کتاب تبر اثری از دانلد ای. وست لیک، نویسنده آمریکایی است که برخی او را از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم دانستهاند. نویسندهای که در دوران نویسندگیاش بیش از صد رمان خلق کرده است. تخصص وست لیک ادبیات جنایی است که در کتاب حاضر نیز میتوان نمونه آن را مشاهده کرد اما کتاب تبر درباره فروپاشی روانی یک کارمند است.
دانلد ادوین وست لیک در سال ۱۹۳۳ به دنیا آمد و در طی شش دهه نگارش، بیش از صد رمان علمی تخیلی، جنایی، کمیک و همین طور آثار غیرداستانی نوشت. او کتابهایش را با اسامی مستعار مختلفی از جمله ریچارد استارک چاپ میکرد. این نویسنده شخصیتهای ماندگاری نیز خلق کرده است که از جمله آنها میتوان به پارکر – که دستمایه ساخت فیلمهای زیادی شده است – اشاره کرد. در رمان تبر نیز با شخصیت «دوور» روبهرو هستیم که نامش مانند کارهایش در بلعیدن و نابود کردن را به ذهن میرساند.
مترجم کتاب – که ترجمه خوبی از کتاب ارائه کرده – درباره نام رمان در مقدمه خود مینویسد: «نام رمان در انگلیسی The Ax است که در فارسی میتوان به تبر، اخراج، تعدیل نیرو و کاهش پرسنل و هزینهها هم ترجمه کرد.» در ادامه با مرور داستان کتاب، درک بهتری از عنوان رمان خواهیم داشت.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب تبر ویلیام کریستول درباره وستلیک مینویسد:
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان زندگی و زمانه مایکل ک – اثر جان ماکسول کوتسی ]
کتاب تبر
بعید است خوانندهای که رمان جنایت و مکافات را خوانده باشد با دیدن عنوان کتاب، شخصیت راسکلنیکف در ذهنش زنده نشود. تبر از مهمترین عناصر کتاب داستایفسکی است اما در کتاب تبر اثر وستلیک این ایهام دارد. شخصیت اصلی آن نه با تبر کسی را به قتل میرساند و نه حتی با آن کار دارد. موضوع به زندگی و شغل شخصیت اصلی که «برک دوور» نام دارد مربوط است.
داستان رمان بر مبنای کاهش نیرو، تعدیل پرسنل و اخراج کارکنان متمرکز است. دوور در یک کارخونه کاغذسازی کار میکند ولی به علت تعدیل نیرو کارش را از دست میدهد. او هرچقدر هم برای کار تقاضا میکند به نتیجهای نمیرسد. در نتیجه تصمیم میگیرد آدمهایی که ممکن است رقیب او در پیدا کردن کار باشند را حذف کند تا به این ترتیب خودش تنها گزینه برای استخدام باشد.
در واقع نویسنده آدمی را به تصویر کشیده است که بی تفاوتی مسئولان در ردههای بالا او را به فردی سنگدل و هولناک تبدیل کرده تا به شنیعترین کارها دست بزند. برک دوور در صفحات آخر یادآور میشود که: «هدف من از کاری که دارم انجام میدهم، مقصودم، مرادم، خیر است، کاملاً خیر است. مگر چه کار کردهام که شرمنده باشم؟» در این سوال شاید اصلیترین پیام داستان نیز نهفته باشد.
شروع کتاب تبر نیز از زیبایی خاصی برخوردار است:
راستش تا به حال آدم نکشتهام، مرتکب قتل نشدهام، جان کسی را نگرفتهام. عجیب این که، یک جورهایی، به خودم میگویم کاش دربارهی این موضوع با پدرم حرف میزدم، چون او تجربهاش را داشت، چیزی که توی دنیای تجارت بهش میگوییم سابقه در حوزهی تخصصی؛ توی جهان جهانی دوم سرباز پیاده نظام بوده.
دانلد وست لیک با زبردستی یک نویسنده ممتاز، زندگی اجتماعی مردمان طبقه متوسط آمریکایی در اواخر قرن بیستم را نشان میدهد که چگونه در اثر از دست دادن کار، بنیاد خانواده، اخلاق انسانی و اجتماعی دچار را دچار فروپاشی و اضمحلال میکند. به گونهای که شخصیت اصلی رمان، بعد از بیست سال کار در کارخانه کاغذ سازی، با از دست دادن شغلش، دچار فروپاشی اخلاق انسانی شده و عملا به آدمکشی حرفهای و قاتلی زنجیرهای و خونسرد تبدیل میشود. فردی شرافتمند که شرف و انسانیتش را فراموش کرده و برای جان انسانها کمترین ارزشی قائل نمیشود. انسان وابسته به کار، آن هم بعد از بیست سال کار در کارخانه، از کارش اخراج میشود؛ طبیعتاً مبنای زندگیاش از هم میپاشد و بدل به انسانی بیپناه، عاجز و خطرناک میشود.
مهارت نویسنده در بررسی زوایای پنهانی شخصیت و روحیات قهرمان ضد اجتماع، در اجتماعی ضد بشری و انحطاط یافته مثال زدنی است. جامعهای که مبنایش دفاع از کارفرماهای مولتی میلیاردر، پول و سرمایه است و برای انسانهای از کار رانده شده که شیره جانشان را مکیده و در پوچی و بیهدفی رهایشان کرده، پشیزی ارزش قائل نیست.
[ » معرفی کتاب: رمان ژرمینال – کتابی درباره برادری در زمان فلاکت ]
درباره کتاب وستلیک
در جایی از کتاب تبر نویسنده میگوید زندگی برای قشر متوسط به مراتب سختتر از قشر مرفه و قشر مفلوک و تهیدست است، جامعه متوسط نه با زندگی دارای رفاه خو گرفته و نه با نداری و بیچیزی، سوق او به هر کدام از این جوامع تاثیرات زیادی در پی خواهد داشت. دووِر کارش را از دست داده، پساندازش رو به اتمام است، بیمه درمانش قطع شده و حال این بیکاری مشکلات عدیدهای را چه در درون و چه در بیرون به او و خوانوادهاش وارد میآورد.
در نتیجه همه اینها دووِر مشکل را مدیران و حاکمان و سیاستهای اشتباه اقتصادی نمیداند، به زعم او انسانهایی که شرایط پذیرش و عملکردی بهتر از او را دراند مقصر هستند و به همین خاطر است که به قاتلی خونسرد تبدیل میشود.
احتمالاً چیزی که خواننده را دچار شک و تردید نسبت به ذات برک دووِر میکند، همین خونسردی و نبود هیچگونه عذاب وجدان و رحم و مروت هنگام قتلهایش است. حتما میدانید که در قتلها، کسانی که به صورت یا اجزای صورت مقتول شلیک یا آن را مورد اصابت قرار میدهند از بیرحمترین قاتلین هستند. کاری که دووِر در کمال خونسردی و گاها با اتفاقاتی طنز این اعمال را مرتکب میشود.
دانلد وست لیک، با نثر درخشان و زبیایش، ایجاد حس تعلیق و همدلی، در آمیختن طنز و جد، بازیهای زبانی – که متاسفانه همانطور که مترجم اشاره کرده است در فارسی قابل انتقال نیست – با ارجاعات فراوانی که در نامهای خیابانها، شاهراهها، کارخانهها و انسانها به اساطیر یونان و روم و مخصوصا عالم مردگان میدهد، تبحر خود را به عنوان نویسندهای طراز اول نشان میدهد. او نشان میدهد که میتوان کاری قدرتمند، ماندگار و طراز اول نوشت هر چند خمیر مایهاش رمانی جنایی باشد.
بر اساس کتاب تبر در سال ۲۰۰۵ نیز فیلمی با عنوان فرانسوی Le Couperet ساخته شده است.
[ » معرفی کتاب: رمان بینوایان اثر ویکتور هوگو – همراه با اینفوگرافیک ]
جملاتی از کتاب تبر
یازده ماه تمام به هر سازی که زدند رقصیدم. یا شانزده ماه، اگر آن پنج ماه آخر توی کارخانه را هم بهش اضافه کنیم، بعد اینکه تکه کاغذ زرد رسید دستم ولی قبل اینکه، به قول خودشان، کارم دیگر پیش نرفت، همان روزی که مشاوره و آموزش رزومه نوشتن و «بررسی گزینهها» تمام شده بود. اینهمه اداواصول، انگار همهی ما، شرکت و نمایندهها و متخصصها و مشاورها و این بندهی حقیر، انگار همهمان دستبهدست هم داده بودیم کاری طاقتفرسا ولی باارزش را انجام دهیم، کاری که قرار بود نتیجهی نهاییاش رضایت خاطر من باشد. احساس خرسندی، خوشبختی.
خدا میداند که امثال من خیلی زیاد بودند. ۲۱۰۰ کارمند کارخانهی بلیعال متعلق به هالسیون میلز به ۱۵۷۵ نفر کاهش پیدا کردند، یعنی حدوداً یکچهارم. حرفهی تولیدی من که بهکل قیچی شد. دستگاه خدابیامرز شمارهی ۱۱ را فروختند به اوراقچی، کار افتاد دست واسطهی کانادایی شرکت. این فرصت طولانی پنجماهه – یا شاید آن موقع اینجوری به نظر میرسید – نهتنها کلی وقت به من داد که پی کار دیگری بگردم، تازه معنیاش این بود که در طول فصل کریسمس همچنان حقوقم سر جایش بود؛ خدا خیرشان بدهد انصافاً.
حالا که به پشت سرم نگاه میکنم میفهمم اولین باری که به تودهی رزومههایی که تعدادشان روز به روز بیشتر و بیشتر میشد دست زدم، یک جور قدرت سرخوشانه بهم دست داد. من این آدمها را وادار به کاری کردهام، به رقابت، من به رازهایشان پی بردهام و آنها اصلا شستشان از وجود من توی تاریکی، میان سایهها، توی صندوق پستی، در حال دزدیدن، خبردار نبود.
این روزها توی این مملکت حرفهی تازهای رونق گرفته، صنعت شکوفای «متخصصهایی» که کارشان تربیت کردن بیکارهای تازهنفسی است که دربهدر دنبال شغل تازه میگردند، یا دقیقتر، چگونه رزومهای بهدردبخور مهیا کنند، چگونه توی این رقابت روزافزون برگ برنده را رو کنند و شغلی جدید دست و پا کنند، شغلی دیگر، شغل بعدی، هر شغلی.
من آدمکش نیستم. قاتل نیستم، از اولش هم نبودم، نمیخواهم چنین موجودی باشم، بیروح و سنگدل و تهی. از آنها نیستم. من مجبورم به کاری که الان دارم میکنم، منطق حوادث به این روزم انداخت؛ منطق سهام دارها، منطق مدیران اجرایی، منطق بازار، منطق نیروی کار، منطق هزاره، و آخر سر، منطق خودم.
مشخصات کتاب
- عنوان: تبر
- نویسنده: دانلد ای وست لیک
- ترجمه: محمد حیاتی
- انتشارات: نیلوفر
- تعداد صفحات: ۳۲۵
- قیمت چاپ دوم: ۴۸۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب تبر چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر نیلوفر: