<link rel="stylesheet" href="https://fonts.googleapis.com/css?family=Dosis%3A200&#038;display=swap" />

داستان نویسی

کتاب قول

https://www.iranketab.ir/

کتاب قول با عنوان فرعی – فاتحه‌ای بر رمان پلیسی – آخرین رمان پلیسی فریدریش دورنمات، نمایشنامه و رمان‌نویس مشهور سوئیسی است که در سال ۱۹۵۷، ابتدا به صورت فیلمنامه و سپس کتاب منتشر شده است. نویسنده برای این کتاب در سال ۱۹۵۹ جایزه تشویق نویسندگان سوئیس را دریافت کرده است.

در مقدمه کتاب قول مترجم ضمن بررسی شیوه نگارش دورنمات، ویژگی‌ها و تفاوت‌های پلیس را در آثار نویسنده با سایر پلیسی نویسان شرح می‌دهد.

در پشت جلد کتاب آمده است:

گاه زنی زندگی را زیر و رو می‌کند و گاه مردی، گاه مرگی و مرضی، و گاه تصادفی. زندگی ماتئی را یک قول زیر و رو کرد. قول پاسخ ماتئی، بازرس سرشناس و در اوج موفقیت پلیس سوئیس است به درماندگی مادری که دخترک ۹ ساله‌اش قربانی هوسرانی قاتلی زنجیره ای شده است.

پتر هانتکه – نویسنده و نمایشنامه‌نویس – نیز در مورد کتاب قول می‌گوید:

خواندن قول یک ضرورت است؛ خود را آماده کنیم برای زندگی ای که از واقعیت ها پیروی نمی‌کند.

[ لینک: رمان عامه پسند – داستان کارآگاه پیری به نام نیکی بلان ]

کتاب قول

داستان کتاب قول

داستان این کتاب از یک ملاقات شروع می‌شود، ملاقات نویسنده رمانهای پلیسی و رئیس پلیس سابق ایالت زوریخ. این دو با هم همراه و همسفر می‌شوند و در این همراهی، رئیس پلیس ضمن انتقاد از شیوه نوشتن داستان‌های پلیسی، ماجرای عجیب یکی از بهترین مامورانش را تعریف می‌کند.


بازرس کاربلد، ماتئی در آستانه رفتن به شغلی دیگر، با یک پرونده قتل روبرو می‌شود، تا زمان رفتنش تحقیقات لازم را برای پیدا قاتل دختربچه‌ای که کشته شده انجام می‌دهد. در جریان این تحقیقات با مادر دختربچه ملاقات و قولی را به او می‌دهد که نگرش و زندگی‌اش را زیر و رو می‌کند و…


با اینکه کتاب کم حجم و داستان در یک یا نهایتاً دو روز تمام می‌شود، اما جوری در یک گوشه ذهنتان جاخوش می‌کند که تا مدتها به داستان و مضمونش فکر می‌کنید. حداقل برای من که این طور بوده و ترغیبم کرده که سایر کتاب های پلیسی نویسنده را هم تهیه کنم.

دو کتاب دیگر از فریدریش دورنمات که توسط همین مترجم و همین ناشر به چاپ رسیده است:

  1. قاضی و جلادش
  2. سوءظن

[ لینک: رمان پرونده هری کبر ]

معرفی کتاب قول از نشر ماهی

قسمت‌هایی از متن کتاب قول

مردم به این امید بسته‌اند که لااقل پلیس بلد باشد نظم دنیا را برقرار کند، گرچه امیدی چرندتر از این نمی‌توانم مجسم کنم. اما در تمام این داستان‌های جنایی و پلیسی متاسفانه سر آدم به نحو خاصی کلاه گذاشته می‌شود.

من نمی‌خواستم با دنیا رو به رو بشوم، می‌خواستم مثل یک آدم کار کشته به دنیا غلبه کنم، اما غصه‌اش را نخورم. می‌خواستم برتری‌ام را در برابرش حفظ کنم، به خودم مسلط باشم، مثل یک تکنسین، به آن تسلط داشته باشم.

اینکه شما دیوانگی را به عنوان روش انتخاب می‌کنید، شاید جسارت آمیز باشد. من با کمال میل قبول دارم. امروزه رفتارهای غیرعادی، همه را به تحسین می‌اندازد، اما وحشت از این است که روزی برسد که فقط دیوانگی برایتان باقی بماند.

احساس خوبی نداشتم. راستش من را تحت تأثیر قرار داده بود؛ روش‌اش غیرمعمول بود، چیز فوق‌العاده‌ای داشت. یکباره احساس تحسین به من دست داد، آرزو کردم موفق بشود، حتی اگر شده، به این خاطر که تحقیری باشد برای آن هنتسی نفرت آور؛ با وجود این می‌دانستم که نقشه‌اش بی نتیجه است، خطرش خیلی زیاد بود، و امید موفقیتش خیلی کم.

دخترک فقط به قصه و افسانه فکر می‌کرد؛ گاهی منتظر یک پری بود، گاهی منتظر یک جادوگر؛ انگار تمسخری باشد به انتظار کشیدنِ خود ماتئی.

خلاصه کتاب قول

مشخصات کتاب

  • کتاب قول – فاتحه‌ای بر رمان پلیسی
  • نویسنده: فریدریش دورنمات
  • ترجمه: سید محمود حسینی‌زاد
  • انتشارات: ماهی
  • تعداد صفحات: ۱۹۲
  • قیمت چاپ ششم – پاییز ۱۳۹۶: ۱۰۰۰۰ تومان

این مطلب با همکاری حورا رستمی نوشته شده است.

نظر شما در مورد کتاب قول چیست؟


معرفی چند رمان پلیسی دیگر:

» شکار و تاریکی

» جاهای تاریک

» مارمولک سیاه

فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 168
دوست نداشتم: 110
میانگین امتیازات: 1.53

انتشارات متخصصان

4 دیدگاه در &ldquo;کتاب قول&rdquo;

ما فقط در صورتی در برابر پوچی‌هایی که همیشه بالاجبار و هرچه بیش‌تر سر راهمان قرار می‌گیرند، از پا در نمی‌آییم، فقط در صورتی می‌توانیم در این دنیا تا حدی راحت زندگی کنیم، که در کمال فروتنی حساب این پوچی‌ها را هم در برنامه‌ریزی‌هایمان بکنیم.

شعور ما فقط به‌طور ناچیزی دنیای ما را روشن می‌کند. تمام آن ضدونقیض‌ها هم جمع‌شده‌اند در گرگ‌ومیش مرزهای شعور ما. باید مراقب خودمان باشیم تا این اشباح را «فی‌نفسه» تلقی نکنیم. فکر نکنیم آنها جایی خارج از شعور آدمی ساکن هستند، یا بدتر : این اشتباه را نکنیم که آنها را به عنوان خطایی گریزناپذیر تلقی کنیم؛ خطایی که می‌تواند ما را گمراه کند تا این دنیا را با معیار اخلاقیات سختگیرانه قضاوت کنیم.

ما باید مراقب باشیم مبادا تصویری بی‌نقص از خود بسازیم، چون دقیقاً همین کامل و بی‌نقص‌بودنِ آنْ دروغی مرگبار است و نشانه‌ی نابینایی هراسناک.

صفحه ی ۱۶۲

به نظرم یکی از بهترین رمان های پلیسی بود..

عاالی بود عاالیییی پر از هیجان جوری که هر لحظه همراه داستان بودی، دوست نداری یه لحظه کتاب رو زمین بزاری، من به عشق خوندن ادامش خونه میومدم.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *