کتاب فانوس دریایی روایت زندگىهایى است که «تنهایى» را فریاد مىزنند. زندگى فوث مردى میانسال که آدمهاى مهم زندگىاش ترکش کردهاند و زندگىِ اِستر که راه سرکشى را در پیش گرفته است.
فوث تجربیات تلخى داشته، تجربهى رهاشدگى. او که شخصیتى وابسته دارد، در خردسالى از سوى مادر طرد مىشود. مادرش، او و پدرِ کسل کنندهاش را تنها مىگذارد و به نیویورک مىرود. فوث مىماند و زندگىاى به شدت سخت با پدرى که سعى مىکند وانمود کند رفتن همسرش تاثیرى در زندگى او و پسرش نداشته است. چیزى نمیگذرد که گردونهى بى امانِ روزگار، از فوث هم مردى مىسازد همانندِ پدرش، مردى تنها، حوصله سر بر و فاقد مهارتهاى ارتباطى.
جست و جوى بى امانِ فوث براى یافتن مامنى براى ارضاى حسِ تعلق و وابستگىاش او را به سوى دخترى مىبرد که از نظرِ فوث نمونهى بىبدیل مادرش است.
گرچه زمانى که مادرش او را ترک کرد، خاطرات کمى برایش به یادگار گذاشت اما همین اندک را در آنجلا جستجو کرد. اما این راه آزموده نیازى به پیمایش نداشت؛ راهى که فوث را به همان نقطهاى رساند که پیش از این پدرش بر آن ایستاده بود: شکست! و دوباره تنهایى!
از سوى دیگر، روایتِ اِستر مطرح مىشود. زنى که به همراه همسرش در یک مهمانخانه در آلمان زندگى و کار مىکند. او برخلاف فوث، براى کنار آمدن با تنهایىاش، گزینهى دیگرى را در پیش گرفته است: خیانت!
او زنى است که در زندگى مشترکش عشق را مىجوید، زندگىاى که رو به سردى و یکنواختى گذاشته است. مدام در ذهنش به جست و جوى خاطراتِ عشق جوانى مىگردد، گنجینهى خاطرات را زیر و رو مىکند اما اینها براى گرم کردنِ زندگى سردش کافى نیستند. اِستر راهى را مىجوید تا شاید از سویى غیرتِ شوهرش را قلقلکى داده باشد و از طرفى هیجان را به زندگى یکنواختش تزریق کند.
اما انگار همهى اینها براى جابجایى وزنهى بزرگى که روى زندگىشان سنگینى مىکند کافى نیست. زندگى روى همان پاشنهاى مىچرخد که تا پیش از این مىچرخید.
ولی در این میان ما منتظریم که قطارِ زندگى فوث و اِستر جایى از خط خارج شود، غافل از اینکه زندگى خطى آنها هیچ بالا و پایینى نخواهد داشت و این چرخهى معیوب مدام حول محورِ تنهایى مىگردد.
[ لینک: رمان دیدن از سیزده منظر – ترجمه ابراهیم فتوت ]
درباره کتاب فانوس دریایی
وجود سه مولفه در کتاب فانوس دریایی به وضوح مىتواند خط مشى نویسنده را بنمایاند و از سویى قواعدِ شناخت دنیاى کاراکترهایش را امکان پذیر کند؛
- زن.
- عطر.
- فانوس دریایی.
زن: حضور زن در زندگى فوث که نمادى از هویتِ به تاراج رفتهى کودکى و حسِ دلتنگى براى مادرش است. در جایى از کتاب فوث به این مىاندیشد که اگر مادرش، آنها را ترک نکرده بود، زندگىشان تا چه حد شاد و سرشار از انرژى (درست مثل مادرش) مىبود. اِستر به عنوان نمونهاى از جامعهى مونث که مىتواند تداعى گر مادرِ فوث باشد، همانند او، در زندگى با یک مردِ بىعاطفه اسیر شده است اما به جاى فرار، سیاست انتقام را در پیش گرفته است.
عطر: شغل فوث که در یک کارخانهى تولید عطر کار مىکند، همینطور ارتباط دو کاراکتر از طریقِ شیشهى عطرى به شکل فانوس دریایى مىتواند نمادى از ساختن هویتِ جعلى براى پر کردن خلاهاى عاطفى گذشته باشد.
فانوس دریایى: فانوس دریایی که نمادِ راهنما، نورى در تاریکى و از سویى، تنهایى بىامان در میان امواج دریاست. پدر فوث بارها ساختارِ عملکردىِ فانوس دریایى را براى همسرش بازگو مىکند و این تکرار مکررات، زندگى ِ یکنواخت و به دور از هیجانشان را بهتر نشان مىدهد، از طرفى نشان دهندهى عدم توانایى فوث و پدرش در برقرارى ارتباط موثر با اطرافیان است، شاید آنها خود را در اتاقک فانوس دریایى گرفتار کردهاند!
در ابتدا ممکن است با دیدن تعداد صفحات کم کتاب فانوس دریایی به این نتیجه برسید که یک کتابِ آسان است و مىتوان آن را خوراک یک روز تعطیل دانست، اما به واقع هضم این وسعت از دلتنگى و تنهایى در این تعداد صفحات طاقت فرسا و اندوهبار است. کتابى که مىتوان تا مدتها در بارهى ریزهکارىهاى روانشناختى شخصیتهایش گفت و نوشت. کاراکترهایى به شدت قوى و خوش ساخت که خواننده را با دنیاى خاکستریشان همراه مىکنند.
[ لینک: رمان مردی به نام اوه ]
جملاتی از متن کتاب فانوس دریایی
سرش را بالا آورد و به آسمان شب نگاه کرد و ماه را نگریست که نور جلایش داده بود. عمیق نفس کشید، گویى مىتوانست رایحهى ماه را در باد حس کند و از آن کام بگیرد. (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۱۳)
کارل گفت: «تا حالا شده حسى مثل دل شوره داشته باشى، براى چیزى که قرار هست اتفاق بیفتد؟» (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۳۱)
شنوندهى واقعا بدى بود، گاهى آن قدر افتضاح که از پیروى فرمانهاى ساده هم عاجز مىشد. هیچ وقت سروقت نبود و همیشه خانه را دیر ترک مىکرد و به موقع به قرارهایش نمىرسید؛ حتى زمانهایى که با آنجلا قرار داشت. عادت به عذرخواهى نداشت، حتى وقتى صد در صد مقصر بود. اگرچه این ها مسائل جزیى بودند اما همین مسائل پیش پا افتاده کوهى ساختند. (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۴۷)
سالها بعد، در دههى دوم زندگىاش، وقتى به دیدن ژاپن رفته بود، در سوپرمارکتى موجودات دریایى را دید که در پلاستیک پیچیده شده بودند و بیهوده در تقلا بودند و دست و پا میزدند. دیدن آنها تصویر آخرین تلاشهاى شب پره که به دام ونوس مگس خوار گلوریا افتاده بود را در ذهنش بازسازى کرد. (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۷۷)
پدرش همیشه او را مسخره مىکرد، چون برخلاف او نمىتوانست نوشیدنى بخورد. همین که چند لیوان مىنوشید ناخوش مىشد. همچنین او را براى نداشتن گواهىنامه در سى سالگى و مفت سوارى در چهل سالگى دست مىانداخت. حتى وقتى فوث با موفقیت دورهى آموزشى گواهىنامه را نیز گذراند و گواهىنامه گرفت، هم پدرش دست بردار نبود و همیشه به او در مسائل مختلف خرده مىگرفت. (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۷۹)
فوث همان جا در قطار مىدانست که مادرش آن ها را ترک مىکند. با رسیدن قطار به ایستگاه، تعطیلات به پایان مىرسید و مادرش هم آن ها را ترک مىکرد. او دلش مىخواست سرعت قطار کمتر و کمتر شود و هیچ گاه به مقصد نرسد. او مىخواست مادرش براى همیشه در همان کوپه بخوابد و پدرش هم تا همیشه در رستوران قطار بماند. قطار اما به سرعت راهش را مىپیمود. (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۱۱۱)
در کودکىاش همیشه براى فرار کردن خیال پردازى مىکرد. تصور مىکرد روزى نام و ظاهرش را تغییر دهد و فرار کند طورى که هیچ کس او را نشناسد. البته هنوز هم به فرار فکر مىکرد. (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۱۱۹)
مشخصات کتاب
- کتاب فانوس دریایی
- نویسنده: الیسون مور
- ترجمه: ابراهیم فتوت
- انتشارات: کتاب کوله پشتی
- تعداد صفحات: ۱۸۳
- قیمت: ۱۳۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: مهشید موسوی
نظر شما در مورد کتاب فانوس دریایی چیست؟ آیا این کتاب را خواندهاید؟ لطفا نظرات خود را در مورد این کتاب با ما به اشتراک بگذارید.
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر کتاب کوله پشتی: