<link rel="stylesheet" href="https://fonts.googleapis.com/css?family=Dosis%3A200&#038;display=swap" />

داستان نویسی

کتاب النگوی یاقوت

https://www.iranketab.ir/

کتاب النگوی یاقوت اثری تأثیرگذار و به‌یادماندنی از نویسنده روس، الکساندر کوپرین است که اولین بار در سال ۱۹۱۱ منتشر شد. کوپرین در این کتاب، داستان تلخ و تراژیک عشق ناکام مردی معمولی و فرودست به زنی اشرافی را روایت می کند. این کتاب نه یک عاشقانه سانتی مانتال، بلکه اثری ژرف درباب عشق و روابط و احساسات پیچیده آدمی است. کوپرین در این رمان، با ریزبینی و ظرافت، ژرفای احساسات انسانی را می‌کاود و تلاطم‌های عاطفی را موشکافانه و با نگاهی روانشناختی روایت می‌کند.

پیش از شروع کتاب، نویسنده جمله‌ای آورده است که بلافاصله ذهن خواننده را درگیر خود می‌کند و به او می‌گوید که قرار نیست با یک داستان عاشقانه و لطیف روبه‌رو باشد بلکه تلخی و ناکامی، عنصر اصلی داستان است. در ابتدای کتاب چنین آمده است:

آدم‌ها عشق را به شب کشانیدند
به همان‌گونه که جنایت و دزدی را.

زندگی ادبی آلکساندر ایواناویچ کوپرین، تقریباً ۵۰ سالی را دربرمی‌گیرد؛ اما دو دهه نخست این بازه زمانی وسیع از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. در این سال‌ها، در ادبیات روسیه، بزرگانی چون تالستوی، لسکوف، کارالنکا و چخوف قلم می‌زدند، ماکسیم گورکی با شکوه و قدرت تمام ظهور کرده بود و استعداد نویسندگان رئالیستی چون بونین، ویریسایف،سیرافیماف و بسیاری دیگر به تدریج در حال شکل‌گیری بود. در میان آنان آلکساندر کوپرین جایگاه ویژه‌ای یافت؛ و اگرچه آثارش، به لحاظ عمق و استحکام، با نوابغی چون تالستوی، چخوف و گورکی پهلو نمی‌زد، اما به حق بهترین آثارش را می‌بایستی در ردیف برجسته‌ترین دستاوردهای ادبیات روسی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم قرار داد.

چخوف درباره کوپرین گفته است:

شیوه قصه‌پردازی کوپرین استادانه است، زیرا جوهر سرشت انسانی را در کمال دقت و ریزبینی به تصویر می‌کشد.

ماکسیم گورکی – نویسنده رمان مادر – نیز درباره کتاب النگوی یاقوت گفته است: «وه، چه کار بی‌نظیری است این النگوی یاقوت. الحق که حیرت‌انگیز است! من از ته دل خوشحالم؛ و باید به کوپرین تبریک گفت! این یک جشن واقعی است! ادبیات ناب آغاز شده!»

[ معرفی کتاب: رمان جنگ و صلح – همراه با اینفوگرافیک رمان ]

کتاب النگوی یاقوت

کلیت ماجرای غم‌انگیز این رمان را کارمندی دون‌پایه با نام خانوادگی ژیلتکوف تشکیل می‌دهد. تلگرافچی نگونبختی که دیرهنگام وارد داستان می‌شود و نومیدانه به شاهزاده خانم ویرا، دو سال قبل از اینکه همسر یک سرکرده اشراف محلی بشود، دل باخته و مدام نامه‌هایی براش می‌نویسد که دم از عشق و عاشقی می‌زند و تنها با حروف اول اسمش نامه‌ها را امضا می‌کند.

در روز تولد شاهزاده خانم ویِرا، او نامه‌ای به همراه یک النگوی یاقوت از طرف یک تلگرافچی، با نام مستعار؛ گ. س. ژ دریافت می‌کند. این مرد که در واقع ژیلتکوف نام دارد، از دو سال قبل از ازدواج ویِرا، او را دیده و عاشقش شده است. ژیلتکوف در طی این سال‌ها عشق ویِرا را در قلبش نگه داشته و برای او نامه‌های عاشقانه می‌نویسد.

با آنکه شاهزاده خانم قبلا در نامه‌ای از آن مرد خواسته که دیگر برایش ننویسد، اما مرد عاشق به مناسبت‌های مختلف به کارش ادامه می‌دهد. پس از اینکه ویِرا موضوع نامه و النگو را به همسر و برادرش می‌گوید، آن‌ها خشمگین از این ماجرا در صدد حل آن از طریق اخطار و صحبت با آن مرد بر می‌آیند. داستان به همین شکل ادامه پیدا می‌کند تا آنکه در فصل دهم، داستان به اوج خود می‌رسد. جایی که همسر و برادر، شخص مورد نظر را پیدا کرده‌اند و به آپارتمان فقیرانه‌ی او که شباهت هایی هم با اتاق راسکولنیکف در کتاب جنایت و مکافات دارد پای می‌گذارند و… .

کوپرین در این رمان، با استفاده از نمادها و توصیفات زیبا، تصویری ماندگار از عشق و فداکاری را به تصویر می‌کشد. گردنبند یاقوت، نمادی از عشق عمیق و سوزان ژلتکوف است و رنگ قرمز آتشین آن، نشانگر اشتیاق و فداکاری اوست. در پایان داستان، سونات پیانو دوم بتهوون، به عنوان کاتالیزوری برای بیداری معنوی ورا عمل می‌کند و او را به عمق احساسات ژلتکوف و قدرت عشق او پیوند می‌دهد.

می‌توان گفت کتاب النگوی یاقوت یک رمان عمیقاً انسانی است که در عین سادگی، پیچیدگی‌ها و رنج‌ها و تلخ‌کامی‌های آدمی را به نمایش می‌گذارد و ورطه‌ای را ترسیم می‌کند که میان انسان‌ها وجود دارد و نمی‌گذارد یک انسان از عمق احساس انسانی دیگر نسبت به خودش باخبر شود و این احساس را درک کند. کتاب النگوی یاقوت همچنین نیروی عشق را می‌نمایاند و پیوند این نیرو را با موسیقی فاخر به تصویر می‌کشد. در این رمان هم به وضوح می‌بینیم که موسیقی بتهوون چگونه زبان عشق می‌شود.


شاید بد نباشد در اینجا به کار ارزشمند نشر کتاب پارسه اشاره کنیم که بعد از سال‌های، چنین کتاب‌های خوبی را تجدید چاپ کرده است. ظاهر متحدالشکل این کتاب‌ها و کیفیت خوب چاپ به زیبایی و ظرافت این کتاب‌های مهم افزوده است.

کتاب النگوی یاقوت

جملاتی از متن کتاب

آنا شوهر خیلی ثروتمندی داشت و به همان اندازه هم کودن. تقریباً هیچ‌کاری نمی‌کرد، اما، از گردانندگان اصلی یک موسسه خیریه بود و جزو افسران افتخاری دربار. از شوهرش بیش از اندازه متنفر بود، اما دو فرزند دختر و پسر برایش آورده بود. تصمیم گرفته بود دیگر بچه‌دار نشود و ظاهراً هم این تصمیمش را عملی کرده بود.

و در همان لحظه‌ی نخست که او را می‌بینی، چیزی را می‌فهمی و به خود می‌گویی: من دوستش دارم؛ چون در دنیا، هیچ‌چیزی شبیه او نیست. و این‌که هیچ‌چیزی شبیه او نیست؛ یعنی بی‌همتاست. و هیچ‌چیز و هیچ‌کس بهتر از بی‌همتایی نیست، پس، نه حیوان و نه گیاه، نه ستاره و نه انسانی که از او بهتر و مهربانتر باشد، نیست. و در او انگار تمامِ زیبایی‌های جهان تحقق یافته است… و متبرک باد نامِ تو، انسان!

من دارم از کدام عشق صحبت می‌کنم. یادت باشد؛ عشق فراتر از این حرفهاست. عشق باید تراژدی باشد؛ از بزرگترین رازهای جهان! هیچ حساب و کتاب و هیچ رفاه و آسایشی در دنیا نباید حریم آن را بشکند.

به خاطر می‌آورم هر گام تو را، هر لبخند و نگاه و صدای تو را. آخرین خاطره‌ام چون اندوهی آرام و شیرین و ابدی سرریز می‌کند. هرگز نخواهمت رنجانید. و تنها می‌روم، خاموش می‌روم، این خواست خدا و تقدیر بوده است. و متبرک باد نام تو!

ویرا نیکالایونا حالا داشت در باغ می‌گشت و با قیچی، آرام و بااحتیاط، چند شاخه گل برای تزئین میز ناهار می‌چید. تپه‌های گل خالی شده، شکل نامنظمی پیدا کرده بودند. غنچه‌های میخک پرپر، برای آخرین بار گل می‌دادند. بوته‌های شب بو، پوشیده با گل و غلاف‌های باریک سبز، که بوی کلم می‌دادند و بوته‌های گل سرخ هم برای سومین بار در سال غنچه می‌دادند؛ اما گلهاشان به قدری ریز و کم پر بود که دیگر هیچ شباهتی به گلهای قبلی نداشتند. درعوض، بوته‌های کوکب و مینا و اشرفی، با زیبایی سرد و مغرورشان، پرگل بودند و به هرسویی عطر غمناک علفهای پائیزی را در فضای سبک می‌پراکندند.

من به این باور رسیده‌ام که مردم این زمانه دیگر عشق واقعی را فراموش کرده‌اند.

آخر مگر می‌شود کسی را که عاشقه، گناهکار دانست؟ آن هم عشق، مسأله‌ای که تا حالا هم کسی نتوانسته درست سر از آن دربیاورد.

عشق فراتر از این حرفهاست. عشق باید یک تراژدی باشد؛ از بزرگترین رازهای جهان! هیچ حساب و کتاب و هیچ رفاه و آسایشی در دنیا نباید حریم آن را بشکند.

احساسم میگوید تماشاگر یک تراژدی عظیم هستم.

مشخصات کتاب
  • عنوان: کتاب النگوی یاقوت
  • نویسنده: آلکساندر کوپرین
  • ترجمه: حمیدرضا آتش برآب
  • انتشارات: نشر کتاب پارسه
  • تعداد صفحات: ۱۷۰
  • قیمت چاپ اول – سال ۱۴۰۳: ۳۲۵۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد رمان النگوی یاقوت چیست؟ لطفا اگر این رمان را خوانده‌اید نظرات ارزشمند خود را با ما به اشتراک بگذارید. با نظر دادن در مورد کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک کنیم.

[ همراه ما باشید درکانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب دیگر با ترجمه حمیدرضا آتش برآب:

  1. کتاب دختری به نام نل
  2. کتاب زندگی واسیلی
  3. کتاب خنده سرخ