقعیتری از این عمل رو به رو شود.
شاید خودمان متوجه نباشیم ولی مجازات اعدام آنقدر در اعماق روح یک بشر مسالهای غیرقابل هضم است، که در لفافه از کلمات بخصوصی برای بیان آن به صورت غیرمستقیم استفاده میشود. برای مثال در روزنامهها مینویسند: «محکوم دِینش را به اجتماع ادا کرد.» و معمولا نامِ محکوم به مرگ را کامل نمینویسند. چرا که بشر هنوز جرئت ندارد از این مساله غیرقابل هضم آشکارا سخن بگوید.
اما چیزی که این کتاب را ارزشمند میکند این است که کامو در این مقاله تمام استدلالهایی که از هر جهت مجازات اعدام را توجیه میکنند بررسی کرده است.
علاوه بر این، هیچ مدرکی هنوز این را ثابت نکرده که حتی یک قاتل، در مقابل این رویکرد پا پس کشیده باشد. طبقِ شواهد، نیمی از قاتلان، بدون برنامهریزی قبلی و از سر جنون ناگهانی مرتکب جنایت میشوند. جدا از تمام این مسائل، کامو ارتکاب یک فرد به قتل را به مثابه پرت شدنِ ناگهانی انسان به درون چاهِ بیچارگی میداند. نمیشود به همین راحتی و با درس عبرت، این چنین انسانی را از ورطه این شرایط بیرون کشید.
مساله دیگر، مساله ترس از مرگ است. این واقعیتی انکار ناپذیر است که انسان از مرگ بیش از هر چیزی میترسد. اما این ترس، در مقابل بعضی از عواطف و انگیزههای انسانی بسیار ناچیز عمل میکند. بعضی از احساسات و انگیزهها، مثل انتقام، عشق، درد، شرافت و … آنقدر قوی هستند که ترس از مرگ نمیتواند مانع آنها شود. چه بسا که حتی خیلی از قاتلین، با این انگیزه میکشند که کشته شوند!
روحیاتِ انسان، پیچیدهتر از آن است که بشود با این فرمول بندیها جلوی آن را گرفت. حتی اعدام در ملاء عام، نهایتا قلبِ انسانهای معمولی و ساده را به درد میآورد، نه انسانهای سرسختی که انگیزه قتل در طول زمان، قلبشان را نسبت به انجام آن کار قرص و محکم کرده است.
[ » معرفی و نقد کتاب: آخرین روز یک محکوم – یادداشتهای فردی محکوم به اعدام ]
درباره کتاب آلبر کامو
اعدام چیزی جز خون در مقابل خون نیست.
انتقامی است که بر پایه احساسات و غرایزِ بشر بنا شده، نه قوانین. چرا که قانون وظیفهاش اصلاحِ سرشتِ بشر است، نه باز تولیدِ رذالتِ آن. ۲اینجا ما تنها با جنایتی دیگر روبهرو هستیم با این تفاوت که وجهه قانونی به آن بخشیدهاند. مجازاتی که تنبیه کند اما اصلاح نکند، نامش انتقام است. این جنایت قانونی اصلا قابل قیاس با جنایت فرد متهم نیست، چرا که برنامه ریزی شده و قاطعانه است.
از لحظهای که حکم صادر میشود، متهم با یک شخص مرده قرقی ندارد و در عین حال انتطار میکشد. مثل شیئی که بازیچه شده و مرگ و زندگیاش در دست دیگری است.
داستایفسکی در بخشی از کتاب ابله به مساله اعدام میپردازد. و اینجا میتوان به وضوح تاثیرپذیریِ کامو از داستایفسکی را دید، چراکه در این مبحث وجه اشتراک زیادی بین توجیهاتِ کامو و داستایفسکی وجود دارد:
در انتهای هر راهی که کامو منطقا برای بررسی اعدام طی میکند به این نتیجه میرسد که گیوتین نمیتواند جواب درستی برای قتل باشد. چه بسا که نشان میدهد طبق آمارهای به دست آمده از محاسباتِ خطاهای قضایی، از هر دویست و پنجاه و هفت نفر محکوم به اعدام، یک نفر بیگناه است. این یک نفر شاید در آمار ناچیز به نظر برسد، اما اثباتِ بیگناهیِ یک نفر، برای انکار گناه دیگران و ردِ اعتبارِ گیوتین کافی است.
کافی است تا بدانیم باید بیش از اینها به تامل درباره گیوتین پرداخت. اینکه برای حفظ صلح و نظم، متهم به قتل را محکوم به قتل میکنند، بزرگترین تناقضِ این مساله حل نشده است. همانطور که داستایفسکی در ابله میگوید: «دین به ما میگوید نکش، اما انسانی را میکشند چون انسانی را کشته است!»
مادامی که مجازات اعدام حذف نشود، تلاش برای صلح درونی، امری خندهدار است. این کتاب آنقدر اعدام را از دریچههای متفاوت دیده و بررسی کرده که خواندنش هم برای مخالفان اعدام و هم موافقان اعدام، ضروریست.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب جنایت و مکافات – همراه با اینفوگرافیک ]
جملاتی از متن کتاب تامل درباره گیوتین
عوض آنکه بگوییم «اگر بکشید تاوانش را بالای دار خواهید داد» آیا مفیدتر نخواهد بود که برای عبرت آموزی بگوییم: «اگر کسی را به قتل برسانید ماهها و سالها به زندان خواهید افتاد، و میانِ یأسی کشنده و وحشتی مدام دست و پا خواهید زد، تا این که در صبحگاه یکی از روزها، سرزده و بیخبر قدم به سلولتان بگذاریم، و در شرایطی که پس از شبی سخت به خواب رفتهاید غافلگیرتان کنیم. خود را رویتان میاندازیم، دستهاتان را از پشت میبندیم، با قیچی یقهی پیراهنتان را میبریم و موهاتان را، اگر داشته باشید، میزنیم. چون کمال گراییم و میخواهیم مو لای درزِ کار نرود، بازوهاتان را با تسمهای گره میزنیم تا مجبور شوید قوز کنید و گردنتان حسابی بیرون بیفتد. بعد با خود میبریمتان، در حالی که در چپ و راست دو دستیار زیر بغلتان را خواهند گرفت و پاهاتان از عقب از میان دالانها به روی زمین کشیده میشوند. بعد، در زیرِ آسمانِ شب، یکی از جلادان شما را میگیرد و درازکش روی تخته چوبی میاندازد، جلادِ دوم سرتان را لای حلقهای مهار میکند و جلادِ سوم هم تیغهی شصت کیلویی را از ارتفاع دو و نیم متری فرو میاندازد و مانند تیغ ریشتراش گردنتان را میزند. (کتاب تامل درباره گیوتین – صفحه ۲۳)
بسیاری از این آدمهای شریف و درستکار جانیانی هستند که خود نمیدانند. به گواه یک مقام قضایی، اکثریت مطلق قاتلانی که او دیده بود، صبح که صورتشان را اصلاح میکردند، نمیدانستند که قرار است شب هنگام دستشان به خون کسی آلوده شود. (کتاب تامل درباره گیوتین – صفحه ۲۷)
از قرنها پیش، مجازات مرگ، که اغلب با ظرافتهایی وحشیانه همراه بوده، کوشش میکند که با جنایت مقابله کند، اما جنایت همچنان هست و مقاومت میکند. چرا؟ دلیلش این است که برخلاف آنچه قانون مدعی است، غرایزی که در وجود انسان در حال جدالند، نیروهایی پایدار و در وضعیت تعادل نیستند، بلکه نیروهایی متغیرند که به تناوب فروکش میکنند و چیره میشوند؛ و همین فراز و فرودهای پیاپی است که حیات روانی را تغذیه میکند، مانند نوسانات الکتریکی که وقتی به اندازه کافی به هم نزدیک میشوند جریانی را تولید میکنند. (کتاب تامل درباره گیوتین – صفحه ۳۲)
ما با بار سنگین ضرورتهای بیشمار قدم به این دنیا میگذاریم. از این نظر میتوان نوعی عدم مسئولیت همگانی را نتیجه گرفت. منطق حکم میکرد که نه پاداشی وجود داشته باشد نه تنبیهی، و این بدین معناست که امکان نداشت جامعهای شکل بگیرد. بالعکس، غریزهی حفظ بقای جوامع و در نتیجه افراد، اقتضا میکرد که مسئولیت فردی به عنوان پیش فرض پذیرفته شود. باید این مسئولیت را پذیرفت و از رویای بخشش مطلق که برابر است با مرگ جامعه، دست شست. اما همین استدلال باید به سوی این نتیجه گیری سوقمان دهد که هرگز نه مسئولیت تام وجود دارد و نه پاداش یا مجازات مطلق. هیچ کس را نمیتوان به طور قطع پاداش داد، حتی برندگان جایزه نوبل را. اما همچنان هیچ کس را نمیتوان به طور مطلق مجازات کرد، اگر گناهکار تشخیص داده شده باشد، یا مخصوصا اگر امکانش هست که بیگناه باشد. (کتاب تامل درباره گیوتین – صفحه ۵۳)
بسیاری از جانیها ظاهری چنان سخت و نفوذناپذیر دارند که صِرفِ رویت شواهد کافی است تا حکم به حذف و سر به نیست کردن آنها داده شود. ظاهر امر این است که ماهیت و عظمت جنایاتشان اجازه نمیدهد که تصور کنیم ممکن است پشیمان یا اصلاح شوند. فقط باید ممانعت کرد از این که دوباره دست به جنایت بزنند و چارهی دیگری به جز حذف به ذهن آدم خطور نمیکند. تنها در این محدوده است که بحث دربارهی مجازات مرگ مشروع به نظر میرسد. (کتاب تامل درباره گیوتین – صفحه ۶۲)
انسان عادلی وجود ندارد، بلکه فقط قلبهایی است که بیش و کم در عدالت فقیرند. زیستن دست کم فرصتی است که این حقیقت را بفهمیم و کمی خوبی چاشنی اعمال خود کنیم تا جبران مختصری باشد بر شر و تباهیای که به دنیا دادهایم. این حق زیستن که همراه با امکان اصلاح و جبران است، حق طبیعی همه انسانهاست حتی بدترین آنها. (کتاب تامل درباره گیوتین – صفحه ۶۴)
درست به همین دلیل که انسان ذاتا خوب نیست کسی از میان ما نمیتواند خود را داور مطلق فرض کند و دربارهی بدترین گناهکاران حکمِ حذفِ قطعی صادر کند، چون هیچ یک از ما نمیتواند ادعا کند که کاملا بیگناه است. حکم مرگ، تنها همبستگی انکارناپذیر انسانها را از میان میبرد: همبستگی در برابر مرگ؛ و لذا نمیتوان به آن مشروعیت بخشید مگر از طریق اصل یا حقیقتی بالاتر از انسان. (کتاب تامل درباره گیوتین – صفحه ۶۵)
در جواب کسانی که گمان میکنند که اعمال شاقه مجازاتی خفیف است باید گفت که قوهی تخیل ندارند، در ثانی و این که محرومیت از آزادی در نظر آنها مجازاتی سبک مینماید آن هم تنها بدین دلیل که جامعهی معاصر به ما حقنه کرده که آزادی را حقیر و بیارزش بشماریم. (کتاب تامل درباره گیوتین – صفحه ۷۵)
مشخصات کتاب
- عنوان: تامل درباره گیوتین
- نویسنده: آلبر کامو
- ترجمه: قاسم رستمی
- انتشارات: فرهنگ جاوید
- تعداد صفحات: ۷۷
- قیمت – سال ۹۹ : ۲۰۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: نگار نوشادی
نظر شما در مورد کتاب تامل درباره گیوتین چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن درباره کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر: