رمان کیمیاگر اثر مشهور و برجسته پائولو کوئیلو است که تاکنون به بیشتر از ۵۰ زبان ترجمه شده است. بیش از ۶۵ میلیون نسخه از کتاب کیمیاگر به فروش رفته است و یکی از پرطرفدارترین کتابهای جهان محسوب میشود.
این رمان محبوبیت بسیار زیادی بین مردم ایران نیز دارد و ترجمههای مختلفی از آن روانه بازار شده است. از جمله بهترین ترجمههای کتاب کیمیاگر ترجمه آرش حجازی است که اخیرا دیگر به شکل قانونی چاپ نمیشود. ترجمه حسین نعیمی که توسط نشر ثالث منتشر شده است نیز یکی دیگر از ترجمههای خوب این کتاب است.
در قسمتی از پشت جلد کتاب کیمیاگر آمده است:
این گنچ فقط برای شماست و به غیر از شما هیچکس دیگری نمیتواند به آن دست پیدا کند.
در ابتدای کتاب نیز، قبل از داستان اصلی آمده است:
تپههای شنی با وزش باد جابجا میشوند، ولی… صحرا همیشه صحرا باقی میماند. این است… افسانه عشق.
[ مطلب مرتبط: کتاب آخرین انار دنیا – نشر ثالث ]
خلاصه رمان کیمیاگر
این رمان داستان زندگی سانتیاگو است. چوپانی که همه زندگیاش سفر کردن در کنار گوسفندانش است. او تا سن ۱۶ سالگی در صومعه آموزش میدید و پدر و مادرش علاقه داشتند تا او یک کشیش شود. کسی که مایه غرور سربلندی آنان شود. اما سانتیاگو از بچگی آروزی دیدن دنیا را داشت. آرزوی کشف کائنات و در نهایت آروزی شناخت خدا را داشت. سرانجام سانتیاگو تصمیم میگیرد که کشیش شدن را رها کند و با خریدن چند گوسفند به همه جا سفر کند.
سانتیاگو از زندگی خودش راضی بود تا اینکه گرفتار خواب عجیبی میشود. خوابی که دو بار پشت سر هم تکرار میشود و ذهن او را به شدت به خودش مشغول میکند. خوابی که در صفحه ۳۵ کتاب کیمیاگر به این شکل بیان میشود:
با گوسفندهایم در چراگاهی بودم. بچهای سر رسید و با حیوانات شروع کرد به بازی… خیلی دوست ندارم هرکسی بیاید و با گوسفندهایم بازی کند، آنها از آدمهایی که نمیشناسند میترسند، اما هرازگاهی بچهها میتوانستند با آنها بازی کنند بی آنکه میشها بترسند. این برایم جالب بود که بدانم حیوانات چگونه سن آدمها را تشخیص میدهند؛ چرا از بچهها نمیترسند و با آنها زود انس میگیرند؟ پسربپه، مدتی با میشهایم بازی کرد، اما ناگهان به سمت من آمد، دستم را گرفت و مرا تا اهرام برد. در مقابل اهرام مصر پسرک به من گفت، اگر تا اینجا بیایی، گنجی به دست خواهی آورد… زمانی که میخواست محل دقیق گنج را نشانم دهد، هر دو دفعه از خواب پریدم.
به دنیال این خواب، سانتیاگو یک پیرزن را پیدا میکند تا در تعبیر خواب به او کمک کند. با اینکه پیرزن حرفهایی میزند و خوابش را تعبیر میکند سانتیگو به او توجهی نشان نمیدهد و روال عادی زندگی خود را پی میگیرد. تا اینکه بعد از یک سری اتفاقات پیرمردی را میبیند که زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد. پیرمرد حرفهایی میزند که سانتیاگو را تکان میدهد و به جرات دنبال کردن «حدیث خویش» را میدهد. حدیث خویش همان چیزی است که هر کسی همیشه آرزوی انجام آن را دارد. همان چیزی که هر کسی در اعماق وجودش به آن وابسته است و از آغاز جوانی آن را میشناسد. حدیث خویش همان چیزی است که جوانان میتوانند به دنبال آن بروند و انجامش دهند اما اگر اقدامی نکنند، با گذشت زمان، نیرویی عجیب و اسرارآمیز تلاش میکند به آدم بفهماند که دیگر رسیدن به حدیث خویش امکانپذیر نیست. پیرمرد مدتی با سانتیاگو صحبت میکند و به او در مورد بزرگترین فریب دنیا هشدار میدهد:
بعد از صحبت با پیرمرد و چند اتفاق دیگر، سانتیاگو تصمیم میگیرد به سمت اهرام مصر حرکت کند و گنجی را که پسربچه در خواب به آن اشاره کرده بود پیدا کند. شروع سفر سانتیاگو آغاز داستان اصلی کتاب است که جذابیتهای خاص خود را دارد.
[ مطلب مرتبط: کتاب حرمسرای قذافی – نشر ثالث ]
درباره کتاب کیمیاگر
افراد بسیار زیادی با رمان کیمیاگر آشنا هستند و حتی عده بسیار زیادی هم آن را یکی از بهترین رمانهایی میدانند که تاکنون خواندهاند. سیر معنوی رمان و پرداختن به چیزی مانند حدیث خویش (دنبال کردن آرزویی که همیشه دوست داشتیم به آن برسیم) موضوعی است که هر کسی دوست دارد درباره آن بخواند. به اعتقاد من این رمان برای نوجوانان و جوانان بسیار دلچسب خواهد بود و به آنان جرات حرکت به سمت چیزی که میخواهند را میدهد. در خود کتاب هم به این موضوع اشاره شده است که شما هرچه بزرگتر میشوید از دنبال کردن رویاها و آروزها و به طور کلی حدیث خویش فاصله میگیرید، چون با گذشت زمان و با بزرگتر شدن فکر میکنید همه این موارد غیرممکن است. فکر میکنید دنبال کردن رویا و آروزیی که در جوانی داشتید سختترین کار ممکن است.
من شخصاً نمیتوانم احساس خوبی را که هنگام مطالعه این کتاب دریافت میکردم نادیده بگیرم. احساس لذتی که من هم میتوانم به دنبال گنج خودم باشم. احساس لذتی که کائنات با من هماهنگ باشد و بتوانم شرایط و اتفاقات را از یک زاویه جدید ببینم. احساس لذتی که به آرامش درونی برسم و بنا بر گفته کتاب، بتوانم نشانهها را ببینم. فکر میکنم اگر شما هم به مواردی مانند قانون جذب یا قانون کائنات و یا قوانین طبیعت علاقهمند باشید از خواندن این کتاب بسیار لذت ببرید. البته که ممکن است نسبت به کتاب دید بدی هم داشته باشید، اما همانطور که اشاره کردم، ممکن است شما هم نتوانید احساس خوب را هنگام مطالعه نادیده بگیرید.
من فکر میکنم نکته نهایی که پائولو کوئیلو قصد بیان آن را دارد، نکتهای انگیزشی است که همه مدرسان موفقیت قصد بیان آن را دارند، این نکته که شما نباید تسلیم سرنوشت شوید و هرآنچه در سر راهتان قرار گرفته است را بپذیرید. در دنیای امروز حجم اساتید و معلمان موفقیت بسیار زیاد شده است و هر حرفی از سمت آنان باعث ایجاد واکنش منفی میشود. به نظر من، دیگر هیچکسی با این گفته که: در برابر سرنوشت تسلیم نباشد و راه خود را انتخاب کنید، انرژی و انگیزه نمیگیرد. اما تفاوت کتاب کیمیاگر در چیست؟ چرا این کتاب که میتوان گفت همین پیام را دارد کلیشهای نیست؟ از دید بسیارانی همین کتاب هم کلیشهای شده است اما نباید این واقعیت را نادیده بگیریم که کتاب کیمیاگر در سال ۱۹۸۸ نوشته شده است و در آن زمان که کتاب به زبان فرانسوی ترجمه شد با استقبال بسیار خوبی مواجه شد. بعلاوه، کیمیاگر و پیام این کتاب، در قالب یک ماجراجویی خواندنی روایت میشود و شما صرفا با یک پیام خشک و بیروح طرف نیستید. شما هم همراه با سانتیاگو در مکانها و وضعیتهای مختلفی قرار میگیرید و همراه با او در پی کشف حقیقت هستید. و در نهایت اینکه، تفاوت کیمیاگر با پیامهای انگیزشی در قدرت ادبیات و رمان است.
در ماجراجویی سانتیاگو به دنبال گنج و در کنار پیام اصلی کتاب، شما میتوانید از پیامهای ریز و درشتی که در رمان وجود دارد لذت ببرید. پیامهایی مانند روحی مشترک در میان پدیدههای طبیعی یا وجود یک زبان جهانی در میان همه مخلوقات و…
نکته نهایی اینکه اگر تازه کتابخوانی را شروع کردهاید و به دنبال یک کتاب خوب برای شروع هستید، رمان کیمیاگر میتواند یکی از بهترین گزینهها برای شروع باشد. البته سلیقه در انتخاب کتاب بسیار مهم است اما کیمیاگر که تا به حال در حدود ۶۵ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است میتواند با سلیقه هر فردی سازگار باشد.
اینفوگرافیک کتاب کیمیاگر
براساس کتاب کیمیاگر یک اینفرگرافیک توسط کافهبوک ترجمه و بازطراحی شده است که در آن خلاصه کتاب و همچنین جنبههای مختلف رمان به خوبی منعکس شده است. توجه به نکات و موضوعاتی که در این اینفوگرافیک آمده است، به درک بهتر کتاب و درونمایه آن کمک میکند. البته باید اشاره کنیم که اگر این رمان را نخواندهاید و روی افشای داستان حساس هستید، مطالعه این اینفوگرافیک برای شما مناسب نیست. چراکه در اینفوگرافیک خلاصه همه کتاب ارائه شده است و بخشهای مهم آن را بازگو میکند.
[ مطلب مرتبط: کتاب دختر استالین – نشر ثالث ]
برای خرید کتاب کیمیاگر میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید و به آسانترین شکل ممکن کتاب را همراه با تخفیف ویژه تهیه کنید:
جملاتی از متن رمان کیمیاگر
از خودش پرسید: «چگونه میتوان خدا را با رفتن به کنیسه و کلیسا شناخت؟» در حالی که وظیفه ما، کامل کردن ذهنیات است تا از طریق عینیات به «او» برسیم. (کیمیاگر – صفحه ۳۰)
مردم خیالاتیاند و بر این تصور که دقیقاً میدانند دیگران چگونه باید زندگی کنند، اما هیچکس هرگز در طول عمرش یاد نرگفته است خود چگونه زندگی کند. مثل آن زنکِ کولی، که به قولی از گذشته میگفت و از آینده حرف میزد، تعبیر خواب میشناخت و به دیگران میگفت که چه باید بکنند، ولی خودش درگیر زندگیاش بود و نمیدانست چگونه میتوان رموز خوابها را شناخت. (کیمیاگر – صفحه ۴۰)
زمانی که واقعا خواستار چیزی هستی، باید بدانی که این خواسته در ضمیر جهان متولد شده است و تو، فقط مامور انجام دادنش بر روی زمین هستی. حتی اگر فقط هوس سفر کردن باشد یا ازدواج با یک دختر بازرگان… یا جستجوی گنج. روح دنیا از خوشبختی یا بدبختی هوس یا حسادت مردم انباشته است. هیچ نیست مگر یک چیز: تکمیل «حدیث خویش» که آن هم، تنها اجبار انسانهاست. وقتی خواستار چیزی هستی، همه جهان در تکاپوی آن است که تو به خواستهات برسی. (کیمیاگر – صفحه ۴۶)
هرکس در پی رویایی است و رویاها شبیه یکدیگر نیستند. (کیمیاگر – صفحه ۹۱)
بالاخره توانستم حرکت کاروان را هنگام عبور از صحرا ببینم و دریابم که کاروان و صحرا دارای بیان مشترکند، به همین دلیل یکی عبور دیگری را ممکن میسازد. یا یکی حرکت و قدمهای دیگری را روی خود حس میکند و وقتی احساس یکی با حرکت دیگری همآهنگ شد، آنگاه کاروان به آبادی خواهد رسید. ولی اگر یکی از ما، با وجود همه جسارت و اراده، این بیان متفاوت را درک نکند، همان روزهای آغازین خواهد مرد. (کیمیاگر – صفحه ۱۳۰)
وقتی نگاهش را دید، خورشید را هم دید که به شب مینشیند و برق نگاهی را که از چشمان سیاه و همیشه مرطوب شبرنگ در افق طلوع میکند. لبانی را دید فرزانه و نیمهباز، مردد بین سکوت و لبخند، بر چهرهای نه روشن، نه تاریک، نه سوخته، نه بیرنگ و… دریافت، دریافت که راز بیان جهان چیست و باارزشترین پاره قابل فهم آن برای تمامی انسانها کدام است. قسمتی را که انسان در وجود هیجانزده خویش احساس مینماید. در روح هراسان خود میبیند و در قلب ملتهب خود حس میکند. نامش «عشق» بود. چیزی قدیمتر از آفرینش انسان و پیدایش صحرا. چیزی که با درخششی متفاوت و نیروی رازگونه خود در افق احساس انسانها، با تلاقی دو نگاه، طلوع میکند، همانند دو نگاه…، دو نگاه بر لب چاه به بهانه آب یا هر بهانه دیگر که به هم رسیدند. لبانش به لبخند نشست و این علامت بود، نشانه بود، نشانهای که جوان به انتظار آن، همه زندگی خود را رها کرده و به دنبالش در کتابها، افسانهها و حکایتها جستجو کرده بود. (کیمیاگر – صفحه ۱۵۰)
انسان برای سادگی، اهمیتی قائل نبود. (کیمیاگر – صفحه ۱۹۶)
مرد خوشبخت، مردی است که خدا را در خود ببیند و در خود بجوید همانطور که کیمیاگر گفته است، خوشبختی میتواند حتی در یک دانه ناچیز ماسه صحرا هم دیده شود، چون یک دانه ماسه هم گویای لحظهای از آفرینش است، و کائنات برای پیدایش آن میلیونها سال وقت گذاشتهاند. (کیمیاگر – صفحه ۲۰۳)
پس در «جان جهان» غرق شد و دید که «جان جهان» مظهری است از «پدیدآورنده یکتا» و… پدیدآورنده یکتا را در وجود خود یافت و… خود را نمادی از او دید. (کیمیاگر – صفحه ۲۲۷)
مشخصات کتاب
- عنوان: کیمیاگر
- نویسنده: پائولو کوئیلو
- ترجمه: حسین نعیمی
- انتشارات: ثالث
- تعداد صفحات: ۲۴۴
- قیمت چاپ بیستم – سال ۱۳۹۷: ۲۴۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: سروش فتحی
نظر شما در مورد رمان کیمیاگر چیست؟ به نظر شما این رمان و پیام آن، کلیشهای شده است یا هنوز میتواند احساس خوبی به خواننده بدهد؟ لطفا اگر این رمان را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. از میان آثار پائولو کوئیلو کدام کتاب او را بیشتر دوست دارید؟
» معرفی چند کتاب دیگر: