<link rel="stylesheet" href="https://fonts.googleapis.com/css?family=Dosis%3A200&#038;display=swap" />

داستان نویسی

کتاب مترجم دردها

https://www.iranketab.ir/

کتاب مترجم دردها اثر جومپا لاهیری نویسنده اهل هند است که در آمریکایی بزرگ شده و برنده جایزه ادبی پولیتزر نیز شده است. این کتاب که مجموعه‌ای از نُه داستان است به مهاجرت و زندگی هندی‌هایی پرداخته که برای تحصیل و همینطور زندگی بهتر به آمریکا سفر کرده‌اند، افرادی که سعی دارند فرهنگ سنتی کشور خود را در جامعه مدرن آمریکایی حفظ کنند، مهاجرانی که گاهی ریشه‌های هندی آن‌ها ضعیف شده و فرزندانشان بیشتر با فرهنگ آمریکایی بزرگ شده‌اند، قصه مهاجرانی که وقتی به وطن خود برمی‌گردند احساس غریبگی می‌کنند تا زمانی که در آمریکا هستند.

جومپا لاهیری در خانواده‌ای بنگالی در لندن به دنیا آمده و بزرگ‌شده آمریکا است. در دانشگاه بوستون ادبیات خلاق خوانده و دکترای ادبیات تطبیقی و مطالعات رنسانس دارد. این مجموعه داستان که اولین اثر لاهیری است در سال ۲۰۰۰ برنده جایزه ادبی پولیتزر شده و داستان‌های آن قبلاً در بسیاری از نشریات معتبر ادبی از جمله هاروارد ریویو به چاپ رسیده‌اند. ای. ال. دکتروف نویسنده کتاب رگتایم، یکی از داستان‌های لاهیری را در مجموعه منتخب خود یعنی بهترین داستان‌های کوتاه سال ۲۰۰۰ آورده است.

آنتونی کوئین نیز درباره این نویسنده و نوشته‌های او می‌نویسد:

نبوغ جومپا لاهیری در طنز پنهان و محدود، نگاه دقیق به زندگی و آرامش خاطر واقع‌بینانه‌ای است که در داستان‌های او طنین دارد.

لاهیری نویسنده‌ای است که داستان‌هایش در حرکت مدام میان هویت، مهاجرت، وطن، کشور محل زندگی، زبان مادری، خانواده، عشق و مفاهیمی از این دست هستند و ما نیز در کافه‌بوک قبلاً اثر دیگری از این نویسنده به نام همین حوالی را منتشر کرده‌ایم که مطالعه آن خالی از لطف نیست.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان دوست باهوش من – اثر النا فرانته ]

کتاب مترجم دردها

کتاب مترجم دردها مجموعه داستانی است از مهاجرین هندی ساکن آمریکا و درگیری آن‌ها بین فرهنگ شرق و غرب. مجموعه داستان‌های این کتاب که به شدت ساده و گیرا نوشته شده‌اند، حتی برای کسانی که هیچ آشنایی با فرهنگ هند ندارند می‌تواند بسیار جذاب باشد. حتی می‌توان گفت نزدیکی فرهنگی ما با فرهنگ شرق می‌تواند برای خواننده جالب توجه باشد.

در کتاب حاضر، هر داستان علاوه بر تاکید بر موضوع غربت و از خود بیگانگی در کشوری غریب به مفاهیم انسانی دیگر نیز می‌پردازد و همین است که این داستان‌ها را زیبا می‌کند و چهره‌ای لطیف به آن‌ها می‌دهد. می‌توان حدس زد که زندگی خود نویسنده و تجربیاتی که از سر گذرانده باعث شده که نوشته‌هایش تا این اندازه به واقعیت نزدیک باشد. چرا که خود او در خانواده‌ای مهاجر متولد شده و حس دوگانگی فرهنگی در خانه‌ای که همه بنگالی صحبت می‌کردند و حضور در محیط انگلیسی زبان را با همه‌ی وجودش تجربه کرده است.

آدم‌های داستان‌های لاهیری در این کتاب افرادی با احوالات درونی لطیف اما شکست‌خورده هستند. نویسنده در داستان‌های کتاب حاضر از مشکلات و تحقیرهای خانواده‌های فقیر هندی صحبت می‌کند، گاهی از هندی‌هایی که به امید نجات زندگی و آینده به کشورهای غربی مهاجرت می‌کنند می‌گوید و دغدغه‌هایی همچون خیانت، دلتنگی، درد دوری از وطن، عشق و خستگی‌ از عناصر اصلی این داستان‌ها هستند. او در داستان‌های این کتاب به زبان ساده و لطیف خود جملاتی کوتاه و غافلگیرکننده را به کار می‌گیرد تا خواننده را وارد فضایی نه صرفا داستانی بلکه واقعی کند.

فهرست داستان‌های این کتاب عبارت است از:

  1. موضوع موقت
  2. وقتی آقای پیرزاده برای شام می‌آمد
  3. مترجم دردها
  4. دربان واقعی
  5. جذاب
  6. خانه‌ی خانم سن
  7. این خانه‌ی متبرک
  8. معالجه‌ی بی‌بی هالدار
  9. سومین و آخرین قاره

پایان باز بیشتر داستان‌های کتاب از دیگر ویژگی‌های مشترک این داستان‌ها هستند.

داستانِ کوتاه مترجم دردها که برای عنوان کتاب نیز انتخاب شده است، در مورد یک راننده تاکسی پاره وقت است که یک خانواده هندی – آمریکایی را برای دیدن معابد نزدیک کلکته که در شهری در هند است می‌برد. راننده در یک کلینیک پزشکی برای پزشک کلینیک، زبان روستاییانی را که به کلینیک می‌آیند تا از درد خود بگویند ترجمه می‌کند زیرا روستاییان به زبان گجراتی صحبت می‌کنند که به صورت گسترده استفاده نمی‌شود و در این بین اتفاقاتی بین راننده و آن خانواده هندی – آمریکایی رخ می‌دهد که بسیار جالب توجه و خواندنی است.

داستان دربان واقعی نیز روایت زندگی زنی است که از سرزمینش آواره شده است. این زن نماد کشور هند است که کسی به ثروت و فرهنگ غنی‌اش باور ندارد و حرف‌هایش نادیده گرفته می‌شود. در نهایت همین عدم باور به موجودیت خود و فرهنگ غنی، باعث آوارگی بیشتر و فقیرتر شدنش می‌شود.

اگر بخواهیم به داستان دیگری اشاره کنیم، داستان «خانه‌ی خانم سن» نیز داستان مهمی است. ماجرای این داستان درباره زنی متاهل اما تنها است که به روال داستان‌های این مجموعه از کشورش مهاجرت کرده و همین تنهایی عمیقی را در وجودش نشانده است که با هیچ چیزی پر نمی‌شود.

داستان‌ها از زاویه دید سوم شخصِ محدود به یکی از شخصیت‌‌ها روایت می‌شود. شاید در ابتدا شخصیت‌ها برای ما ملموس نباشند و کمی دور به نظر برسند اما به مرور این شخصیت‌ها به مخاطب نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند و خواننده را همراه و همدرد خود می‌کنند چرا که آن‌ها درست رفتارهایی را انجام می‌دهند که ما هم ممکن است در آن موقعیت انجام دهیم.

[ » معرفی و نقد کتاب: مجموعه نه داستان – اثر سلینجر ]

کتاب مترحم دردها

جملاتی از متن کتاب

خانم داس از توی ساک حصیری‌اش یک شیشه برق ناخن درآورد، بازش کرد و چند قطره به ناخن انگشت اشاره‌اش زد. دخترک دستش را آورد جلو. «من هم می‌خوام مامی. واسه من هم بزن.» «ولم کن.» خانم داس به ناخنش فوت کرد و پشتش را کرد به او. «حواسم را پرت می‌کنی!»

من نمی‌دانم این تشکر دیگر چه صیغه‌ای است! کارمند بانک هر دفعه تشکر می‌کند. صندوقدار فروشگاه مدام تشکر می‌کند. کتابدار کتابخانه با این‌که موعد تحویل کتابم گذشته، باز وقتی کتاب را پسش می‌دهم، تشکر می‌کند. تلفنچی وقتی بعدِ یک ساعت شماره‌گیری، باز نمی‌تواند تلفن داکا را برایم بگیرد، از من تشکر می‌کند. گمانم اگر تو این مملکت بمیرم، وقتی دارند خاکم می‌کنند هم ازم تشکر کنند.

آقای کاپاسی همین‌طور که ذهنش به‌سرعت کار می‌کرد شوک ملایم و دلنشینی را تجربه می‌کرد. حالی داشت شبیه حال سال‌ها قبل، وقتی بعد از چند ماه ترجمه به کمک فرهنگ لغت، عاقبت موفق می‌شد تکه‌ای از یک رمان فرانسوی یا یک غزل ایتالیایی را بدون اشکال بخواند و تمامش را بفهمد. آن‌موقع ایمان آورده بود که همه چیز دنیا درست است، هر تلاشی سرانجام نتیجه می‌دهد و هر ناکامی و شکستی در زندگی، درنهایت، معنا پیدا می‌کند.

درست است که عرق‌سوز در موسم بارندگی خیلی شایع است، ولی بوری‌ما دلش می‌خواست فکر کند چیزی که در رختخواب زجرش می‌دهد، چیزی که خواب را از چشمش می‌گیرد و پوستِ تن و سرِ کم‌مویش را می‌سوزاند، این‌قدر پیش‌پاافتاده نیست.

در چشم‌های پسرم همان بلندپروازی و همتی را می‌بینم که خود مرا به این‌سوی دنیا پرتاب کرد. چند سال دیگر درسش تمام می‌شود و راه خودش را می‌رود؛ یکه و تنها. اما به خودم می‌گویم او پدری دارد که هنوز زنده است، و مادری سرحال و شاد و قوی. هر وقت دلسرد می‌شود به او می‌گویم همان‌طور که من توانستم در سه قارهٔ دنیا گلیم خودم را از آب بیرون بکشم، او هم می‌تواند از پس مشکلاتش بربیاید. فضانوردهایی که در ذهن همه‌ی مردم دنیا قهرمان‌های ابدی هستند فقط توانستند چند ساعت روی ماه بمانند، ولی من تقریبآ سی سال در این دنیای جدید دوام آوردم.

سانجیو هنوز واقعآ نمی‌دانست عشق یعنی چه، ولی می‌دانست زندگی بدون عشق چه‌جور است. به این نتیجه رسیده بود که زندگی بی‌عشق همین بود که آرام و سربه‌زیر از مهمانی‌ها آخر هفته بیرون بیاید و تک و تنها به آپارتمان خودش برگردد، در حالی که باقی مردها دست دور کمر همسر یا دوست‌دخترشان می‌انداختند و هرچندلحظه خم می‌شدند و گردن آنها را می‌بوسیدند. زندگی بی‌عشق یعنی همین که شب به شب به آپارتمان خالی‌اش برگردد و توی کشوی آشپزخانه دنبال قاشق و چنگال بگردد. زندگی بی‌عشق یعنی این‌که مرتب از روی کاتالوگ سی‌دی‌ها آثار آهنگسازان مورد علاقه‌اش را انتخاب کند، سفارش پستی بدهد و پول آنها را هم به‌موقع بپردازد.

نگران شد مبادا اسمش را اشتباه نوشته باشد، یا تصادفآ شماره‌های کدپستی را برعکس یادداشت کرده باشد. ترسید یک حرفِ جاافتاده از آدرس کاری کند که عکس هیچ وقت به دستش نرسد و برای همیشه در پست‌خانه‌ای در اوریسا یا یک همچو جایی بلاتکلیف و بی‌صاحب یک گوشه بیفتد؛ جایی نزدیک و در عین حال مطلقآ دست‌نیافتنی.

مشخصات کتاب
  • عنوان: کتاب مترجم دردها
  • نویسنده: جومپا لاهیری
  • ترجمه: امیر مهدی حقیقت
  • انتشارات: ماهی
  • تعداد صفحات: ۲۲۴
  • قیمت چاپ هجدهم – سال ۱۴۰۳: ۲۱۵۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد کتاب مترجم دردها چیست؟ لطفاً اگر این کتاب را خوانده‌اید، نظرات و تفکرات خود را پیرامون کتاب با ما در قسمت کامنت‌های همین معرفی کتاب با ما به اشتراک بگذارید. با صحبت کردن پیرامون کتاب، درک و فهم خود را از کتاب بیشتر خواهیم کرد.

[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب خوب دیگر از نشر ماهی:

  1. کتاب صلحی که همه صلح‌ها را بر باد داد
  2. کتاب تفریحگاه خانوادگی
  3. رمان بودنبروک‌ها