<link rel="stylesheet" href="https://fonts.googleapis.com/css?family=Dosis%3A200&#038;display=swap" />

داستان نویسی

کتاب دفاع لوژین

https://www.iranketab.ir/

کتاب دفاع لوژین سومین رمانی است که توسط ولادیمیر ناباکوف هنگام مهاجرت به برلین نوشته شده و در سال ۱۹۳۰ به صورت کتاب درآمد و منتشر شد. ناباکوف در آخرین روزهای نگارش کتاب دفاع لوژین به مادرش نوشت: «تا سه چهار روز دیگر آخرین نقطه‌ها را خواهم گذاشت. بعدش دیگر تا مدت زیادی با چنین تم‌هایی که این‌قدر مهیب هستند طرف نخواهم شد بلکه یک چیز آرام و هموار خواهم نوشت. البته من از لوژین خودم راضی‌ام اما عجب چیز پیچیده‌ی پیچیده‌ای بود.»

ناباکوف در سال ۱۸۹۹ به دنیا آمد و در ۲ جولای ۱۹۷۷ از دنیا رفت. او در خانواده‌ای ثروتمند و برجسته در شهر سن پترزبورگ به دنیا آمد و دوران کودکی و جوانی خود را در همین شهر گذراند. در دوران نوجوانی، اولین تلاش‌های ادبی جدی خود را به ثمر رساند و در سال ۱۹۱۶، اولین مجموعه شعر خود را منتشر کرد. ناباکوف بعد از انقلاب بلشویکی به انگلستان نقل مکان کرد و به زبان انگلیسی نیز به نوشتن پرداخت. چهارسال بعد، پدرش در جریان یک راه‌پیمایی سیاسی در برلین ترور شد.

ناباکوف تلاش می‌کرد با تلفیقی از ادبیات غرب و روسیه و نگاهی تازه، با رنگ و لعاب سرشار از زندگی دورافتادگی از وطن را به تصویر بکشد که در این کتاب نیز موفق بوده است. او همچنین شاعر، استاد شطرنج و پروانه‌شناس بود. او از برجسته‌ترین نویسندگان مهاجر بعد از سال ۱۹۱۷ بود که هرجند به چهار زبان فرانسه، آلمانی، انگلیسی و زبان مادری تسلط داشت اما به زبان‌های انگلیسی و روسی می‌نوشت.

در قسمتی از متن پشت جلد کتاب دفاع لوژین بخشی از متن کتاب آمده است که گفته‌های نویسنده در نامه به مادرش را روشن می‌کند. در این بخش از کتاب می‌خوانیم:

ناگهان همه دنیا تاریک شد، انگار کسی کلیدی را زده باشد، و در این تاریکی فقط یک نقطه روشن ماند، یک شگفتی نور رسیده، یک جزیره نورانی که مقدر بود تمام زندگی‌اش در آن خلاصه شود. سعادتی که آونگ وار به آن آویزان شده بود به سکون رسید. آن روز ماه آوریل برای همیشه منجمد شد، حال آن که در یک جای دیگر، جا به جایی فصل‌ها، بهار شهر، تابستان روستا، در پهنه دیگری ادامه داشت… .

[ » معرفی و نقد کتاب: بازگشت چورب – اثر ولادیمیر ناباکوف ]

کتاب دفاع لوژین

داستان این رمان، ماجرای اعجوبه‌ای آشفته به نام لوژین را روایت می‌کند که استاد شطرنج است. این رمان به دنبال شهرت لوژین در دنیای شطرنج، مبارزات او با مشکلات روانی و رابطه عشقی محکوم به فنای او با زنی به نام ناتالیا را مرور می‌کند. از آنجایی که لوژین بیشتر به شطرنج علاقه پیدا می‌کند و به شکلی وسواس‌گونه شطرنج را ادامه می‌دهد، تعادل زندگی را از دست داده و کم‌کم ارتباط با واقعیت را نیز فراموش می‌کند. این روند او را به جنون می‌رساند.

دفاع لوژین به به بررسی مفاهیم و مضامینی همچون نبوغ، وسواس، عشق و مرز باریک بین درخشندگی و جنوم می‌پردازد. این مفاهیم در کنار نثر پیچیده و عمق روانشناختی ناباکوف، کتاب حاضر را به یکی از پیچیده‌ترین کتاب‌های ناباکوف تبدیل کرده که در عین حال جذاب و قابل تفکر نیز می‌باشد.

خواندن این رمان طیفی از احساسات را در شما بیدار می‌کند. از شیفتگی تا غم و از اندوه و نامیدی تا هیجان و دیوانگی. رمان به شکل استادانه‌ای مسائلی مهم در زندگی لوژین را بررسی می‌کند از جمله اینکه به کارهای روان‌پریشانه‌ای لوژین، مبارزات او با سلامت روان و پرسش‌های وجودی که لوژین با آن دست و پنجه نرم می‌کند، می‌پردازد.

ناباکوف در این رمان به درون ذهن لوژین رفته و افکار، ترس‌ها، وسواس‌های فکر و آشوبی که در جریان است را بررسی می‌کند. تصویر ناباکوف از وضعیت روانی لوژین مبارزه او با هویت و واقعیت زندگی است که داستانی پیچیده خلق می‌کند. این موضوع در کنار یک روایط غیرخطی خوانش کتاب را سخت‌تر می‌کند.

در این رمان شطرنج نیز نقش محوری دارد. شخصیت اصلی داستان به شطرنج پناه می‌برد، اما شطرنج برای او فقط یک بازی نیست، بلکه با آن از واقعیات زندگی و تغییرات فرار می‌کند؛ او همان اندازه که در کنترل زندگی و روابط عاطفی خود ناتوان است، در بازی شطرنج می‌تواند مهره‌ها را کنترل کند و همچنین با تغییرات و استراتژی‌های مختلف، نقش کنترل‌کننده داشته باشد. بنابراین این بازی استراتژیک به عنوان استعاره‌ای از زندگی و آشفتگی درونی لوژین عمل می‌کند.

ناباکوف در قسمتی از مقدمه خود بر کتاب دفاع لوژین می‌نویسد:

حتی کسانی که اصلاً شطرنج نمی‌دانند و یا از کتاب‌های دیگر من خوش‌شان نمی‌آید، لوژین را دوست‌داشتنی یافته‌اند. لوژین خوش‌قیافه نیست، نظیف نیست، خوشایند نیست – اما همان‌طور که بانوی جوان من فوری متوجه می‌شود، چیزی در لوژین هست که از زمختی جسمانی و بی‌ثمری نبوغ اسرارآمیز او فراتر می‌رود.

لوژین، هم خالق استراتژی‌های بغرنج و ظریف است و هم بازیچه درمانده ترکیب زندگی که به مات شدن او می‌انجامد. او تقلا می‌کند تا از این ترکیب خلاص شود اما در این تلاش دفاعی متوجه نمی‌شود که الگوهایی که بی‌رحمانه تکرار می‌شوند محصول وجود متلاطم خود او هستند. لوژین تصور می‌کند با پیش‌بینی‌ناپذیر کردن حرکت‌های خود و با انجام دادن حرکت‌های غیرمنتظره می‌تواند مسیر این ترکیب هولناک را عوض کند اما می‌بینیم که این چرخه همواره تکرار می‌شود و وضعیت تغییری نمی‌کند. بنابراین لوژین از زندگی روزمره فاصله می‌گیرد و منزوی می‌شود.

براساس این رمان یک فیلم نیز در سال ۲۰۰۰ اکران شده که فیلم خوبی است و بعد از مطالعه کتاب، تماشای آن را پیشنهاد می‌کنیم.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان پسر – ادبیات روس ]

کتاب دفاع لوژین

جملاتی از متن کتاب

ناگهان پدرش پرسید: «وقتت را چطور گذراندی؟ چه کار کردی؟» لوژین جواب داد: «هیچ.» پدر با همان حالت بشاش غیرطبیعی پرسید: «حالا می‌خواهید بکنید؟» لحن پسرش را در خطاب دوم شخص جمع تقلید کرد و افزود: «می‌خواهید به رختخواب بروید یا می‌خواهید این‌جا پیش من بنشینید؟» لوژین پشه‌ای را کشت و دزدانه نگاهش را بالا گرفت و زیر چمشی به پدرش نگاه کرد. خرده نانی روی ریش پدرش بود و حالت استهزای ناخوشایندی در چشم‌هایش دیده می‌شد. پدرش گفت: «می‌دانید چه کنیم؟» خرده نان از ریشش افتاد و ادامه داد: «می‌دانید چه کنیم؟ بیاید بازی کنیم. مثلاً چه‌طور است به شما شطرنج یاد بدهم؟»

وقتی او را دید، وقتی با تعجب متوجه شد که دارد با او گفت و گو می کند، اولین تصورش همین بود. کمی ناراحت شد از این که زن آن زیبایی بی عیب و نقصی را ندارد که می توانست داشته باشد. ملاک قضاوتش درباره زیبایی نشانه های رویاگونه عجیب و غریبی بود که در گذشته اش حک شده بود. با موضوع کنار آمد و رفته رفته پیش نمونه های مبهم زن را فراموش کرد و بعد مغرور و راضی شد از این که زنی که حی و حاضر با او حرف می زند و وقتش را با او می گذراند و به او لبخند می زند، انسانی است واقعی و جاندار. آن روز توی تراس باغ، که زنبورهای زرد مدام روی میزهای فلزی می نشستند و شاخک های پایین گرفته شان را می جنباندند-همان روز که تعریف کرد در کودکشی اش توی این هتل اقامت داشته- لوژین با چند حرکت آرام که معنی اش را فقط خودش سربسته حس می کرد، به شیوه خاص خودش اظهار عشق کرد. زن با آن که دید لوژین با چه کج خلقی و ملالی سکوت کرده است، تکرار کرد: «بگویید، برایم بیش تر بگویید.

خیلی زود از طرز کار دستگاه سر در آورد. یاد گرفت که نوار را کار بگذارد و برگه کاغذ را بپیچاند، و با همه اهرم‌های کوچک آشنا شد. یاد گرفتن جای حروف دشوارتر بود و تایپ به کندی انجام می‌شد. از آن تات تات سریع خبری نبود و به دلیل نامعلومی – از همان روز اول – علامت تعجب همه‌جا دنبالش می‌کرد و جاهایی که اصلاً انتظارش نمی‌رفت سر و کله‌اش پیدا می‌شد.

آینده همیشه نامعلوم است، اما گاهی خیلی مه‌آلود می‌شود. انگار یک نیروی دیگر به کمک گنگی طبیعی تقدیر می‌آید و این مه کشسان را که افکار به آن کمانه می‌کنند و برمی‌گردند بیشتر پخش می‌کند.

شب‌ها به نوعی پردست‌انداز بودند. لوژین نمی‌توانست خودش را وادارد که به شطرنج فکر نکند. و با آن که خواب‌آلود بود خواب به مغزش راه پیدا نمی‌کرد. خواب به دنبال روزنه‌ای می‌گشت، اما در هر مدخلی نگهبان شطرنج ایستاده بود و راه را می‌بست، و لوژین با درد و عذاب احساس می‌کرد که خواب همان جاست، همان نزدیکی، اما خارج از مغز او: لوژینی که با خستگی توی اتاق ولو می‌شد چرت می‌زد اما لوژینی که صفحه شطرنج را مجسم می‌کرد بیدار می‌ماند و نمی‌توانست با همزاد خوشبخت خودش یکی بشود.

مشخصات کتاب
  • عنوان: دفاع لوژین
  • نویسنده: ولادیمیر نابوکوف
  • ترجمه: رضا رضایی
  • انتشارات: کارنامه
  • تعداد صفحات: ۳۳۶
  • قیمت چاپ چهارم – سال ۱۴۰۰: ۱۳۵۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد کتاب دفاع لوژین چیست؟ لطفاً اگر این کتاب را خوانده‌اید، نظرات و تفکرات خود را پیرامون کتاب با ما در قسمت کامنت‌های همین معرفی کتاب با ما به اشتراک بگذارید. با صحبت کردن پیرامون کتاب، درک و فهم خود را از کتاب بیشتر خواهیم کرد.

[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب خوب دیگر از نشر کارنامه:

  1. کتاب خاطرات یک مترجم
  2. کتاب ماجراهای تام سایر
  3. کتاب بالاخره این زندگی مال کیه