نوشتههای زیادی از خوسه دونوسو به فارسی ترجمه نشده است اما رمان حکومت نظامی احتمالاً مشهورترین اثر این نویسنده شیلیایی است که در بازار کتاب ایران وجود دارد. کتابهای خوسه دونوسو به طور کلی با ادبیات آمریکای لاتین و آن سبک مشهور – رئالیسم جادویی – متفاوت است. دونوسو اعتقاد دارد که نویسندگان آمریکای لاتین باید به دنبال تحول در داستاننویسی باشند و از زیر سایه سبک رئالیسم جادویی خارج شوند. به نظر میرسد خود او در این کار موفق ظاهر شده است.
خوسه دونوسو در اوایل دهه ۱۹۶۰ کشور شیلی را ترک کرد و در سال ۱۹۸۰ یعنی بعد از کودتای ژنرال پینوشه (که اتفاقی مهم در آثار دونوسو نیز محسوب میشود) هنگامی که دیگر یک نویسنده مشهور بود به شیلی برگشت. نویسندهای که عقیده داشت مردم شیلی به دلیل اهمیت دادن به سیاست، ادبیات را از یاد بردهاند. دونوسو خود را یک فعال سیاسی نمیداند اما میگوید تقدیرش را با مردمی پیوند زده که مخالف ژنرال پینوشه بودند. این موضوع را میتوان در رمان حکومت نظامی و سرنوشت شخصیت اصلی آن نیز مشاهده کرد.
خوسه دونوسو در سال ۱۹۲۴ در شهر سانتیاگو در شیلی به دنیا آمد. پدرش پزشک بود ولی وضع مالی بیثبات آنها باعث شد خوسه برای پیگیری تحصیلات عالی محروم بماند. اما او با تلاش توانست بورس تحصیلی دانشگاه پرینستن در ایالات متحده را کسب کند و از این دانشگاه مدرک لیسانس بگیرد. سپس به شیلی بازمیگردد و در دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی مشغول میشود. در کنار تدریس به روزنامهنگاری هم میکند. دونوسو در سال ۱۹۶۴ برای گریز از فضای سیاسی شیلی به خارج سفر کرد و زمانی در مکزیکوسیتی، سپس در ایالات متحده و سرانجام در اسپانیا اقامت گزید. او در اوایل دههی ۱۹۸۰ به شیلی بازگشت و نهایتاً در سال ۱۹۹۶ به علت بیماری سرطان درگذشت.
در قسمتی از متن پشت جلد رمان حکومت نظامی آمده است:
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان باغ همسایه – اثر خوسه دونوسو ]
رمان حکومت نظامی
در کتاب حکومت نظامی با خوانندهای به نام مانونگو ورا روبهرو هستیم که بعد از ۱۳ سال دوری از وطن، حال برای مراسم خاکسپاری همسر پابلو نرودا به شیلی بازگشته است. مانونگو ورا برای بسیاری از شعرهای نرودا آهنگ ساخته و خودش آنها را خوانده بود. بنابراین شرکت در مراسم احیای ماتیلده نرودا «درست زمانی که یک حکومت نظامی تازهنفس چون بختکی بر زندگی روزانۀ مردم افتاده» برای او یک امر ناخودآگاه است.
مانونگو ورا خوانندهای مشهور است که قبل از کودتای پینوشه به شکلی تصادفی از شیلی خارج شد و در پاریس با ترانههایش از مخالفان ژنرال حمایت میکرد. او را یک خواننده انقلابی میتوانست در نظر گرفت که در چند سال نخستِ بعد از کودتا با ترانههایش، زبان گویای وطن خفقانگرفتهاش بود.
اما اکنون که به داخل کشورش، به شیلی بازگشته است متوجه میشود که اوضاع تغییر کرده است. حال او دیگر نه اعتقادی به آنچه میخوانده دارد و نه چشمانداز امیدبخشی پیش روی خود میبیند. با دیدن شرایط موجود او باید به آدم دیگری تبدیل شود و دست از دروغگویی به خود و به مخاطبش بردارد. اما این کار چگونه ممکن است؟
تحقق تغییر در میهناش توهمی بود که دیگر نقش بر آب شده بود، هرچند دوستان تبعیدیاش در آن کافههای مفلوک این را انکار میکردند. در آنجا بود که مانونگو خاموش شده بود، چون دریافته بود که متاسفانه نومیدی سازونوایی ندارد.(رمان حکومت نظامی – صفحه ۲۲)
خواننده مشهور هنگامی که به سمت خانه نرودا میرود، یاد آن شاعر بزرگ، فرهنگ کشورش و رفتار مردم عادی را در نظر میگیرد و با خود فکر میکند که فقط مردم داخل کشور سختی نکشیدهاند بلکه او هم به سهم خود شریک مشکلات است.
همانطور که اشاره شد، فضای حاکم بر کشور بسیار سنگین است و شبها حکومت نظامی برقرار است. افرادی که در خانه نرودا برای ادای احترام گرد هم آمدهاند اعتقاد دارند باید از مراسم تشییع جنازه ماتیلده نرودا – به عنوان کسی که بسیار مشهور است و توجه مردم جهان را جلب میکند – استفاده کنند تا بار دیگر وضعیت کشور شیلی را به مردم جهان نشان دهند. در واقع آنها قصد دارند از این موضوع استفاده سیاسی کنند و خواه ناخواه حضور مانونگو ورای مشهور هم به یک مسئله سیاسی تبدیل میشود.
سراسر کتاب در کمتر از ۲۴ ساعت اتفاق میافتد و به سه بخش شامگاه، شب و صبح تقسیم بندی شده است. این تقسیم بندی و جریان داستان در طول آن بسیار نمادین است و میتوان دید که نویسنده در نهایت قصد دارد به کدام مسیر حرکت کند.
از دیگر شخصیتهای مهمی که در کتاب حضور دارند میتوان به پسر مانونگو ورا اشاره کرد. پسر او در پاریس بزرگ شده و از نسل متفاوتی است. پسر مانونگو ورای معروف چیزی از فرهنگ و مردم شیلی و سختیهایی که این مردم تحمل کرده و هنوز هم گرفتار آن هستند نمیداند. او حتی در طول داستان به زبان فرانسوی صحبت میکند و میخواهد هرچه زودتر از این کشور تباه شده برود. اما فراموش نکنیم که خود او و هم نسلان جوانش هستند که آینده کشور شیلی و وارثان آن هستند. ولی نکته مهم اینجاست که چطور باید این موضوع را به نسل جوان فهماند؟ شاید هسته اصلی رمان حکومت نظامی همین موضوع باشد.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین – ترجمه عبدالله کوثری ]
درباره کتاب خوسه دونوسو
علاوه بر چند داستان کوتاه از خوسه دونوسو دو رمان به فارسی ترجمه شده است و این دو کتاب با پرداختن به جنبههای عادی زندگی که در سایه کودتای پینوشه به مسائلی غیر عادی تبدیل شدهاند تلاش میکند مردم را با چیزی که هستند پیوند دهد. این موضوع در رمان حکومت نظامی بیشتر به چشم میخورد. حکومت نظامی با ترسیم دقیقتر خفقان میخواهد به خواننده نشان دهد که راه نجات در چیست و برای رهایی باید دست به چه کارهایی زد.
همانطور که اشاره کردیم خوسه دونوسو داستان کتابش را در سه بخش روایت میکند:
بخش اول «شامگاه» است که زمان ورود و سردرگمی مانونگو ورا به کشور و برخورد و ملاقات دوباره او با همحزبانش را نشان میدهد. چیزی که به او ثابت میکند دنیای آنها چقدر از هم فاصله گرفته است.
بخش دوم «شب» است که پرده از واقعیت هولناک حکومت نظامی و وضعیت موجود برمیدارد؛ در این بخش از شکستها و شکنجهها و مبارزاتی که اکنون هیچگونه کارایی ندارد صحبت میشود.
نهایتاً بخش سوم کتاب، «صبح» نام دارد که بهرغم تلخیاش نوید فردایی بهتر میدهد. با کودکانی که به داستان تاریخچهی کشورشان گوش میدهند و نوید آنچه که ادبیات و هنر در رشد فرهنگی یک جامعه میتواند ایفا کند.
نویسنده در این رمان – در رمان باغ همسایه نیز این موضوع صادق است – شخصیت اصلی را یک هنرمند انتخاب کرده تا نشان دهد که وظیفه هنرمند چیست و او باید کدام راه را انتخاب کند تا رهایی یابد. هنرمند، مبارز یا انسانی که نه پای رفتن دارد و نه تاب ماندن، با کدام روش، با کدام انتخاب میتواند کشور و ریشههای تاریخی و ارزشهای معنوی خود را نجات دهد؟! این موضوع بسیار مهمی است که شاید پاسخ دونوسو به این سوال همان ادبیات و هنر باشد. مطالعه و آگاهی و در بطن اجتماع و مشکلات مردم بودن.
مانونگو ورا هنگامی که به جامعه شیلی برمیگردد پی میبرد: وقتی که در داخل کشور چیزی غیر از بیعدالتی، نبود آزادی، فلاکت یا خشونت نیست، آدم نباید به خارج برود و نفرت را از دلش پاک کند و گاه به گاه با خواندن ترانهای فکر کند کار مهمی انجام میدهد. هنرمند باید در داخل کشورش با کارهایش حقیقت را بیان کند و جرأت به خرج دهد تا به تجسم تاریخ بدل شود. باید سعی در پرورش نسل جوان داشت تا ریشههای فرهنگی سرزمینشان را فراموش نکنند. باید از هنر در راستای هدف درست و در مکان درست بهره برد.
بنابراین، به طور کلی میتوان گفت رمان حکومت نظامی کتابی تاریک است که نور امید در آن میدرخشد. از میان دو رمان دونوسو نیز به اعتقاد ما کتاب حکومت نظامی یک سر و گردن از کتاب باغ همسایه بهتر است. شما اگر میخواهید کتاب متفاوتی از ادبیات آمریکای لاتین مطالعه کنید که سبک نوشتار آن چیزی غیر از رئالیسم جادویی باشد و البته درونمایهای سیاسی نیز داشته باشد، پیشنهاد ما در درجه اول همین کتاب حکومت نظامی است.
اشاره به خوب بودن ترجمه نیز شاید کاری تکراری باشد. عبدالله کوثری از معدود مترجمان خوب کشورمان است که شما میتوانید چشمبسته به خوب بودن ترجمههایش اعتماد کنید.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان چشم انتظار در خاک رفتگان – ادبیات آمریکای لاتین ]
جملاتی از رمان حکومت نظامی
سفرکردن به این خاطر که دیده شوی یا شنیده شوی، به این معنی است که نه میبینی و نه میشنوی. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۱۹)
مانونگو لازم میدید با پسرش حرف بزند و به او بگوید چرا اینقدر کلافه است. اما پسرش خیلی کوچک بود: حکومت نظامی، سانسور، بیعدالتی، فقر و فلاکت – اینها برای او معنایی نداشت و شاید، حالا، برای خود مانونگو هم بیمعنی بود. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۳۱)
اصالت چیزی نیست که از سر راه برداری، حتی اگر نابغهای مانند نرودا باشی، چون اصالت با فرهنگ فرق دارد، چیزی است که تعریف برنمیدارد، موهبتی است که از پَر قنداق داری، با خون وارد رگهایت میشود. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۷۹)
«شما آدم ترسویی هستید؟» «فکر نکنم. اینقدر شجاعت دارم که شک داشته باشم و تامل کنم و فکر نمیکنم این چیزها اسباب نابودیام بشود.» (رمان حکومت نظامی – صفحه ۱۰۹)
فکر میکنی در این روز و روزگار کسی از احزاب خبر دارد؟ رفیق عزیز، دیگر حزب سیاسیی نمانده. واقعاً آبروریزی است، اینها سر هیچی توافق ندارند. دستکم خودشان میگویند که از این بابت شرمندهاند، وگرنه من که فعلاً از سیاست کنار کشیدهام. همهمان از سیاست کنار کشیدهایم، هرچند یکسر به خودمان میگوییم مردم وقتی متحد باشند شکست نمیخورند، در حالی که توی این ده سال اینقدر ما را شکست دادهاند که حسابش از دست من دررفته. این یعنی شکست مطلق. دخلمان آمده. صدامان هم درنمیآید. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۱۵۴)
من خیلی سال است که از چیز دیگری حرف نزدهم. درست مثل هرکس دیگری توی این مملکت. دیگر یادم رفته از چیزی غیر از بیعدالتی، نبود آزادی، فلاکت یا خشونت حرف بزنم. اگر از چیز دیگری حرف بزنم عذاب وجدان میگیرم. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۱۸۶)
ما زندگی نمیکنیم. جانسختی میکنیم. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۱۸۹)
اول امید بود و بعد سرخوردگی از همۀ ایدئولوژیها. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۲۹۷)
هر فردی اگر جرأت داشته باشد میتواند تجسم تاریخ باشد. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۳۳۴)
دنیای ایدئولوژی اساساً دنیای تنزهطلبی است. از نظر ایدئولوگها، زندگی جایی برای لذت و هنر و شعر یا حتی عاطفه و احساسات ندارد – مگر عاطفهای خاص یا احساساتی خاص – چون بهعقیدۀ آنها هنرمند نباید بازیگوشی کند یا شک داشته باشد یا ضدونقیض بگوید یا خودش باشد، بلکه میبایست خیلی ساده خودش را با هر «حقیقت» مفروضی سازگار کند. هرچه هست تکلیف است، فایدهمندی است، ملکالموت است، بدون اِرُس. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۳۴۹)
این روزها ظاهراً سرنوشت ما گمشدن، حبسشدن، خفهشدن، تحت تعقیب بودن و بردگی است. تنها چیزی که برامان مانده این است که نیهیلیست بشویم و هر ایدئولوژیی را که وعدۀ راهحلی میدهد انکار کنیم. وقتی جواب همه چیز از لولۀ مسلسل بیرون میآید چه فایدهای دارد که دنبال راهحل صلحآمیز بگردیم؟ (رمان حکومت نظامی – صفحه ۳۷۶)
وقتی مانونگو بغلش کرد داشت گریه میکرد. گفت یک روز پدرش به او گفته بود: «دخترم، تو ممکن است توی زندگی خیلی چیزها را نداشته باشی، اما وقتی دیوانگیهات تمام شد، جایی داری که استخوانهات را بیندازی توش.» (رمان حکومت نظامی – صفحه ۴۱۰)
از کجا معلوم که بعد از مدتی به این نتیجه نرسی که تنها راهحل بمب است. این تقصیر آنهاست. چون وقتی تمام امیدهامان را از ما میگیرند و به سمت خشونت هل میدهندمان چهکار میتوانیم بکنیم؟ من بمب را توجیه نمیکنم، اما درک میکنم. (رمان حکومت نظامی – صفحه ۴۶۳)
مشخصات کتاب
- عنوان: حکومت نظامی
- نویسنده: خوسه دونوسو
- ترجمه: عبدالله کوثری
- انتشارات: نی
- تعداد صفحات: ۴۷۲
- قیمت چاپ اول – سال ۱۳۹۵: ۳۵۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد رمان حکومت نظامی چیست؟ لطفا اگر این رمان را خواندهاید نظرات ارزشمند خود را با ما به اشتراک بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک کنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر با ترجمه عبدالله کوثری: