رمان عصیان از برجستهترین کتابهای نویسنده اتریشی، یوزف روت است که پس از تقریباً صد سال به فارسی ترجمه شده است. نکته قابل توجه اینکه در مدتی کوتاهی، دو ترجمه از این رمان منتشر شده است. ما در اینجا مقایسه ترجمههای رمان عصیان را منتشر میکنیم تا در انتخاب ترجمه به شما خوانندگان کمک کنیم. ضمن اینکه مشخصات کامل هر دو کتاب، در پایان این مطلب ذکر شده است.
دو ترجمهای که در اینجا مقایسه میکنیم، ترجمه علی اسدیان از نشر ماهی و ترجمه سینا درویش عمران – کیوان غفاری از نشر بیدگل است. دقت داشته باشید مقایسه ترجمههای رمان عصیان صرفاً برای کمک به خوانندگان است و نه چیز دیگری.
داستان رمان عصیان درباره آندریاس است که زمانی نهچندان دور، با وقار یک کارمند و ایمان و خداترسی یک کشیش، با یک پروانهی کار در جیب، در گوشهی خیابان پر رفت و آمدی مینشست، سرود ملی را مینواخت و عشق به میهن و شوق نیکوکاری را در دل مردم برمیانگیخت. اما حالا او مردی چلاق و سپیدمو بود که دست از گردنکشی برنمیداشت. مردی بود که چهره در چهره مرگ داشت اما زنده مانده بود تا عصیان کند، عصیان علیه جهان، علیه مقامات، علیه حکومت و علیه خدا. درنهایت همین کار را کرد و عصیانگری را به منتها درجه خود رساند. معرفی کامل رمان عصیان را میتوانید از طریق لینک زیر در کافهبوک بخوانید:
مقایسه ترجمههای رمان عصیان
قبل از مقایسه دو ترجمه، در نظر داشته باشید که ما فقط متن فارسی را مقایسه میکنیم و متن کتاب را با رعایت تمام نکات نگارشی به طور دقیق در اینجا نقل میکنیم. طبیعتاً ما در اینجا از آوردن متن اصلی کتاب که به زبان آلمانی است خودداری میکنیم. نکته آخر اینکه باید اشاره کنیم ما بخشهای مختلفی از ابتدا تا انتهای کتاب را برای مقایسه انتخاب کردهایم و تلاش کردیم این گستردگی از قسمتهای ساده کتاب تا قسمتهای پیچیده را شامل شود.
*ترجمه علی اسدیان از نشر ماهی:
آنها چشم یا پا یا دیگر اعضایشان را از دست داده بودند و لنگلنگان اینسو و آنسو میرفتند. گلوله به ستون مهرههای برخیشان آسیب زده بود. آنها یا بهتازگی قطع عضو شده بودند یا انتظار عمل قطع عضو را میکشیدند. جنگ از آنان بسیار دور بود. آنها چیزهای بسیاری را از یاد برده بودند: دورهی آموزشی، گروهبان، جنابسروان، قدمرو گروهان پیادهنظام، قاضی عسکر، روز تولد قیصر، جیرهی غذایی، سنگر و شبیخون.
*ترجمه سینا درویش عمران – کیوان غفاری از نشر بیدگل:
آنها نابینا یا فلج بودند. میلنگیدند. ستون فقراتشان خردوخمیر شده بود یا قطع عضو شده بودند یا منتظر عمل قطع عضو بودند. جنگ را خیلی وقت پیش پشتسر گذاشته بودند؛ آموزش نظامی، گروهبان، سروان، گروهان خطشکن، وعاظ ارتش، تولد قیصر، یغلاوی، سنگر و حمله همه را فراموش کرده بودند.
*ترجمه علی اسدیان از نشر ماهی:
بهمحض اینکه باران میگرفت، درد زانویش از میان میرفت. در روزهای بارانی، آندریاس درآمد چندانی نداشت. یکی دو جای روکش ضدآب جعبه، که روزگاری براق و محکم بود، ترک برداشته و سطح آن از شکافهایی پوشیده شده بود که به یک نقشهی جغرافیا میمانستند. اگر باران از میان این شکافها به چوب مرغوب اُرگ نفوذ میکرد و از آنجا به درون ساز راه مییافت، آنوقت تمام آهنگها از بین میرفتند. لطف خداوند تا آن زمان شامل حالش شده و چنین فاجعهای رقم نخورده بود.
*ترجمه سینا درویش عمران – کیوان غفاری از نشر بیدگل:
بهمحض اینکه باران میگرفت درد قطع میشد. در روزهای بارانی آندریاس پول چندانی عایدش نمیشد. روکش ضدآب که یکوقتی براق، محکم و نفوذناپذیر بود اینجاوآنجا ترکهایی برداشته و شکافهای روی سطح آن شکلی شبیه یکجور نقشه درست کرده بودند. اگر باران از طریق این شکافها در آن چوب مرغوب نفوذ میکرد و از آنجا به دمودستگاه ساز، غلتکها از بین میرفت و خدا را شکر که چنین اتفاقی نیفتاده بود.
*ترجمه علی اسدیان از نشر ماهی:
عجب آدم خوشاقبالی بود! اتفاقاتی از این دست هر روز رخ نمیداد. اینها نه پیشامدهایی عادی، که معجزه بودند.
*ترجمه سینا درویش عمران – کیوان غفاری از نشر بیدگل:
چه آدم خوشاقبالی بود! اینجور چیزها هر روز اتفاق نمیافتاد و معمول نبود، درواقع معجزه شده بود.
*ترجمه علی اسدیان از نشر ماهی:
چرا ناگهان با غضب خود مجازتمان میکند؟ ما که هیچ خطایی نکردهایم و حتی در سر خویش هم خیال گناه نداشتهایم. برعکس، ما همواره پرهیزگار و مطیع او بودهایم، هرچند که اصلاً او را نمیشناختهایم. آری، لبان ما هر روز و هر ساعت به ستایش او نجنبیدهاند، اما ما خود همواره راضی به رضای او زیستهایم، با قلبی عاری از حرمتشکنیهای بیشرمانه، همچون حلقهای کوچک و سربهزیر در زنجیرهی نظام جهان، جهانی که او خود آن را آفریده است. آیا بهانهای به دست او دادهایم تا اینچنین از ما انتقام بگیرد و تمام جهان را چنان زیر و رو کند که هر آنچه پیشتر به چشممان نیک مینمود ناگهان بد شود؟ نکند او از گناهی پنهان در باطن ما خبر داشت که ما خود از آن آگاه نبودهایم؟
*ترجمه سینا درویش عمران – کیوان غفاری از نشر بیدگل:
چرا اینطور ناگهان و بیرحمانه مجازتمان میکرد؟ ما نه خطایی کردهایم نه در سر خیال گناه داشتهایم. بهعکس: همیشه پرهیزکار بودهایم و تسلیم در برابر او، اگرچه سر از کارش درنمیآوردیم، و حتی اگر لبهایمان هر روز ثنای او را نمیگفت، باز با رضایتمندی بیاینکه خشمی کفرآمیز در درونمان طغیان کند، مثل عضوی سربهزیر در نظم جهانی که او خلق کرده روزگار گذراندهایم. آیا کاری کردهایم که بخواهد تاوانش را از ما بگیرد. آیا احوال جهان چنان متغیر است که هرچیزی در نظرمان خوب میآمد بهناگهان بد شده است؟ شاید او از نیات پنهانی ما برای ارتکاب گناه آگاه بوده، وقتی خودمان هم از آن بیخبر بودهایم؟
*ترجمه علی اسدیان از نشر ماهی:
آدم میتواند از یکی از پارههای حساس، ارزشمند و یکسره ضروری وجود خود محروم شود، اما همچنان به زندگی ادامه دهد. آدم روی دوپا گام برمیدارد، اما بین راه یکی از آنها را از دست میدهد، از زانو به پایین، از مفصل سست زانو به بعد، درست مثل قلمتراشی که از جیب آدم بیفتد. بعد هم راه خود را از سر میگیرد.
*ترجمه سینا درویش عمران – کیوان غفاری از نشر بیدگل:
آدم میتواند تکهای باارزش و بیتردید حیاتی از وجودش را از دست بدهد و درعینحال به زندگی ادامه دهد. آدم روی دو پایش راه میرود و یکدفعه از زانو به پایین یک پایش قطع میشود، مثل چاقویی که از دستهاش جدا شود، و باز به راه رفتن ادامه میدهد.
*ترجمه علی اسدیان از نشر ماهی:
آندریاس نومیدانه به آسمان چشم دوخت، زیرا میخواست از جنون زمین بگریزد. آخر آسمان از ابدیتی کبود و شفاف ساخته شده است، از رنگی ناب، ناب همچون خردمندی خداوند، مامن ابرهای جاودان. اما امروز ابرپارهها به هیئت چهرههایی معوج به یکدیگر میپیوندند و اَشکالی کریه را بر فراز آسمان نقش میکنند و خداوند چهره درهم میکشد.
*ترجمه سینا درویش عمران – کیوان غفاری از نشر بیدگل:
آندریاس نومیدانه نگاهش را به سمت آسمان چرخاند؛ میخواست از جنون زمین راهی به بیرون بجوید، آخر آسمان با آن آبی زلالش ابدی است و رنگش مثل حکمت خدا ناب است و ابرها تا ابد بر فراز آن در حرکتاند. اما امروز تکهابرهای بههمپیوسته شبیه به چهرههای از ریختافتاده بودند، صورتهای گروتسک برفراز آسمان در حرکت بودند، انگار خدا داشت شکلک درمیآورد.
*ترجمه علی اسدیان از نشر ماهی:
آندریاس پوم بین دیوارهای کاشیپوش براق و آینههایی به بلندای دیوار نشسته بود، کنار ترازویی آبیرنگ که مشتریان میتوانستند با آن خود را وزن کنند. آب از شیرهای سه سینک چینی با فواصل منظم فرومیچکید و طنین چکچکشان سکوت سفید و بینهایت پاک و پالوده را درهم میشکست، چنانکه گویی قطرات زمان به دامان ابدیت فرو میافتند.
*ترجمه سینا درویش عمران – کیوان غفاری از نشر بیدگل:
آندریاس میان دیوارهایی که با آینههای بلند و کاشیهای براق پوشیده شده بودند کنار ترازویی آبیرنگ مینشست. از شیرهای سه سینک چینی دستشویی بهطور متناوب آب میچکید، صدای قطرههای آب سکوت آن فضای بینهایت تمیز و سفید را برهم میزد و چنان بود که گویی زمان قطرهقطره در فضای ابدیت فرو میچکید.
[ » مقایسه ترجمه: بهترین ترجمه کتاب محاکمه – اثر فرانتس کافکا ]
در نهایت کدام ترجمه بهتر است؟
حتما با مطالعه مقایسههایی که در بالا آورده شد، متوجه شدید که هر دو ترجمه قابل قبول هستند. اما در مواردی، اختلافهایی بین ترجمهها دیده میشود. درنهایت ما انتخاب ترجمه بهتر را به عهده خود شما واگذار میکنیم و امیدواریم با مطالعه مقایسه ترجمههای رمان عصیان این کار را برای شما سادهتر کرده باشیم.
لطفا اگر نکتهای از دید ما درباره این دو ترجمه پنهان مانده است، و یا اگر تجربهای در مورد مطالعه این ترجمهها دارید، حتما آن را برای ما کامنت کنید. با این کار در انتخاب ترجمه بهتر برای مطالعه به همدیگر کمک میکنیم.
مشخصات کتاب
- عنوان: عصیان
- نویسنده: یوزف روت
- ترجمه: علی اسدیان
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۱۷۶
- قیمت چاپ اول: ۲۲۰۰۰ تومان
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب عصیان
- نویسنده: یوزف روت
- ترجمه: سینا درویش عمران – کیوان غفاری
- انتشارات: بیدگل
- تعداد صفحات: ۲۱۹
- قیمت چاپ اول: ۳۸۰۰۰ تومان
یک نکته دیگر: اختلاف تعداد صفحات به موارد متعددی مانند صفحهبندی، مقدمه کتاب، اندازه حاشیه، فونت کتاب، تعداد خطوط در هر صفحه از کتاب، سبک ترجمه و دیگر عوامل بستگی دارد. بنابراین تعداد صفحات به خودی خود معنای خاصی ندارد.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند مطلب دیگر: