کتاب ظرافت جوجه تیغی رمانی زیبا با درونمایهای قوی از خانم موریل باربری، رماننویس مراکشیالاصل و استاد فلسفه است. به هنگام انتشار کتاب در سال ۲۰۰۶ از رمان استقبال گستردهای شد و با فروش میلیونی و جوایز متعدد موفقیتهای زیادی برای نویسندهاش به همراه داشت. این رمان همچنین در سال ۲۰۰۷ جایزه سال اتحادیه ناشران فرانسوی را از آن خود کرد. در سال ۲۰۰۹ براساس این کتاب فیلمی نیز ساخته شده است.
ظرافت جوجه تیغی کتابی است که همانند اسمش ساده و معمول نیست! کتابی با بن مایه فلسفی، عمیق اما دلچسب، کتاب سختخوانی که به مرور آسان میشود! به طور کلی میشود گفت که اگر به دنبال کتابی هستید که هم میل شما را به فلسفه و موضوعات اجتماعی اقناع کند و هم ذات داستانی داشته باشد، این کتاب برای شماست!
پشت جلد کتاب، قسمتی از متن کتاب آمده که به عنوان کتاب اشاره میکند:
برای خرید کتاب ظرافت جوجه تیغی میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید و به آسانترین شکل ممکن کتاب را همراه با تخفیف ویژه تهیه کنید:
دو کتاب دیگر با ترجمه مرتضی کلانتریان که در کافهبوک مورد بررسی قرار گرفتهاند عبارتند از:
کتاب ظرافت جوجه تیغی
قسمت عمده کتاب در مورد خانم میشل، سرایدار ۵۴ ساله یک ساختمان هشت طبقه در محله اشرافی در پاریس است که ساکنان آن همه افراد طراز اول جامعه، تحصیلکرده و ثروتمنداند. راوی فرعی و دوم داستان، دختری ۱۲ ساله ساکن یکی از طبقات این آپارتمان، از خانوادهای مرفه و روشنفکر است. تا به اینجا تفاوت طبقاتی، فرهنگی و همینطور سنی دو راوی، به نظر بزرگترین کنتراست و تضاد بین زاویه دید دو راوی متفاوت است اما ماجرا فراتر از اینهاست.
خواننده در همان صفحات ابتدایی متوجه میشود که راوی اصلی (یعنی خانم میشل) فردی کتابخوان و آگاه است و بعد در وحله دوم متوجه شغل راوی (یعنی شغل سرایداری) میشود. پس در همان ابتدا ما با ساختاری عرفشکن و ضد کلیشه مواجهیم .در مورد راوی دوم هم وضع به همین منوال است! خواننده با اندیشهای عمیق (که نام فصلهایی است که راوی دوم روایت آن را بر عهده دارد) روبهرو میشود که از طرف ذهنیتی پخته به نظر میرسد و بازهم در وحله دوم متوجه میشود که راوی این اندیشههای عمیق، صرفا دختری ۱۲ است! تمام این پارادوکسهای موجود، دو راوی را در عین دور بودن ظاهری به هم نزدیک کرده و پیوند میدهد. داستان به طور کلی حول ذهنیات و اندیشههای خانم میشل و پالوما (همان دختر ۱۲ ساله) میگردد و روابط و کنشهای این دو را نسبت به آدمهای اطرافشان بیان میکند.
به همان نسبت که برای جامعه پذیرفتنی و متعارف است که سرایدار یک ساختمان فردی کم سواد، بیاطلاع از فلسفه و هنر باشد، لذت نبردن دختری ۱۲ ساله و مرفه از زندگی و یا عدم تمایلش به خرید و شرکت در مهمانی متعجبکننده است! اما در این داستان به گونهای انگار هیچچیز سر جایش نیست و از طرفی هم همهچیز منطقی و درست و همانطور که باید باشد به نظر میرسد! و این هنر نویسنده در برقراری تعادل در عین ساختارشکنی است.
خواننده با سرایداری سرو کار دارد که به قدری شیفته ادبیات است که حتی نام گربهاش، لئون است. (به خاطر تولستوی این نام را روی گربهاش گذاشته است.) موسیقی خوب گوش میکند و شیفته فرهنگ ژاپنی و کارگردانی است که حتی برای طبقه بورژوا ممکن است ناشناخته باشد. سرایداری که غلطهای دستور زبانی کارفرمایانش آزارش میدهد اما سکوت میکند. مارکس خوانده و با فلسفه غریبه نیست. از طرفی دختربچهای که صحبتهای به اصطلاح روشنفکری خانوادهاش برایش زجزآور است و خواهرش را که در رشته فلسفه مشغول به تحصیل است را احمق میداند. معتقد است آدمهای اطرافش معنی زندگی را نمیفهمند و به قدری سطحی نگرند که در برابرشان سکوت میکند. شباهتهای این دو کاراکتر به گونهایست که میتوان تصور کرد خانم میشل، پالومای بزرگسال شده و آینده اوست – به نحوی که حتی پالومای اشراف زاده، ادعا میکند میخواهد در آینده سرایدار شود – و پالوما نوجوانی خانم میشل است و این دو ادامهدهنده زندگی یکدیگر در جهانهای موازی هستند و یکدیگر را تکمیل میکنند.
اما به نظر من کتاب ظرافت جوجه تیغی دو نیمه دارد. دو نیمهای که من ترجیح میدهم آن را سبکی و سنگینی بنامم (با اقتباس از رمان بار هستی نوشته میلان کوندرا) نیمه اول کتاب که نقد زندگی و زنده بودن است، سنگینی؛ و نیمه دوم کتاب که برگشتن به زندگی و امید بخشتر از پوچگرایی است، سبکی.
در نیمه اول خواننده با اندیشههای عمیق فلسفی طرف است که هرکدام به شدت جذابند. هر دو راوی به خصوص پالوما به شدت و با دقتی ذرهبینی حرکات و کنشهای آدمها را نقد میکنند و به روح و درونیات میپردازند. در نیمه دوم، هر دو راوی به گونهای بهانهای تازه برای برگشتن به زندگی پیدا میکنند که اجازه منفیگرایی یا همان پوچگرایی مطلق را از آنها گرفته و زیباییهای زندگی را به آنها نشان میدهد.
در این بخش از داستان خواننده متوجه میشود که اندیشهها به نسبت بخش اول سبکتر و راحتتر هستند. از پیچشهای ادبی و یا فلسفی کمتر خبری هست. برای من به عنوان خواننده این اتفاق تداعیگر این بود که انگار انسان هر چه بیشتر درگیر زندگی کردن میشود به گونهای سخیفتر و معمولتر و شاید بهتر باشد بگوییم سطحیتر میاندیشد و بالعکس وقتی در مقابل زندگی میایستد، تصمیم به نقد کردن و بررسی مفهوم زندگی و پرداختن به معنای مردن میکند، اندیشههایی عمیقتر وسنگینتر و پیچیدهتر دارد. سبکی زندگی و سنگینی مرگ!
[ » معرفی کتاب: کتاب در انتظار گودو – نمایشنامهای با محتوای پوچگرایی ]
تقابل این اندیشه و سبکی و سنگینی به مرور وارد داستان شده و ذهن خواننده حرفهای را درگیر میکند، در صورتیکه برای خوانندههای کمتر حرفهای ممکن است این تغییر سبک نوشتاری و یا ذهنیات راوی دلسرد کننده به نظر برسد. چون در نیمه اول رمان ظرافت جوجه تیغی ما با کتابی بیشتر فلسفی مواجهیم و ممکن است خواننده از تغییر حرفهای جدی و تفکربرانگیز به صرفا داستانی روان و دلچسب سردرگم و ناامید شود. اما واقعیت شکل زندگی و اینکه چه حربههایی برای درگیر کردن ما و نپرداختن به معنا و مفهوم چیزها در چنته دارد به خوبی در این کتاب نمایان شده است. و درآخر میبینیم که این سبکی و سنگینی چطور متعادل و همپا در دو کفه ترازو میایستند و تصمیم با خود ماست که کدام کفه برایمان سنگینتر باشد.
جدا از این دو تکه شدن تدریجی سبک نگارش کتاب، بازی نویسنده با کلیشهها شایان توجه است. مضمون ضمنی کتاب همان شعار کلیشهای قضاوت نکردن آدمها از روی شغل و طبقه اجتماعی آنهاست و حتی اینکه ارزشمندی انسان به طبقهای که از آن میآید نیست اما این پیام کلیشهای خودش از ابتدا با کلیشه شکنی همراه است! شکستن کلیشه سرایدار و کلیشه دختر بچه پولداری که طبق باور عموم، باید سطحینگر و بیتوجه به گذار دنیا باشد. همین شکسته شدن کلیشهها در خود از سطحی شدن حتی قسمت داستانی کتاب جلوگیری میکند.
در پایان باید جدا از افت و خیز کتاب بین فلسفه و داستانی نسبتاً رمانتیک خاطر نشان کرد که کتاب با مهارت و چیره دستی نگارش شده است که لحظهای به خواننده مجال استراحت نمیدهد و از این جهت بیشباهت به فیلمهای سینمای فرانسه هم نیست! داستانی که در عین پیچیده بودن ساده است و لذت همراه شدن مخاطب را به همراه دارد.
خانم میشل به واسطه شغلی که دارد به خوبی در جزییات زندگی دقیق میشود و به خاطر علاقهاش به ادبیات به دلچسبترین شکل ممکن سادهترین اتفاقات روزمره را بدل به جملاتی جذاب و قابل تفکر میکند. از طرفی پالوما به علت هوش بالا و غنی بودن از امکانات تحصیلی که ثروت خانوادهاش برایش مهیا ساخته به گونهای آکادمیکتر به بیان موضاعات و نقدشان میپردازد اما تیزهوشی نویسنده در ایجاد و خلق کاراکترهایی است که هر کدام به واسطه شرایطشان (خانم میشل به خاطر عامی بودن و پالوما به خاطر نوجوان بودن) قادر به ساده بیان کردن موضاعات نسبتا پیچیده مثل فلسفه – روابط انسانها و معنای زندگی میشوند. در عین حالی که به شدت مراقب است این سادهسازی از سطحی شدن مفاهیم فاصله بگیرد و در آن موفق است.
در نهایت اینکه در ظرافت جوجه تیغی یک آینده خشک و پیشبینیپذیر، زندگی را برای این دختر ۱۲ ساله به ملال واقعی تبدیل کرده. او زندگیای که از پیش همه جنبههای آن را بداند دوست ندارد. در واقع او میتواند آینده همه افرادی که میشناسد پیشبینی کند و همین باعث ناامیدیاش میشود. چیزی که او را به هیجان میآورد تبدیل شدن به چیزی است که هنوز نیست. باید دید رابطه این دختر با خانم میشل به چه شکل در این مسیر به او کمک میکند.
[ » معرفی کتاب: کتاب پیرمرد و دریا – همراه با اینفوگرافیک رمان ]
کتاب ظرافت جوجه تیغی
آدمها خیال میکنند بهدنبال ستارهها میگردند ولی مثل ماهی قرمزهای داخل پارچ کارشان پایان مییابد. از خودم میپرسم آیا سادهتر این نیست که از همان ابتدا به بچهها یاد بدهند که زندگی پوچ است. این امر ممکن است پارهای از لحظههای زیبای دوران کودکی را نابود کند ولی، در عوض، به بزرگسالان اجازه میدهد زمان بسیار قابل توجهی را هدر ندهند – جدا از اینکه آدم، دستکم، از خطر یک ضربه روحی، ضربه پارچ، در امان خواهد ماند. (کتاب ظرافت جوجهتیغی – صفحه ۱۸)
مهم مردن و در چه سنی مردن نیست، مهم این است که آدم به هنگام مردن در حال انجام دادن چه کاری است. (کتاب ظرافت جوجهتیغی – صفحه ۲۲)
بسیار پسندیده است که انسان در خصوص تحول، تکامل، تمدن و واژههایی در همین ردیف حرف بزند و سخنرانیهای پرآب و تابی ایراد کند، ولی انسان از ابتدای پدیدار شدنش تا امروز پیشرفت زیادی نکرده است: همچنان باور دارد که تصادفاً به وجود نیامده است و خدایانی که اکثریتشان مهرباناند بر سرنوشتش نظارت دارند. (کتاب ظرافت جوجهتیغی – صفحه ۵۴)
بهنظر داراها اینطور میآید که افراد خردهپا، شاید بهعلت اینکه زندگی آنها ارزش چندانی ندارد و محروم از اکسیژن، پول و مردمداریاند، احساسات انسانی را با شدت کمتری درک میکنند و با بیاعتنایی زیادی با آن روبهرو میشوند. چون ما سرایدار بودیم، بهنظر میآمد که پذیرفته شده است که مرگ برای ما در روند طبیعی امور قرار دارد و چیزی عادی و پیشپاافتاده است حال آنکه برای داراها چیزی غیر عادلانه و واقعهای ناگوار شمرده میشود. (کتاب ظرافت جوجهتیغی – صفحه ۷۵)
این توانایی ما در پذیرفتن آنچه میخواهیم به خودمان بقبولانیم و سر خودمان کلاه بگذاریم تا پایه اعتقادات ما دچار تزلزل نشود، پدیدهای مسحورکننده است. (کتاب ظرافت جوجهتیغی – صفحه ۱۱۵)
وقتی نگرانم، به پناهگاهم میروم. هیچ نیازی به مسافرت ندارم. رفتن و پیوستن به قلمرو خاطرات ادبیام کفایت میکند. زیرا چه وسیله تفریحی شریفتر و چه همصحبتی سرگرمکنندهتر از ادبیات وجود دارد و چه هیجانی لذتبخشتر از هیجانی است که خواندن کتاب نصیب انسان میکند. (کتاب ظرافت جوجهتیغی – صفحه ۱۳۴)
آیا سرنوشت من، از پیش بر پیشانیام نوشته شده؟ اگر میخواهم بمیرم، برای این است که به آن اعتقاد دارم. ولی اگر، در جهان ما، این امکان وجود داشته باشد که انسان چیزی بشود که هنوز نیست… آیا خواهم توانست از این امکان استفاده کنم و از زندگی باغ دیگری جز باغ پدرانم درست کنم. (کتاب ظرافت جوجهتیغی – صفحه ۲۲۱)
شاید بزرگترین خشمها و سرخوردگیها از بیکاری نیست، از نداری نیست، از بیآینده بودن نیست: از احساسِ نداشتن فرهنگ است زیرا آدم میان فرهنگهای متفاوت، نمادهای سازشناپذیر، چهارشقه شده است. چگونه میتوان وجود داشت اگر آدم نداند در کجا قرار گرفته است. اگر باید همزمان به فرهنگ ماهیگیران تایلندی و بورژواهای فرانسوی گردن نهاد، کدامین کس بخواهد اینهمه بارِ گران بودن؟ بنابراین، آدم ماشینها را آتش میزند، میکشد و غارت میکند. (کتاب ظرافت جوجهتیغی – صفحه ۲۸۳)
تهیدستی دروگر قهاری است: این دروگر همه تواناییهای ما را در برقراری ارتباط با دیگری درو میکند و ما را تخلیه شده و شسته شده از احساسات بهجا میگذارد تا بتوانیم تمام سیاهیهای زمان حال را تحمل کنیم. (کتاب ظرافت جوجهتیغی – صفحه ۳۱۷)
میترسم به درون خودم بروم و ببینم آنجا چه میگذرد. (کتاب ظرافت جوجهتیغی – صفحه ۳۵۸)
شاید زندگی یعنی همین: ناامیدی بسیار، ولی همینطور لحظههایی از زیبایی که، در آن لحظهها، زمان همان زمان نیست. درست مثل نتهای موسیقی که نوعی پرانتز در گذر زمان ایجاد میکنند، تعلیق، یک جای دیگر در همینجا، یک همیشه در هرگز. آری، همین است، یک همیشه در هرگز. (کتاب ظرافت جوجهتیغی – صفحه ۳۶۰)
مشخصات کتاب
- عنوان: ظرافت جوجه تیغی
- نویسنده: موریل باربری
- ترجمه: مرتضی کلانتریان
- ناشر: کند و کاو
- تعداد صفحات: ۳۶۰
- قیمت چاپ دوازدهم: ۴۸۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: نگار نظری
نظر شما در مورد رمان ظرافت جوجه تیغی چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از ادبیات فرانسه: