رمان ما اثر نویشنده روس، یوگنی زامیاتین است که او را خالق ادبیات علمیتخیلی از نوع پادآرمان شهری (Dystopia) آن دانستهاند. همچنین این رمان، الهامبخش نویسندگان بزرگی مانند جورج اورول و آلدوس هاکسلی بود. رمانی که در زمان خود بسیار پیشتاز بود و نویسنده، با سبکی خلاقانه و با ابهامهای لغوی عامدانه و البته با قصد و غرض سیاسی زیرکانه آن را نوشته است.
یوگنی ایوانویچ زامیاتین در سال ۱۸۸۴ در روسیه به دنیا آمد و در زمان انقلاب اکتبر از بلشویکهای قدیمی محسوب میشد، اما به شدت از سیاستهایی که حزب کمونیست اتحاد شوروی در ادامه رویدادهای انقلاب اکتبر در پیش گرفته بود، متاثر شد. ناگفته پیداست که او کتابش را تحت تاثیر شرایط کشورش نوشت. زندگی زامیاتین تراژیک و کوتاه بود. او در طول این زندگی کوتاه، به فنلاند تبعید شد، در بریتانیا کشتی طراحی کرد و روسها به او لقب «مرد انگلیسی» داده بودند.
در سال ۱۹۳۱ استالین با پادرمیانی ماکسیم گورکی (نویسنده رمان مادر) به زامیاتین و همسرش اجازه داد به پاریس مهاجرت کنند. زامیاتین در پاریس نیز همچنان خودش را نویسنده اهل شوروی میدانست و همیشه امید داشت روزی که رژیم به او اجازه نوشتن بدهد دوباره به آنجا برگردد. نهایتاً زامیاتین در سکوت و فقر در همان پاریس از دنیا رفت.
در پشت جلد کتاب، علاوه بر بخش مهمی از متن کتاب، قسمتی از مقاله نویسنده با عنوان «متاسفم که» آمده است که در آن یوگنی زامیاتین به تعریف ادبیات واقعی میپردازد. تعریفی که بسیار جای فکر دارد. او مینویسد:
ناتاشا رَندال، در مقاله خود که در ابتدای کتاب آمده است، مینویسد: «ما رمان انقلاب است. رمانی است ماحصل جوشوخروشهایی اتوپیایی که در قرن نوزدهم شکل گرفتند و بالیدند و به اوایل قرن بیستم محول شدند. اما در سال ۱۹۲۰، سالی که این رمان نوشته شد، تغییری در پیش بود: این جوشوخروش روسی داشت به نوعی جمود اتوپیایی بلشویکی خاص میرسید.»
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان ۱۹۸۴ اثر جورج اورول – همراه با اینفوگرافیک ]
رمان ما
قبل از اینکه وارد داستان رمان شویم و خلاصهای از آن را ارائه کنیم، بهتر است به نکتهای مهم اشاره کنیم: رمان ما کتابی ساده برای مطالعه نیست و همانطور که گفته شد، نویسنده در آن از سبکی خلاقانه و ابهامهای لغوی استفاده کرده است. بنابراین خواننده اگر بخواهد از جنبههای مختلف کتاب سردربیاورد باید با احوالات نظام شوروی بعد از انقلاب اکتبر و همچنین با آرمانهای کمونیسم آشنا باشد. ضمن اینکه بهتر است خواننده تا حدودی با ریاضیات و مفاهیم مدیریت هم آشنا باشد و یا حداقل از جایگاه «رادیکال منفی یک» در ریاضیات آگاهی داشته باشد!
کتاب ما در قالب دفتر خاطرات و به قلم مهندسی نوشته شده است که در آیندهای بسیار دور از زمان حال زندگی میکند و گاه، نگاهی به گذشته (قرن بیستم) دارد. این مهندس که D-503 نام دارد، مدیر ارشد طراحی سفینهای به نام انتگرال است که هدف آن پیدا کردن موجودات ناشناس در سیارات دیگر و مهمتر از همه وادار کردن آنها برای رسیدن به سعادت است. این هدف مهم، در روزنامه دولتی خطاب به سازندگان انتگرال و دیگران چنین آمده است:
شما باید موجودات ناشناسی را که در دیگر کرات زندگی میکنند – و شاید هنوز در همان حالت بیقیدی بدوی به سر میبرند – زیر یوغ مبارک عقل بیاورید. اگر آنها درک نکنند که سعادتی را برایشان به ارمغان آوردهایم، سعادتی از نظر ریاضی عاری از هرگونه خطا، وظیفه ماست که وادارشان کنیم سعادتمند باشند. (رمان ما اثر یوگنی زامیاتین – صفحه ۳۷)
«سعادتی از نظر ریاضی عاری» دقیقاً همان چیزی است که در دنیای کتاب ما حاکم است. حتی نام افراد و شخصیتهایی که در رمان نیز حضور دارند (مانند D-503 یا I-330) عدد است. زندگی آنها نیز کاملا خشک و ماشینی و براساس یک جدول زمانبندی دقیق است که لحظه دقیق خواب، بیدار شدن، ساعت سر کار رفتن، پیادهروی و حتی ارتباط جنسی را مشخص میکند. اگر کسی خارج از این جدول زمانبندی رفتار کند با «حراست» روبهرو خواهد شد.
زندگی کردن براساس اعداد دقیقی که همهچیز را برنامهریزی میکند هویت را از آدمها گرفته و تنها چیزی که باقی مانده است، «تیلور» و نظریههای او در بررسی رفتار برای بهبود کارایی است. طبیعتاً در دنیا، فکر کردن و یا آدمهایی مانند «کانت» جایگاهی ندارند.
هر صبح میلیونها نفر از ما در قالب تنی واحد با دقتِ ماشینی شش چرخه در یک ساعت و یک دقیقه از خواب برمیخیزیم. سر ساعتی واحد میلیونها نفر از ما در قالبی واحد همزمان کارمان تمام میشود. و آن موقع که در یک لحظه واحد و مقرر طبق جدول زمانبندی در قالب پیکری واحد با یک میلیون دست ادغام میشویم، قاشقها را به سمت دهان میبریم، در یک لحظه واحد برای پیادهروی میرویم بیرون و به تالار سخنرانی میرویم، به سالن تمرینات تیلور، و مهیای خواب میشویم… (رمان ما اثر یوگنی زامیاتین – صفحه ۵۴)
در توصیف آیندهای که داستان در آن جریان دارد میتوان به موارد دیگری نیز اشاره کرد. به عنوان مثال، شهرها بیمنفذ و مهروموم شده هستند و به دور آنها «دیوار سبز» کشیده شده تا از دنیای بیرون جدا باشند، مردم غذای شیمیایی مصرف میکنند و دیوار تمام خانههای شهر شیشهای و شفاف است و همهچیز زیر نظر حراست جریان دارد مگر زمان مشخصی که شخصیتهای رمان طبق جدول زمانبندی نوبت رابطه جنسی داشته باشند.
هدف سازنده انتگرال و حاکم شهر (عدد الاعداد) مشخص است اما در این میان افرادی هستند که در کمال ناباوری در خارج از «دیوار سبز» زندگی میکنند و از شرایط راضی نیستند. آنها هدفهای بزرگی در سر دارند که به یک شورش تمامعیار منجر خواهد شد اما برای رسیدن به اهدافشان به کمک D-503 نیاز دارند. بنابراین از طریق زنی به نام I-۳۳۰ به او نزدیک میشوند و… .
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان دنیای قشنگ نو – اثر آلدوس هاکسلی ]
درباره کتاب یوگنی زامیاتین
هدف نهایی و والایی که در این دنیای منظم دنبال میشود، ساختن دنیایی است که همه در آن سعادتمند زندگی کنند. به عبارت دیگر هدف ساختن بهشت روی زمین است. ویژگیهای این بهشت نیز در جاهای مختلف کتاب مشخص شده است. به عنوان مثال برابری همه مردم، یکسان بودن امکانات برای همه و حتی نبود چیزی تحت عنوان «من» نیز از ویژگیهای این بهشت است. احتمالا متوجه شدهاید که عنوان کتاب نیز از نفی مالکیت خصوصی و «مال من» آمده و نشان دهنده با هم بودن آدمهای انقلابی و آدمهایی است که در بهشت کمونیستی کنار هم زندگی میکنند.
در رمان ما اثر یوگنی زامیاتین، به نظر میرسد اهالی زمین (تحت نظر حاکمیت کمونیسم) به این بهشت دست یافتهاند و همه بر اساس قوانین ریاضی، زندگی با نظم و قاعدهمندی دارند. در واقع اعداد حکمرانی میکنند چرا که «سعادتمندتر از اعدادی که طبق قوانین متوازن و ابدیِ جدولضرب زندگی میکنند وجود ندارد. نه خبری از لغزش است، نه گمراهی. حقیقت یگانه است و راه راستین هم یگانه؛ حقیقت دودوتاست و راه راستین چهار.» حال اهالی این دنیای منظم با ساخت انتگرال (چیزی شبیه سفینه فضایی) میخواهند دیگر سیارات را هم تسخیر و سعادتمند کنند.
بنابراین زامیاتین در رمانش تصویر حکومت کمونیستی در سالها بعد، زمانی که دیگر فردیت معنی ندارد و آن جامعه ایدهآل ساخته شده را نشان میدهد. اما این فقط ظاهر ماجراست و ما میبینیم که شخصیتهای رمان عملا بردههای ماشینی هستند. بردههایی که با استفاده از یک دیوار شیشهای از دنیای خارج جدا شدهاند. دیگر کسی نه روح دارد، نه تفکر و یا حتی چیزی به نام آزادی.
باید این را در نظر بگیریم انسانی که تخیل دارد و میتواند آزادانه فکر کند ممکن است همیشه سعادت را انتخاب نکند. شاید چیزی که زامیاتین در رمان ما میخواهد به آن اشاره کند این است که انتخاب نکردن سعادت، خود نوعی سعادت است. پس، از دیدگاه نویسنده، پیشرفت علم، برنامه کاری یکسان، غذای مساوی بین اعضای جامعه، و به طور کلی آرمانهای کمونیسم، در نهایت سعادتمندی انسان را تضمین نمیکند.
حتی یکی از مسائل مهم در کتاب مسئله خوشبختی است که در چندجا به آن اشاره میشود. اول اینکه شخصیت اصلی اعتراف میکند راه حل قطعی برای مسئله خوشبختی وجود ندارد اما به مرور به نظر میرسد نویسنده قصد دارد بگوید که بدون آزادی هیچ نوع خوشبختیای وجود ندارد. در قسمتی از کتاب که راوی دنیای ساخته خودشان را برترین دنیای ممکن میداند و از دیوار سبز صحبت میکند ناگهان حیوانی که آن طرف دیوار سبز قرار دارد را میبیند و با خود فکر میکند:
نکند او، این موجود زردچشم، در میان آن تودۀ درهمریخته و کثیف برگها، در آن زندگی بیحساب و کتابش، از ما خوشبختتر باشد. دستم را تکان دادم، زردچشم پلک زد، برگشت و رفت و لای برگها ناپدید شد. موجود رقتانگیز! چه یاوهای: مگر ممکن است او از ما خوشبختتر باشد؟ (رمان ما اثر یوگنی زامیاتین – صفحه ۱۷۷)
به جنبههای مختلف دیگر رمان ما – مانند تغییر جایگاه هنر و ادبیات و تبدیل شدن آن به چیزی در دست دولت – نیز میتوان اشاره کرد اما خواننده باید خودش رمان را مطالعه کند تا از موارد مختلفی که نویسنده پیشبینی کرده بود شگفتزده شود. یوگنی زامیاتین با هوش بالای خود به عنوان اولین نفر، دورنمای یک جامعه انسانی و روابط میان دولت و ملت را زیر نظر ایدئولوژی کمونیسم به تصویر کشیده است. رمان زمیاتین به ما نشان میدهد در نبود تفکر، در نبود آزادی و ارزشهای انسانی چه بلایی سر انسان خواهد آمد.
این رمان از زبان روسی توسط بابک شهاب به زیبایی ترجمه شده است. همانطور که اشاره شد زمانی که این رمان نوشته شد واژهای تحت عنوان «علمی تخیلی» وجود نداشت و پیشرو بودن نویسنده بسیار شگفتانگیز است. از این رو ما در کافهبوک این کتاب را در لیست کتابهای پیشنهادی قرار دادهایم و مطالعه آن را به افرادی که ادبیات را به شکل جدی دنبال میکنند پیشنهاد میکنیم.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان مزرعه حیوانات اثر جورج اورول – همراه با اینفوگرافیک ]
جملاتی از متن رمان ما
رک و راست بگویم: حتی در اینجا هم هنوز راهحلی قطعی برای مسئلۀ خوشبختی و سعادت به دست نیامده. (رمان ما – صفحه ۵۴)
به خانه که رسیدم، بیمعطلی به دفتر ساختمان رفتم، کوپن صورتیام را به متصدی دادم و برای کشیدن کرکرهها مجوز گرفتم. چنین مجوزی فقط در روزهای برقراری رابطۀ جنسی به ما داده میشود. در باقی مواقع، ما در میان دیوارهای شفاف، که گویی از هوای درخشان تنیده شدهاند، روزگار میگذرانیم، همیشه در معرض دید دیگران و غرق در نور. ما چیزی نداریم که از هم پنهان کنیم. جز آن، وظیفۀ دشوار و خطیر نگهبانها هم کمی سبکتر میشود. وگرنه چه اتفاقهایی که نمیافتاد. ذهنیت رقتانگیز و سلولیِ باستانیان احتمالاً زادۀ همان خانههای عجیب و غیرشفافشان بوده است. (رمان ما – صفحه ۶۴)
دانشی که به صحتوسقمش کاملاً اطمینان دارید اسمش باور است. (رمان ما – صفحه ۱۲۵)
سعادتمندتر از اعدادی که طبق قوانین متوازن و ابدیِ جدولضرب زندگی میکنند وجود ندارد. نه خبری از لغزش است، نه گمراهی. حقیقت یگانه است و راه راستین هم یگانه؛ حقیقت دودوتاست و راه راستین چهار. (رمان ما – صفحه ۱۳۵)
اما، خوشبختانه، شیشۀ دیوار، حایلی بود بین من و آن اقیانوس سبز و وحشی. آه ای خرد عظیم، ای خرد الهی و محدودکنندۀ همۀ دیوارها و مرزها! شاید بشود گفت که دیوار بزرگترینِ تمامِ اختراعهای بشر است. انسان تازه بعد از ساختن نخستین دیوار از سرشت وحشی و حیوانیاش فاصله گرفت. انسان تازه بعد از آنکه ما دیوار سبز را ساختیم از قالب انسان وحشی درآمد، همان وقت که ما با کمک دیوار دنیای ماشینی و بینقصمان را از دنیای نامعقول و زشت درختها، پرندهها، حیوانات و… جدا کردیم. (رمان ما – صفحه ۱۷۶)
این همیشه باشکوهترین لحظۀ مراسم است: همه همانطور ثابت و بیحرکت مینشینند و شادمان در برابر یوغ مبارک عددالاعداد سر خم میکنند. (رمان ما – صفحه ۲۵۲)
آنها من را یاد سرگذشت غمانگیز آن «سه معافشده» انداختند که ماجرایشان را در کشور ما هر کودکی میداند. ماجرای آنها داستان سه عددی است که بهطور آزمایشی برای یک ماه از کار معاف شدند. آنها مختار بودند هر کاری که میخواهند بکنند و به هرجا میخواهند بروند. بینواها نزدیک محل کار همیشگیشان پرسه میزدند و با حرص و ولع به داخل نگاه میکردند؛ در میدانها میایستادند و ساعتها همان حرکاتی را انجام میدادند که در ساعات مشخصی از روز بدنشان به آن عادت کرده بود: هوا را اره میکردند، بر هوا رنده میکشیدند و با چکشهای نامرئی بر سندانهای نامرئی میکوبیدند. در روز دهم سرانجام تاب نیاوردند، دستهای همدیگر را گرفتند، وارد آب شدند و همگام با طنین مارش بیشتر و بیشتر در اعماق فرومیرفتند تا اینکه آب به عذابشان پایان داد. (رمان ما – صفحه ۳۲۹)
از شما میپرسم: انسان، از همان کودکی، برای چه دعا میکرده است، در آرزوی چه بوده است؟ و برای چه عذاب میکشیده است؟ انسان همواره میخواسته کسی یکبار و برای همیشه به او بگوید سعادت چیست و بعد او را به آن سعادت زنجیر کند. (رمان ما – صفحه ۳۵۶)
در حالی که کناردستیام را تکان میدادم، گفتم: «گوش کنید، با شما هستم، گوش کنید! شما باید، شما باید به من جواب بدهید: آنجایی که کیهان شما تمام میشود، بعد از آن چیست؟» (رمان ما – صفحه ۳۸۴)
مشخصات کتاب
- عنوان: ما
- نویسنده: یوگنی زامیاتین
- ترجمه: بابک شهاب
- انتشارات: بیدگل
- تعداد صفحات: ۴۱۹
- قیمت چاپ دوم – سال ۱۳۹۹: ۶۸۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد رمان ما چیست؟ لطفا اگر این رمان را خواندهاید نظرات ارزشمند خود را با ما به اشتراک بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک کنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر بیدگل: