پشت جلد کتاب من سرگذشت یأسم و امید چنین آمده است:
این کتاب مجموعه جستارهایی است که نویسندگان آنها به زبانی شیوا تجربهشان را از بخشی از تاریخ انسان بودن روایت میکنند؛ روایتهایی از امید، شهامت و مقاومت؛ هرآنچه در زمانهی بیم، در تاریکنای یاس قلبمان را روشن میکند و یادمان میآورد چه بسیار آدمیانی که در طول این تاریخ پر از نقطههای سیاه و سفید و سرخ و خاکستری رنج بسیار کشیدهاند، اما در مسیر پاسداشت آزادی و برابری برای همگان، در مراقبت از شان انسان و احقاق حق طبیعت، گیاه و آب و خاک و هر آنچه جان دارد و جان شیرینش خوش است پا پس نکشیدهاند.
پل روگات لوب، نویسنده کتاب، در اثر خود جستارهایی از نویسندگانی همچون واسلاو هاول، آرونداتی روی، آریل دورفمن و … گردآوری کرده و کوشیده، کتابش آنتولوژی باشد در باب امید سیاسی. کتابش بسیار مورد توجه همگان قرار گرفت و تبدیل به سومین کتاب سیاسی سال ۲۰۰۴ به انتخاب انجمن کتاب آمریکا و برندهی جایزهی ناتیلوس برای بهترین کتاب در زمینهی تغییر اجتماعی شد.
جستار یا essay مانند مقاله یا article متنی غیرداستانی است اما به جای آن که مثل مقاله اطلاعاتی درباره یک موضوع خاص به خواننده منتقل کند، دیدگاه شخصی نویسنده درباره موضوع را با لحنی که اعتماد مخاطب را برانگیزد برایش توضیح میدهد. جستارنویس براساس تجربه زیسته خود، نگاه ویژهای به مفهوم یا رخداد مورد نظرش پیدا کرده، به یک روایت فردی رسیده و با نوشتهای صمیمی و صادقانه میخواهد موضع و تحلیل خودش را شرح دهد.
عنوان انگلیسی کتاب نیز The impossible will take a little while است که مترجم با خوشذوقی بخشی از شعر احمد شاملو را جایگزین آن کرده است:
من سرگذشتِ یأسم و امید
با سرگذشتِ خویش:
میمُردم از عطش،
آبی نبود تا لبِ خشکیده تر کنم.
میخواستم به نیمهشب آتش،
خورشیدِ شعلهزن بهدرآمد چنان که من
گفتم دو دست را به دو چشمان سپر کنم.
با سرگذشتِ خویش
من سرگذشتِ یأس و امیدم…
[ معرفی کتاب مرتبط: کتاب فقط روزهایی که مینویسم – پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن اثر آرتور کریستال – نشر اطراف ]
کتاب من سرگذشت یأسم و امید
کتاب مجموعهای از سیزده جستار از نویسندگان بزرگ و اغلب شناختهشدهای است که با ما از بیم و امید رسیدن به رهایی و آزادی میگویند. بنا به جامعهای که در آن میزیستهاند، بنا به شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن جامعه هر یک در عمق وجودشان برای دستیابی به این آزادی تلاش کردهاند؛ گاه با عمل سیاسی و گاه فقط با تلاش برای زنده نگهداشتن امید در جانشان.
از پابلو نرودا و واسلاو هاول ، مارتین لوترکینگ و نلسون ماندلا که طعم زندانهای حکومت وقت را چشیدهاند تا دورفمن که تبعید شده و خیلیهای دیگر که شاید نامشان برایمان آشنا نباشد از مفهومی میگویند که پشت تمام ستمگران تاریخ را به لرزه درآورده: «امید».
گاهی شاید زنده نگه داشتن امید تنها کنش سیاسی ممکن باشد، اما نباید فراموش کرد که بسیاری از کنشها دیرهنگام و در زمان آینده اثر خود را نشان خواهند داد. ماندلا میگوید که همین مفهوم بوده که در دل سیاهترین روزهای زندان بهسان گوهری نورانی برای او باقی مانده است:
آنها برای ما میگویند که چطور در تاریکترین روزها که میان اخبار سیاه و بد، وقایع تلخ و تابربا به سر میبردهاند، با روشن نگه داشتن شمع نیمه جان امید در دلشان، توانستهاند راه را پیدا کنند. امیدی که از دل یاس جوانه زده و همچون پیچکی بر پیکرهی مار بدسگال ظالم پیچیده و آن را سرنگون کرده است. در غمبارترین روزها «امید» سبب میشود با خوشبینی به آیندهای امیدوار باشی که ناگزیر از آمدن است.
در این کتاب بزرگترین رهبران سیاسی، فعالین اجتماعی، نویسندگان توانا و انسانهایی که این راه را زیستهاند، بارها در نوشتههای خود تاکید میکنند که نخستین گام برای رهایی از چنگال بیعملی، زنده نگهداشتن آن شمع نیمهجان در وجودمان است. و آن آیندهای که به دنبالش هستیم روزی خواهد آمد، اگر ما مسلح به ابزارهایی در جسم و جانمان باشیم که از ظلمت فراگیر نجاتمان دهد.
فهرست مطالب کتاب من سرگذشت یأسم و امید عبارت است از:
- پیشگفتار مترجم
- سالهای سیاه: نلسون ماندلا
- سمتوسوی دل: واسلاو هاول
- در ستایش صدای آدمی: ادواردو گالیانو
- کودکی و شعر: پابلو نرودا
- ناامیدی دروغی است که به خودمان میگوییم: تونی کوشنر
- ما همه خالد سعیدیم: وائل غنیم
- سپتامبر بیا: آرونداتی روی
- سیاهچاله: آریل دورفمن
- نامهای از زندان بیرمنگام: مارتین لوتر کینگ
- ایستادگی در برابر هراس: پیتر آکرمن و جک دووال
- امید علیه امید: نادژدا ماندلشتام
- فقط عدالت میتواند راه بر نفرین بربندد: آلیس واکر
- بدون بخشایش آیندهای در کار نخواهد بود: دزموند توتو
[ معرفی کتاب مرتبط: کتاب قدرت بیقدرتان اثر واتسلاف هاول ]
جملاتی از متن کتاب
حالا روزنامههای سراسر جهان از این افراد مینویسند. به عبارت دیگر، توجه جهان جلب شده است و حکومت ناچار است توجه بینالمللی زا در نظر بگیرد. دیگر نمیتواند مثل قبل از زیر بار آنچه انجام داده بگریزد. دیگر نمیتواند انتظار داشته باشد هیچکس شاهد اعمال و رفتارش نباشد، یا هیچکس به خودش جسارت انتقاد و مخالفت ندهد. باید، حتی علیرغم میلش، با عارضهی شرمساری حاصل از رفتارش مواجه شود.
انسان نمیتواند در این جهان زندگی کند مگر آنکه باور داشته باشد امیدی هست.
پرچمها تکهپارچههای رنگینیاند که دولتها در وهلهی نخست از آنها برای بقچهپیچ کردن مغز مردم و بعد برای کفنپیچ کردن آیینی جنازهها و دفنشان استفاده میکنند.
شبکههای اجتماعی ابزار در دسترسی بودند که ما را به این هدف میرساندند. علاوه بر این، به ما قدرت میدادند در مقابل هراس از مخالفتمان با حکومت بایستیم. انگار دنیای مجازی جایی دور از دستان سرکوبگر رژیم بود، بنابراین بسیاری شهامت مییافتند در آنجا آزادانه حرفشان را بزنند. هرچند کار دشوارتر همچنان کشاندن این مبارزه از دنیای مجازی به دنیای واقعی بود.
لحظهای از تاریخ است که باید از جا برخیزیم. هرکدام از ما اگر با شتاب گامهای خود پیش برویم، بیهیچ تردیدی آهسته آهسته دوباره کشف میکنیم چطور میتوانیم از نظر سیاسی فعال باشیم. انتخاب من این باور است که کار لازم را انجام خواهیم داد. کنش. سازماندهی. تجمع. مخالفت. مقاومت. مکانی بیابید و هدفی، گروهی، دوستی و نقطهٔ آغازی، امروز، حالاحالاحالا، ادامه و ادامه و ادامه بدهید. شاید برای شهروندان یک دموکراسی، بهترین راه گفت و گو با خدا و شنیدن پاسخ او، کنش سیاسی باشد. تو هستی. اگر کنش داشته باشیم، اگر کنشگر باشیم، خدا به ما پاسخ خواهد داد: وجود تو صریح و آشکار است.
وقتی مردم تصمیم بگیرند آزاد باشند، دیگر هیچچیز جلودارشان نیست.
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب من سرگذشت یأسم و امید
- نویسنده: پل روگات لوب
- ترجمه: آزاده کامیار
- انتشارات: خوب
- تعداد صفحات: ۱۱۰
- قیمت چاپ اول: ۸۴۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: مهشید موسوی
نظر شما در مورد کتاب من سرگذشت یأسم و امید چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]