بر استخوانهای مردگان نامی برگرفته از شعر ویلیام بلیک، رمانی است از الگا توکارچوک – نویسنده برجسته لهستانی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۸ – که موسسه نوبل در وصف آثار او چنین نوشته است: «برای داستانپردازی خیالانگیزی که به همراه دایرهالمعارفی از شور و اشتیاق شدید، شکستن مرزها را به عنوان گونهای از زندگی نشان میدهد.»
الگا توکارچوک متولد سال ۱۹۶۲ و از فعالهای اجتماعی و چهرههای روشنفکری لهستان است. او در بین نویسندگان همنسلش، چه از نظر اقبال منتقدان و چه از نظر فروش آثار، از برترینها به شمار میرود. از کتابهای برجسته این نویسنده میتوان به همین کتاب بر استخوانهای مردگان اشاره کرد که حال و هوایی جنایی – معمایی دارد ولی نه به شکل متعارف این ژانر!
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب آمده است:
یکی از ویژگیهای خاص سبک نگارش رمان که آن را از توصیفی بودن صرف جدا میسازد، بهکار بردن تکنیک نقطه اوج و فرود در توصیفهای طبیعت و زندگی حیوانات است. بهعنوان مثال «توکارچوک» از زبان شخصیت اصلی داستان، ابتدا طرز زندگی و یا رفتار خاصی از یک حیوان را به طرز جالب و شگفتآوری شرح میدهد و خواننده را تا نقطه اوج بالا میبرد. اما درست پس از آن، به طرز غافلگیرکنندهای با ایجاد یک نقطه عطف، شروع به بیان دشواریهای زندگی و یا خرابکاریها و فریبکاری آن حیوان میکند و خواننده مشتاق شگفتیهای طبیعت را محکم بر زمین میکوبد. اما نکته اینجاست که نویسنده در بسیاری از موارد، دوباره موضوع جالب توجه دیگری را نقل میکند و این روند را تا انتها ادامه میدهد.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان خانهای که در آن مرده بودم – ادبیات جنایی ]
کتاب بر استخوانهای مردگان
داستان از همان ابتدا با مرگ مشکوک فردی در دهکدهای در لهستان آغاز میشود و همانطور که داستان پیش میرود قتلهای عجیب دیگری نیز رخ میدهد. چیزی که بیشتر از اینها توجه خواننده را به خود جلب میکند، زندگی فردی شخصیت اصلی داستان، «خانم دوشئیکو» و روابط دوستانه، عجیبوغریب و گاهی مضحک میان شخصیتهای داستان است. همچنین توصیفهای زیبا و دقیق نویسنده از طبیعت کوهستانی و حیوانات جنگل، علاوه بر دلپذیرتر کردن خوانش رمان، محیط زندگی «خانم دوشئیکو» را در ذهن خواننده غیرلهستانی به تصویر میکشد.
بهطور مثال خواننده میتواند زیباییهای بهشتی کوهستان در فصل تابستان را به خوبی درک و یا سختیهای سرما و یخبندان زمستان را با تمام وجود لمس کند، بنابراین طبیعت چنان تأثیری در زندگی مردم دهکده دارد که گاهی به نظر میرسد طبیعت نیز جزو یکی از شخصیتهای اصلی داستان است.
شخصیت اصلی داستان در حوالی سالخوردگی که به حیوانات و تنهایی علاقه غریبی دارد پس از کشته شدن چهرههای سرشناس و پرنفوذ شهر، اطلاعات و شهادتهای خود را در اختیار ادارهی پلیس قرار میدهد، اما او را نیمهمجنون میپندارند و حرفهایش را جدی نمیگیرند. خانم دوشئیکو در جریان داستان به نوعى وکیل مدافع حیوانات تبدیل میشود و همین موضوع، مهمترین دلیلی است که اطرافیانش او را دیوانه میدانند. قسمت عجیب ماجرا نیز اینجاست که او فکر میکند حیوانات جنگل دارند از انسانها انتقام میگیرند!
در برابر دیوانه خطاب شدن، دوشیکو ایستادگی میکند و اصرار دارد به پلیس بقبولاند که این افراد را موجوداتی بنا به دلایلی کشتهاند. رمان ساختاری مازگونه دارد و تا لحظه آخر مخاطب را میفریبد و با واردآوردن ضربهی نهایی خواننده را متأثر میکند. توکارچوک در این رمان از تاریخ و اسطوره کمک میگیرد و با در همآمیختن عنصر خشونت با آن شیوهی یگانهای برای روایت خود برمیگزیند.
در کنار هم قرار دادن این ویژگیهاست که باعث میشود کتاب حاضر به شکل متعارف شبیه به کتابهای جنایی – معمایی نباشد. بیشتر کتاب نیز به گونهای است بسیار آروم و در دل اتفاقات روزمره تعریف میشود و به نوعی هیجان داستان در روزمرگی پنهان است. این رمان در مرزهای کدر و مبهم بین عقل و جنون، عدالت و سنت، اختیار و تقدیر در جریان است و این سوالات را مطرح میکند که ما چه کسی را سالم و عاقل میدانیم و چه کسی حقیقتاً شایسته داشتن صدا و مورد توجه قرار گرفتن است.
لحن نیمه شاعرانه راوی پای شما را به سرزمین پریان باز میکند. سرزمینی هراسانگیز که در آن آهوها به تقدیر آدمی پوزخند میزنند و روباهها در فضایی نیمهرؤیایی دور هم جمع میشوند. فضاسازیها رنگ و بوی رئال دارد، اما اسطوره و نماد است که از لابهلای خطوط بیرون میریزد. فضای رمان در عین فریبنده بودن، به شدت هراسانگیز است. پر از ماجرا، خشونتِ پنهان و قدم زدن در مرز بین واقعیت و رؤیا است. خشونت به هزار زبان در این رمان روایت میشود.
معما در ادبیات توکارچوک چیزی فراتر از یافتن یک قاتل است. معما گاهی معنای یک شعر است و گاهی طریقتی برای زیستن و سوگواری کردن. معما گاهی غم، فقدان و سکوت است. معما شاید آخرین نگاه یک آهو یا ستارهای باشد که با تو زاده شده و طالعت را رقم زده است.
درنهایت اینکه کتاب بر استخوانهای مردگان رمانی عادی و معمول نیست که هر روز با آن روبهرو شوید. همچنین کتاب ممکن است باب میل همگان نباشد و سبک خاص آن را فقط افراد اندکی قبول داشته باشند. در کنار این موضوع، بحث ترجمه کتاب نیز مطرح است. کاوه میرعباسی که ترجمه خوب و روانی ارائه داده است در ابتدای کتاب به دشوار بودن آن اشاره کرده و گفته است که با وجود زحمتهای بسیار و مقایسه سه ترجمه مختلف به ناچار «در ده درصد موارد که هر متن ساز خود را میزد، برایم چارهای نمیماند جز آن که پسند خودم را مبنا قرار دهم.» بنابراین پیشنهاد میکنیم با آگاهی کامل از این موارد به سراغ مطالعه کتاب بروید.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان بدخواهی – ادبیات جنایی ]
جملاتی از متن رمان
یقین دارم که نظم وجود دارد و ادراکش در دسترس است. کواکب و سیارات آن را مستقر میکنند و، بر این اساس، آسمان الگویی است که بر مبنایش شکل زندگانیمان تحقق میپذیرد.
گاهی خشم بینهایت از چیزی، راه ساده و درست را نشان میدهد.
همهمون داریم توی یک مسیر حرکت میکنیم، از وابستگی به سمت رهایی، از پایبندی به آداب تا اختیار و انتخاب آزادانه.
«مردم کشور ما قادر نیستند با هم مشارکت داشته باشند و جمع ایجاد کنند، حتی زیر لوای قارچ بولتوس. اینجا مملکت فردیتهای رواننژندی است که هر کدام همین که خود را میان سایرین میبینند، معلم و عقلکل میشوند و زبان به انتقاد از بقیه باز میکنند، از اهانت پروا ندارند و میکوشند برتری تردیدناپذیرشان بر دیگران را بهاثبات برسانند.»
گوزنِ نری قویبنیه به یک شکارچی حمله میکرد. جانور را میدیدیم که بر پاهای عقب ایستاده و با سُمهای جلو به مرد ضربه میزند. شکارچی بر زمین میافتاد، اما حیوان همچنان بهاش هجوم میبرد، با غضب لگدکوبش میکرد، اجازه نمیداد از دسترسش دور شود. شکارچی میکوشید سرش را در امان نگه دارد و خود را چهاردستوپا از یورش آن جانور خشمگین برهاند، اما گوزن دوباره بر زمین میانداختش. صحنه ناتمام بود، معلوم نمیشد عاقبت چه بر سر شکارچی یا گوزن میآمد.
انسان مسئولیت بزرگی در قبال حیوونها داره، باید کمک کنه زنده بمونن؛ و در ارتباط با حیوونهای خانگی هم باید جوابگوی محبت و مهربانیشون باشه، چون اونها خیلی بیشتر از چیزی که دریافت میکنند به ما میدن. مهم اینه که با عزت زندگی کنند، مدیون نمونن و آخر هر ترم، مطابق با معیارهای کارما، نمرهی قبولی بگیرند و بتونن بگن: حیوون بودم، عمرم رو گذروندم و شکمم رو سیر کردم؛ خوراکم رو از چراگاههای سرسبز گرفتم، زادوولد کردم، با بدنم به تولههام گرما بخشیدم؛ لونه ساختم، به وظیفهم عمل کردم… وظیفهی مردم نسبت به حیوونها اینه که بهشون امکان بدن تا توی زندگی بعدیشون به رهایی برسند. همهمون داریم توی یک مسیر حرکت میکنیم، از وابستگی به سمت رهایی، از پایبندی به آداب تا اختیار و انتخاب آزادانه.
اجازه دارند شما را بیکیفر بکشند و چون مرگتان مجازات به دنبال ندارد، کسی هم بهاش اهمیت نمیدهد، انگار اتفاق نیفتاده باشد.
بر اثر خشم، ذهن بازتر و نافذتر میشود، به روشنبینی میرسد. خشم بر سایر عواطف غلبه میکند و جسم را به اختیار خویش درمیآورد. بیهیچ تردید، خرد از خشم سرچشمه میگیرد، زیرا فقط خشم قادر است از هر حدومرزی بگذرد.
اینجا مملکت فردیتهای رواننژندی است که هر کدام همین که خود را میان سایرین میبینند معلم و عقل کل میشوند.
. اگر آن روز غروب به سالنمای نجومی مراجعه کرده بودم تا ببینم در آسمان چه میگذرد، محال بود اصلاً به بستر بروم. ولی بیخبر از همهجا، خیلی عمیق خوابم برده بود، چون جوشاندهی رازک نوشیده بودم، همراه دو حَبِ سُنبلالطیب. همین بود که وقتی نصفهشب با تقههایی به در محکم و یکبند و بیهیچ ملاحظهای، یعنی قطعاً بدخبر ــ بیدار شدم، نتوانستم فوراً هوشوحواسم را جمع کنم.
مشخصات کتاب
- عنوان: بر استخوانهای مردگان
- نویسنده: الگا توکارچوک
- ترجمه: کاوه میرعباسی
- انتشارات: چشمه
- تعداد صفحات: ۲۹۴
- قیمت چاپ چهارم – سال ۱۴۰۲: ۲۴۰۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب بر استخوانهای مردگان چیست؟ این کتاب ترجمههای دیگری با نامهای «کتاب استخوان مردگان را شخم بزن»، «گاو آهنت را بران بر استخوان مردگان» و «با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن» نیز دارد. لطفاً اگر این کتاب را خواندهاید، نظرات و تفکرات خود را پیرامون کتاب با ما در قسمت کامنتهای همین معرفی کتاب با ما به اشتراک بگذارید. با صحبت کردن پیرامون کتاب، درک و فهم خود را از کتاب بیشتر خواهیم کرد.
[ لینک: اینستاگرام کافهبوک ]
» معرفی چند کتاب با ترجمه کاوه میرعباسی: