مردهها جوان میمانند اثری از آنا زگرس، نویسنده پرآوازه قرن بیستم آلمان است. در این کتاب، آنا زگرس تاریخ کشورش را از پایان جنگ جهانی اول تا پایان جنگ جهانی دوم روایت میکند. دورهای که در آن هیتلر به قدرت رسید و در نتیجه کارهای او تمام دنیا تحت تاثیر قرار گرفت. خود نویسنده نیز بسیار تحت تاثیر این دوره و کارهای هیتلر بود، بنابراین آگاهی نسبی از زندگی او به درک بهتر رمان کمک میکند. در ادامه به شکل مختصر به زندگی زگرس میپردازیم.
آنا زگرس با نام اصلی نتی رایلینگ در نوامبر سال ۱۹۰۰ در یک خانواده فرهنگدوست به دنیا آمد. نتی رایلینگ تنها فرزند خانواده خود بود و دوران کودکیاش بیشتر در انزوا گذشت. از همین رو، همانطور که خودش اشاره میکند: «از آن رو که تنها بودم و میخواستم برای خود دنیایی بیافرینم، داستانهای کوچکی میساختم و آن داستانها را برای خود بازگو میکردم. گاهی هم یکی دو سطر مینوشتم.» بدین ترتیب او هم مانند بسیاری از جوانان پرورش یافته در دامان خانواده بورژوایی نخست هنر را جایگزینی برای تجربه مستقیم میانگاشت و از آن برای گریز سود میجست. چیزی را در آن یافته بود که محیط پیرامونش از او دریغ میکرد.
هنگامی که آنا زگرس در سال ۱۹۱۹ وارد دانشگاه شد، اروپا دوران پرتبوتابی را میگذراند. جنگ جهانی اول، فروپاشی دولتهای کهن و بحرانهای اقتصادی اجتماعی در سراسر اروپا به چشم میخورد. زگرس به محافل دانشجویی راه یافت و در نشستهای خود درباره جنگ، انقلاب و هنر بحث و گفتوگو میکرد. او جهانبینی خود را بیشتر از راه ادبیات کسب میکرد و در این میان داستایفسکی در شکلگیری آگاهی اجتماعی او نقش عمدهای داشت. آنچه داستایفسکی را در چشم آنا زگرس بزرگ میکند این است که او: «از ژرفای واقعیتی غمبار، از عمق جان انسانهایی بینام و نشان، پنهانترین درامهای واقعی را آشکار میسازد.»
با به قدرت رسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳ آنا زگرس نیز مانند بسیاری از نویسندگان دیگر، ناچار شد آلمان را ترک کند. او در سال ۱۹۴۷ به میهن خود بازگشت و در سال ۱۹۴۹ رمان مردهها جوان میمانند را منتشر کرد. زگرس در ژوئن سال ۱۹۸۳ چشم از جهان فروبست.
در قسمتی از متن پشت جلد رمان آمده است:
[ » معرفی کتاب: کتاب گفتوگو با مرگ – اثر آرتور کوستلر ]
رمان مردهها جوان میمانند
کتاب آنا زگرس با صحنه اعدام «اروین» آغاز میشود. اروین یکی از اعضای سازمان اسپارتاکوس است که رهبران آن بعدها سازمان حزب کمونیست آلمان را بنیان نهادند. اروین شخصیت معصوم ابتدای رمان، هنگامی که به برلین آمده بود نه مادر، نه خواهر و نه حتی دلداری هم نداشت و جز «انقلاب» کسی چشم به راه او نبود. انقلابی که در آن نه تنها سقوط دولت و تشکیل دولت شورایی وجود داشت بلکه زندگی نوین را هم نوید میداد.
اما اروین که تنها سه ماه در برلین حضور داشت، اکنون به دست نیروهای ضدانقلابی افتاده است. افرادی که بدون کوچکترین احساس پشیمانی او را به قتل میرسانند و چالش میکنند. هرگز هم این فکر به ذهنشان نمیرسد که شاید این تیر، تیری که به روی هممیهنی خود شلیک میکنند، حسابش از دیگر تیرها جدا باشد. اروین در لحظه آخر فقط یک چیز داشت که بگوید:
امروز میتوانید مرا بکشید، اما نوبت شما هم خواهد رسید. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۱۸)
این اعدام، نقطه شروع کتابی است که در آن تاریخ آلمان از سال ۱۹۱۸ تا سال ۱۹۴۵ روایت میشود. قاتلان اروین، که وابسته به بورژوازی، کلانزمینداران و نظامیان پروس هستند، بعد از چال کردن او هر کدام به راه خود میروند و مسیر متفاوتی را در پیش میگیرند. انگار که هیچ حادثهای رخ نداده است. حتی بعدها که جسدی به هنگام مرمت جاده پیدا شد خطر محاکمه گریبان هیچکدام از قاتلان را نگرفت.
پس از این، نویسنده به زندگی هریک از افراد که به نحوی با اروین در ارتباط هستند میپردازد. ماری، دختری است که اروین او را در کافهای میدید و اگر به قتل نمیرسید چه بسا خیلی سریع با او ازدواج میکرد. در آخرین دیدار احساسی قوی بین آنها شکل گرفته بود و در ادامه ماری فرزند اورین را به دنیا آورد. با مارتین نیز آشنا میشویم، بهترین دوست اروین که در جنگ جهانی اول با همدیگر خدمت میکردند.
سپس با سروان کِلم، ونسلف، لیون، بکر و نادلر آشنا میشویم در قتل اروین نقش داشتند. افرادی که هرکدام دلیلی برای کار خود در ذهن داشتند. دلیلی که قتل را توجیه میکرد و حتی برخی از آنها کشتن اروین را ضروری میدانستند. اما اروین با مرگ خودش همه را تحت تاثیر قرار داده بود.
تقریبا به همه شخصیتهایی که در رمان حضور دارند به یکسان پرداخته میشود و در هر فصل گوشهای از زندگی آنها روایت میشود. در این میان اوضاع آلمان نیز پس از جنگ جهانی اول به تصویر کشیده میشود. آلمانی که مجبور به قبول پیمان ورسای میشود و بنا بر آن، کشور آلمان باید خلع سلاح میشد و به متفقین خسارت میپرداخت.
این پیمان وضعیت زندگی مردم فقیر را به شدت سخت میکرد و خشم بورژواها و زمینداران را نیز برمیانگیخت. به نحوی، همه مردم احساس حقارت میکردند و از دولت بیخاصیتی که روی کار آمده بود و فقط اوضاع را وخیمتر میکرد به خشم آمده بودند.
[ » معرفی کتاب: رمان مادر – اثر ماکسیم گورکی ]
درباره رمان آنا زگرس
همانطور که اشاره شد، در این رمان آنا زگرس سرگذشت ملت آلمان را در چارچوبی «تاریخی» روایت میکند و سرنوشت اقشار و طبقات مختلف را در طول یک دوره زمانی ۲۵ ساله بازسازی میکند. و بهتر است بدانید مردهها جوان میمانند رمان راحتی برای مطالعه نیست. حداقل برای کسانی که از تاریخ آلمان در بین دو جنگ جهانی اطلاعی ندارند اینطور است. بنابراین در همین ابتدای کار به شما پیشنهاد میکنیم با آگاهی سراغ این رمان بروید و حتما قبل از مطالعه رمان، به شکل مختصر هم شده نگاهی به تاریخ آلمان بیندازید. در کتاب مدام به موارد مختلفی اشاره میشود که بدون داشتن درک درستی از آنها، فهمیدن رمان کار راحتی نخواهد بود.
روشی که آنا زگرس برای روایت رمانش انتخاب کرده به پیچیدگی آن دامن زده. در این رمان شما چندین شاخه مختلف روبهرو هستید و لازم است که تمام مناسبات را دنبال کنید. هر فرد با توجه به پیشینهاش، انگیزهها و گرایشهای مختلفی که دارد کارهای متفاوتی انجام میدهد و با زیر نظر داشتن همه اینها متوجه میشویم که چه چیزی باعث رشد فاشیسم شده است.
در نظر داشته باشید که رمان مردهها جوان میمانند داستان خشونتهای جنگ و یا کارهای ترسناک نازیها نیست (هرچند که از جنگ و کارهای حکومت رایش سوم هم صحبت میشود)، بلکه داستان مردم عادی و افسرهای پایین رتبهای است که گرفتار تبلیغات فاشیستی شدهاند و هر کدوم عطش خدمت در دل دارند. داستان شکلگیری شخصیت هیتلر است و اینکه چگونه در ابتدا مردم مخفیانه عکس او را در جیب خود داشتند و بعدها با افتخار آن را در اتاق خود آویزان میکردند. داستان کارگرانی که مخالف نازیها هستند اما جرات انجام دادن کاری ندارند فقط برای اینکه بتوانند سر کارشان بمانند. فقط برای اینکه شکم بچههایشان را سیر کنند.
همچنین داستان مقاومت گروه دیگری از مردم را بیان میکند. مردمی که گوشه چشمی به انقلاب روسیه دارند و فکر میکنند میتواند این حقارتی که دامن ملت آلمان را گرفته به شکل دیگری حل کنند. به مسئله یهودیستیزی نیز پرداخته میشود.
در این بین سرنوشت شخصیتهای مختلف کتاب نیز قابل توجه است. هرکدام از آنها رویایی برای خود در ذهن دارند اما در میان کسانی که در قتل اروین شرکت داشتند، شخصیت ونسلف از همه جالبتر است. ونسلف کسی است که به دستور سروان کِلم، ماشه را کشیده و جان اروین را گرفته است. او در رویای خود زندگی میکند و واقعیت را همواره با آن تصویر ذهنی خود میسنجد. اگر به تصویر رویاییاش نزدیکتر شده باشد از خودش راضی و اگر از آن فاصله بگیرد خودش را بیارزش میپندارد. بنابراین برای نزدیکتر شدن به این رویا هرکاری میکند. به چین سفر میکند، نیروهای نازی را آموزش میدهد و حتی به منطقه جنگی میرود. کسب مدال را دوست دارد چون همیشه از دوران جوانی آن را میخواست. اصولا برای همین هم جذب حکومت نازی شده است. ونسلف آنقدر خودش را و تصویر ذهنیاش را بالا برده بود که وقتی از آن بالا سقوط کرد، با شدت بسیار بیشتری به زمین برخورد کرد.
در نهایت اینکه، پیشنهاد دادن این رمان به همه کار راحتی نیست. کتاب با وجود اینکه از وقایع مهمی صحبت میکند اما داستان آن به کندی پیش میرود و مطالعه آن به صبر زیادی نیاز دارد. در ادامه با اشاره به قسمتهای مختلف و خوب کتاب، روند حوادث مختلف کتاب را میتوانید بخوانید.
[ معرفی کتاب: رمان مزرعهی حیوانات – معرفی همراه با اینفوگرافیک ]
جملاتی از کتاب مردهها جوان میمانند
در واقع چندی میشد که دریافته بود ارتش هم همانند زنعمو، که خوشحال بود دارد او را از سر خود باز میکند، با ماممیهن هیچ پیوندی ندارد. آری، دریافته بود آن مام میهنی که مدحش را میگفتند، آن مأمنی نیست که او میجوید، اما با اینهمه زمانی دراز نیمی از قلبش در برابر دریافت نیمهی دیگر پایداری کرد. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۱۴)
نادلر، تو باید بهزنت حالی کنی که سرنوشت رایش مهمتر از مزرعهی سیبزمینی اوست. تو با فداکاری انجام وظیفه کردهای. اگر روزی بخواهند با تحمیل صلح همهچیز را بر باد بدهند، ما بیش از پیش به امثال تو نیاز خواهیم داشت. زیرا در این صورت تنها از گارد ما است که کاری برمیآید. مگر خودت ندیدی؟ بیکمک ما همهچیز از هم میپاشید. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۳۸)
پیروزی به چهکار میآید، اگر خود نتوانی گواه آن باشی؟ (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۵۰)
اشپرانگر لبخندزنان گفت: عذاب وجدان امتیاز جوانهاست. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۹۵)
کسی به این تصمیمهای کاغذی باور نداشت. همه در ناامیدی با هم شریک بودند و جز ناامیدی کمترین وجهاشتراکی با هم نداشتند. همه منتظر حکم نهایی بودند، حکمی خونین و گرم، حکمی واقعی. عدهای میاندیشیدند که زندگی شخصی آنها هنگامی دگرگون خواهد شد که جهان از بیخ و بن دگرگون شود، و دیگران بر این پندار بودند که زندگیشان تنها زمانی دگرگون خواهد شد که دوباره یک رایش آلمانی پدید بیاید، رایشی سهمناک و قدرتنمد، آنگونه که پیشترها بود، یکرایش مقدس، آنگونه که پیشترها نامیده میشد. به گمان اینان شهروند چنین رایش مقدسی بودن، امتیازی بود که ارزش این قربانیها را داشت. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۱۳۰)
امیلی خواهرزادهی خود را که گریان از خواربارفروشی برگشته بود، دلداری داد. ماری از آنرو آشفته بود که قیمت قهوه یکشبه بالا رفته بود و او نمیتوانست برای یکشنبه قهوه بخرد. معنی و مفهوم اعداد روی اسکناسها بر کسی روشن نبود. پیش از این گمان میرفت که میلیون و میلیارد تنها به کار شمارش ستارگان آسمان میآید، ستارگانی که مخلوق قدرت بیپایان خداوندی هستند، اما اکنون این اعدد بر زمین خاکی روی کاغذهای قهوهای و کثیف در گشتوگذار بودند. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۱۴۱)
شعبدهبازی که نزدیکترین تماشاچیها هم حقههایش را الهام آسمانی بدانند، مسلماً شعبدهباز خوبی است. شعبدهبازی که خودش هم حقههای خود را الهام آسمان بداند، همیشه در کارش موفق است. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۲۴۳)
برخیها هم مانند برانس، پنهانی عکسی از هیتلر را در کیف خود گذاشته بودند و شبها آن را با خود به بستر میبردند. اینها شنیده بودند که هیتلر مام میهن را نجات خواهد داد و سپس زندگی ملالآور و یکنواخت آنها به زندگیای بهتر، زندگیای درخشان و پرماجرا بدل خواهد شد. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۲۹۹)
انسان همیشه از قلب خود زمانی آگاهی مییابد که به درد آمده باشد. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۳۶۳)
پسرک انسانهای پستی را که نه سر آن داشتند و نه قادر بودند وجود خود را در خدمت آرمان خود به کار بگیرند، حقیر میشمرد. در هفتههای آزمون، تنها ترسی که آزارش میداد این بود که مبادا از حق پیوستن به دستگاه رهبری محروم شود. هرگز از خود نمیپرسید دستگاه رهبری در خدمت کیست؟ از آنجا که چنین پرسشی اصولاً بهذهنش خطور نمیکرد، نیازی به فروخوردن آن نداشت. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۴۹۱)
زندگی باید در انتظاری بیامان بگذرد تا آنکه انسان صدای پای خوشبختی را بشنود که با گامهای شتابان از پلهها بالا میآید. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۵۴۷)
ما آدمها همیشه گمان میکنیم که کارهای بسیاری از دستمان برمیآید. چه خوب بود اگر این عادت را از خود میراندیم. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۶۱۱)
با خود اندیشید: ما دو تا کنار هم هستیم! آری، چه خوب بود اگر میتوانستیم برای هر دومان دعا کنم. تنبلتر از آن هستم که دستکشها را دوباره به دست کنم. گرمای پتو بس است. آری، ایپدر ما در آسمان، اگر تو هستی، پس نامت مقدس باد. در این صورت ملکوت تو خواهد آمد، ملکوت تو و نه آن رایشی که دربارهاش یاوهسرایی میکنند. در آسمان و بر روی زمین، ارادهی تو برآورده خواهد شد و نه ارادهی پیشوا، فوج هواپیماها و بارش بمب بر زمین. تو نان روزانهی ما را به ما خواهی داد؛ من سیر خواهم شد و دیگر خالی و پوک نخواهم بود. و بیحوصلگی نخواهد بود، بلکه چیزی خواهد بود که سیراب کند. تو ما را در آرمایش نخواهی آورد تا بهناچار به هر چیزی تن بدهیم: عشق و عاشقیها، پول، هدایا و حتی بچهی لیون؛ این لیونی که من دیگر دوستش ندارم، و این ملکی که دلبستهاش بودم. تو گناهان ما را خواهی بخشید، حتی گناهان مرا هم؛ چرا که من همهچیز را سهل و ساده میخواستم و گوش شنیدن آن چیزی را نداشتم که خوشیام را تباه میکرد. ما نیز هر قرضدار خود را خواهیم بخشید، البته بر آنهایی که با تن برهنه همچون چارپایان از برابر لیون، رتسلوف و شولسه گذر داده شدند، بخشش سخت گران خواهد آمد، اما تو از عهدهی این کار خارقالعاده هم برخواهی آمد و ما را خواهی بخشید. در ملکوت تو آرامش حاکم است، همانگونه که در خانه. خانه همیشه آرام است، حالا هم. برف آرام است، زیرا ملکوت از آن تو است، و نیز شکوه و جلال، آمین! (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۶۳۳)
ما دست روی دست گذاشتهایم و میگوییم دیگران همکاری نمیکنند، اما اول باید یک نفر دل به دریا بزند تا دیگران همکاری کنند. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۶۸۳)
آنجا که شکست سرنوشتی محتوم است، مرگ والا و پرافتخار بر بودن فلاکتبار و پوشالی شرف دارد. (کتاب مردهها جوان میمانند – صفحه ۶۹۵)
مشخصات کتاب
- عنوان: مردهها جوان میمانند
- نویسنده: آنا زگرس
- ترجمه: علیاصغر حداد
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۷۰۴
- قیمت چاپ دوم – زمستان ۱۳۹۸: ۱۱۰۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد رمان مردهها جوان میمانند اثر آنا زگرس چیست؟ اگر این کتاب را نخواندهاید، آیا به مطالعه آن علاقهمند شدید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر ماهی: