کتاب ببر سفید روایتی تلخ از زبان مردى هندى به نام بالرام است. بالرام شخصیتى ساده و در عین حال عاصى است که از دل فقر بیرون آمده، از خانوادهای که از فرط بیچارگی حتی فرصتِ این را نداشتهاند که برای او نامی انتخاب کنند. بالرام بعد از مدتها دست و پا زدن در فقر و مصائبى که برایمان شرح میدهد، توانسته از طریق استفاده از همین فسادی که در آن زیست میکرده، خودش را بالا بکشد و اکنون یک کارآفرین موفق است.
داستان کتاب ببر سفید از جایی شروع میشود که نخستوزیر چین قصد میکند به هند بیاید تا از شرایط کارآفرینی مطلع شود. و همین اتفاق، جرقهای میشود براى بالرام که نامهای طولانی برای نخستوزیر بنویسد، با امید اینکه بتواند پرده از روی مسائلى که سعی در تحریفشان دارند بردارد و کمى از آنچه که واقعا در هند میگذرد، و فساد و کثافتى که در همهجا جریان دارد به او بگوید.
کتاب ببر سفید در سال ٢٠٠٨ توانست جایزه من بوکر را از آنِ خود کند.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب آمده است:
[ معرفی کتاب: رمان روایت بازگشت – نشر نیلوفر ]
کتاب ببر سفید
بالرام سرنوشت غریبى دارد. او بهخاطر هوش و تفاوتی که با دیگران داشته به مدرسه میرود، اما اربابى او را از مدرسه میدزد تا برای او کار کند، در ادامه وقتی به سن جوانی میرسد، بهطور اتفاقى رانندهی یک خانواده پولدار میشود و در این مسیر، در فضایی مسموم و فاسد، در وضعیتی که اختلاف طبقاتی بیداد میکند، در رابطههای کثیفِ ارباب و برده زیست میکند، تحقیر میشود، تا جایی که مالک جسم و جان و روحش میشوند.
در هند انسانها را طبقهبندى میکنند و موجودیت کسى که در طبقه پایینتری قرار دارد به عنوان یک انسان مطلقاً هیچ اعتباری ندارد. تا جایی که انتظار میرود مثل یک سگ به اربابش وفادار بماند و حتی گناهانش را گردن بگیرد. بالرام در این مسیر، آنقدر تحت فشارهای مختلف قرار میگیرد که از او یک موجود عاصى میسازد. در این سیستم فاسد ذره ذره حل میشود تا جایی که حتی خودش از کوچکترین فساد، آدم فروشى و حتی قتل، دریغ نمیکند.
بالرام در اواخر داستان، وقتی به آب سیاه و پر از لجنی که از شهر میگذرد نگاه میکند میگوید:
«دل تو از این آب هم سیاهتر شده بالرام.»
و گویی جریانِ این آب، و کثافتى که ذره ذره در طول مسیر به خود میگیرد، واقعیتِ عینىِ تمام مسیری است که بالرام از کودکی تا الان، در یک محیط فاسد طى کرده است و روز به روز از درون بیشتر نزول کرده است. در مورد کتاب ببر سفید و بالرام میتوان گفت ما با نیروی شر و پنهانی که به مرور از دلِ یک معصومیتِ تمام و کمال، بیرون میزند، روبهرو هستیم.
از دید بالرام، انسانهای فقیر، کسانی که خدمتکارند و بندگی اربابها را میکنند، مانند مرغ و خروس و پرندگانی میمانند که در قفسهای تنگ زیست میکنند. به دور از هر آزادی و به این قفس خو میگیرند و نمیخواهند از آن بیرون بیایند و طور دیگری زندگی خود را متصور شوند.
آزادى برای بالرام به ارزشى مبدل میشود که برای به دست آوردنش از هیچ کاری حتی از کشتن، دیگر ابایی ندارد. و مرز درست و غلط و خیر و شر، برای او به قیمتِ آزادیاش جابجا و سنجیده میشود. بالرام، به نوعى، حتی اگر به قیمتِ فساد تمام شود، انسانی ست که دیگر نمیخواهد برده باشد.
کتاب ببر سفید روایتِ واقع گرایانهای است که از شعار و قهرمانسازی دور شده و سعی ندارد بیجهت ارزشسازی کند. واقعیت این است که از عمق فساد، چیزی جز فساد را نمیتوانی بیرون کشید.
در جایی دیگر از داستان کسى به بالرام میگوید:
تو وسط این جماعتِ بی سر و پای ابله، بچه باهوش، درستکار و سرزندهای هستى. اون کدوم حیوونه که توی هر جنگلى از همه کمتر پیدا میشه، موجودى که هر نسل یکی بیشتر ازش دنیا نمیاد؟
ببر سفید.
تو توی این جنگل همون ببر سفیدى.
و این تمام تعریفِ بالرام است. بالرام، درمیان پرندههایی که تن به اسارت و قفس دادهاند، ببری سفید و عاصى است که قفس را بر نمیتابد. بالرام، در سیلابه بردگی، انسانى یاغی است که «به آوازِ زنجیرش خو نکرده.»
بر اساس کتاب ببر سفید فیلمی نیز در سال ۲۰۲۱ ساخته شده است که میتوان آن را فیلمی خوب در نظر گرفت اما توصیه همیشگی ما درخصوص فیلم و کتاب پابرجاست. پیشنهاد میکنیم اول کتاب را مطالعه کنید و در ادامه فیلم The White Tiger را ببینید.
[ » معرفی کتاب: رمان ظلمت در نیمروز | ترجمه مژده دقیقی ]
جملاتی از متن رمان ببر سفید
در این کشور، مشتی آدم، ۹۹٫۹ درصد الباقی مردم را – که با هر مقیاسی، به همان اندازه نیرومند، به همان اندازه مستعد و به همان اندازه باهوشاند – به نحوی بار آوردهاند که در بندگی ابدی زندگی کنند، بندگیای چنان مستحکم که ممکن است کلید آزادی کسی را کف دستش بگذارید و او آن را، با ناسزایی بر لب، به صورتتان پرت کند.
ولی مگر ممکن نیست همهی آدمهای مهم دنیا، از جمله نخستوزیر خودمان، (از جمله شما، آقای جیابائو) برای رسیدن به مقامهای بالا یک نفر را کشته باشند؟ به تعداد کافی آدم بکُشید تا مجسمهی برنزیتان را در دهلی نزدیک پارلمان بگذارند – ولی این پیروزی است، نه آن چیزی که من دنبالش هستم. تنها چیزی که من میخواستم فرصت آدم بودن بود – و یک قتل برای آن کفایت میکرد.
بعد از سه چهار سال کار در معاملات املاک، ممکن است همهچیز را بفروشم، پولش را بردارم و مدرسهای باز کنم – یک مدرسه انگلیسی زبان – برای بچههای فقیر بنگلور. مدرسهای که در آن کسی اجازه نداشته باشد مخ کسی را با دعاها و داستانهای خدا و گاندی خراب کند – غیر از واقعیتهای زندگی هیچچیز نباید توی کله این بچهها کرد. یک مدرسه پر از ببرهای سفید که در بنگلور رها شدهاند! ما این شهر را توی مشتمان میگیریم، باور بفرمایید.
قربان. وقتی بیایید اینجا، به شما میگویند ما هندیها همهچیز را از اینترنت گرفته تا تخممرغ آبپز و سفینه فضایی اختراع کردهایم و بعد انگلیسیها همهی آنها را از ما دزدیدهاند. مزخرف میگویند. مهمترین چیزی که طی ده هزار سال تاریخ از این مملکت بیرون آمده، قفس مرغ و خروس است. بروید به دهلی کهنه پشت مسجد جامع و ببینید آنجا مرغ و خروسها را توی بازار چطور نگه میدارند. صدها مرغ پریده رنگ و خروس رنگ و وارنگ را تنگ هم توی قفسهای تور سیمی چپاندهاند و مثل کرمهای داخل شکم توی هم میلولند، همدیگر را نوک میزنند و روی هم میرینند، و همدیگر را هل میدهند تا بلکه جایی برای نفس کشیدن باز شود؛ تمام قفس بوی گند وحشتناکی میدهد – بوی گند گوشت پردارِ وحشت زده. روی میز چوبی بالای این قفس، قصاب جوانی با نیش باز مینشیند و گوشت و دل و جگر مرغی را که تازه تکه تکه شده و هنوز اغشته به خون تیره رنگ است، با افتخار نشان میدهد. خروسهای توی قفس بوی خون را از بالای سرشان احساس میکنند. دل و جگر برادرهایشان را میبینند که دور و برشان ریخته. میدانند بعد نوبت خودشان است. ولی شورش نمیکنند. سعی نمیکنند از قفس بیرون بیایند. توی این مملکت دقیقا همین بلا را سر آدم می آورند.
خواب پولدارها و خواب فقیرها هرگز با هم تداخل ندارد، دارد؟ ببینید، فقیرها تمام عمرشان خواب میبینند که غذای کافی گیرشان میآید و شبیه پولدارها میشوند. و پولدارها چه خوابی میبینند؟ که وزن کم میکنند و شبیه فقیرها میشوند.
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب ببر سفید
- نویسنده: آراویند آدیگا
- ترجمه: مژده دقیقى
- انتشارات: نیلوفر
- تعداد صفحات: ۲۸۸
- قیمت چاپ اول – سال ۱۳۸۹: ۹۵۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: نگار نوشادی
نظر شما در مورد کتاب ببر سفید چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر نیلوفر: