رمان کی صفر با عنوان اصلی ZERO K اثری از دان دلیلو نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس اهل ایالات متحده آمریکا است. دلیلو یکی از چهار نویسنده بزرگ زماناش شناخته میشود که توانسته بالغ بر ۲۵ جایزه معتبر جهانی را از آن خود کند. خودش میگوید بسیار متأثر از جیمز جویس، ویلیام فاکنر و ارنست همینگوی میباشد. دلیلو رماننویسی پُست مدرن است.
خلاصه رمان کی صفر در پشت جلد کتاب چنین توضیح داده شده است:
این توضیحات پشت جلد بیانگر موضوعی جذاب و پست مدرن هستند. اما ما (خوانندگان) در هنگام مطالعه با چه کتابی روبهرو هستیم؟ شاید این کتاب برای شروع خواندن کتابهای دلیلو مناسب نباشد چون لحن و بیان نویسنده در این اثر متفاوت با سایر آثار اوست و شاید برای خواننده کمی گنگ و سنگین به نظر برسد. اما در واقع این ابهام و گنگی در کتاب وجود دارد و در بررسی نظرات کاربران گودریدز هم به آن اشاره شده که کتاب، کتاب سختخوانی است و بهراحتی نمیتوان از آن گذشت. درواقع این کتاب را نمیتوان برای سرگرمی و یا با بیدقت مطالعه کرد و خواندنش نیاز به تمرکز، وقت و حوصله بیشتری دارد. اما دلایل سخت خوان بودن کتاب چیست؟ در ادامه در این مورد صحبت میکنیم.
درباره رمان کی صفر
زمانی که من خواندن این کتاب را آغاز کردم در همان چند صفحه اول متوجه شدم که قلم نویسنده قلم متفاوتی است، تا صفحه ۶۰ کتاب کم کم متوجه نوع بیان و قلم نویسنده شدم و با آن همگام شدم. اما این تفاوت قلم در چیست؟ نکته جالب این کتاب در این است که ما خط داستانی مشخصی را به صورت قصه وار و دنبال هم پیدا نمیکنیم. شخصیتها برای قصهگویی نیستند و حتی مکالمه بین شخصیتها محدود و خارج از عرف است. شما نمیتوانید به خط داستان بچسبید و جلو بروید بلکه باید با ذهنیت راوی و برداشتهای او هماهنگ شوید.
[ مطلب مرتبط: رمان جزء از کل – یک رمان پست مدرن ]
مسئله دیگر استفاده هوشمندانه از هنر در توصیفها وبیان فضا و شخصیتهاست. البته چون کتاب کلا در مورد هیچ مسئلهای توضیح جامعی نمیدهد. این مسئله بیشتر برای کسانی که با جنبههای مختلف هنر آشنایی دارند ملموس است تا خواننده عادی، به عنوان مثال خود نوع نگاه راس که تصاویری با جزییات بالا را ثبت میکند، دقیقا نوع نگاه یک هنرمند و یا دانشجوی هنر است. نگاه عکاسانه که با نقد هنری همراه است. شایان ذکر است که کتاب اصولا برای خوانندگان جدی نوشته شده و به خوانندگان عام توصیه نمیشود چون موضوع کتاب و روش بیانش به ادبیات داستانی شبیه نیست. حتی شخصیتها به صورت کامل و دقیق به ما معرفی نمیشوند. خود راس است که تصمیم میگیرد از هر شخصیت چقدر شناخت و آشنایی به ما بدهد یا چقدر از گذشتهاش را برای ما رو کند.
همین مسئله که شخصیتها به طور کامل به ما معرفی نمیشوند میتواند زمینه خوبی باشد برای اینکه خواننده خودش را به جای شخصیت قرار دهد (اگر بتواند با آنها ارتباط بگیرد) چون هیچ مدرکی دال بر اینکه: نه، این نکته از اخلاقیاتش به من نمیخورد وجود ندارد!
توصیفاتی استفاده شده در کتاب کی صفر برای زندگی و مرگ در نوع خود جذاب هستند. به عنوان مثال مادرخوانده راس که باستان شناس بوده و کارش پیدا کردن اشیا ارزشمند و قدیمی از زیر خاک است و حالا خودش را و وجودیتش را به دست غلافی میسپرد تا بعدها در آینده مانند همان شی قیمتی پیدا و کشف شود. یا نشان دادن تصاویری از زوال دنیا به مراجعین مجموعه که تم آخرالزمانی داستان را بیشتر میکند. محیط امنی که برای مراجعین ساخته شده که از این امن بودن زیاد راس احساس نا امنی یا فریبکاری میکند و در نهایت تصمیم میگیرد که به زندگی رو به زوال و پر خطر انسانی خودش ادامه دهد. اما یکی از توصیفات جالب کتاب به زمانی بر میگردد که پدر راس تصمیم میگیرد به همسرش بپیوندد و برای مرگ انتخابی آماده شود و در آخرین لحظه آخرین حرفی که میزند جسو روی پارچه کتان است. این دقبقا از همان قسمتهایی است که فقط برای دانشجویان هنر یا هنرمندان قابل درک است. جسو ماده زیرسازی است که بر روی بوم نقاشی میکشند و بوم را برای کار آماده میکنند. استفاده از این توصیف برای انسانی که در حال آزمایش چهره جدیدی از مرگ است بسیار هوشمندانه و ظریف و در عین حال دوپهلوست، که آیا پدر راس بدن خودش را به جسویی برای آماده کردن مرگ نشبیه میکند و یا مرگ و عدم فقدانش را مانند زمینه بوم آماده اتفاق افتادن تجربیات جدید؟
در مورد ترجمه میتوان گفت که: سبک نویسنده در این کتاب به صورت عمدی دارای ابهام هست اما در بعضی قسمتها احساس میشود که ترجمه با معادلهای فارسی خوبی صورت نگرفته و باعث ابهام بیشتر شده است. شاید ترجمه با فارسیسازی بهتری میتوانست لحن و عمدی بودن انتخاب نویسنده برای ابهام را بهتر نشان دهد و درک فضاها و شخصیتها را راحتتر کند. اما ترجمه فقط میتوان گفت که در حد قابل قبولی بود و نه خوب.
جملاتی از متن کتاب کی صفر
گاهی تو یه اتاق تاریک چشمامو میبندم. وارد اتاق میشم و چشمامو میبندم. یعنی این تسلیم شدن در برابر تاریکیه؟ نمیدونم چیه. یعنی یه جور انطباقه؟ اجازه دادن به تاریکیه تا حدود و ثغور موقعیت رو تعیین کنه؟ این چیه؟… یعنی با مضاعف کردن تاریکی خودمو محک میزنم؟ (رمان کی صفر – صفحه ۲۲)
-من میخوام بمیرم و برای همیشه کارم تموم بشه. تو نمیخوای بمیری؟
-نمیدونم.
-اگر در پایان زندگی نمیریم، پس زندگی یعنی چی؟ (رمان کی صفر – صفحه ۴۲)
به وضوح یادمه که چی تو فکرم بود، با خودم فکر میکردم یعنی چهره حقیقی دنیا همینه، این واقعیتیه که ما دیدنش رو یاد نگرفتیم؟ این فکر بعدا به ذهنم نرسید، مال همون لحظاته. یعنی حیوونا جهان رو همین طوری میبینن؟ در همون لحظات اول که از پنجره به بیرون خیره شده بودم و نوک درختا و آسمون رو میدیدم به همین فکر بودم. یعمی این همون جهانیه که حیوونا توانایی دیدنشو دارن؟ جهانی که متعلق به قوش هست، متعلق به ببرها در دنیای وحش. (رمان کی صفر – صفحه ۴۸)
تنها چیزی که گذرا نیست هنره. برای مخاطب پدید نمیاد. به وجود میاد فقط برای اینکه اینجا باشه. (رمان کی صفر – صفحه ۵۲)
بله، انزوا. به تنهایی و یخ زدگی در سراب، در کپسول فکر کنین. آیا فناوریهای جدید به مغز اجازه میدن که با نوعی هویت کارکرد داشته باشن؟ این مسئلهایه که شاید مجبور بشین باهاش مواجه شین. ذهن خودآگاه. تنهایی به غاییترین مفهوم ممکن…. خویشتن چیه؟هراونچه شما هستین، بدون دیگران… اما آیا واقعا شما بدون دیگران کسی خواهید بود؟ (رمان کی صفر – صفحه ۶۷)
آیا زهر مرگ ما همان چیزی است که ما را برای آدمهای زندگی مان ارزشمند میکند؟ (رمان کی صفر – صفحه ۷۰)
آیا ما به نوید نیاز داریم؟ چرا به روال طبیعی نمیریم؟ چون ما انسانیم و ذاتمان این است که دودستی به چیزی بچسبیم. در این مورد خاص نه به سنت مذهبی، بلکه به علم امروز و فردا… آمادگی مردن به معنای میل به ناپدید شدن نیست. ممکن است جسم و ذهن به ما القا کنند که حالا دیگر وقت ترک دنیاست. با این حال، همچنان چنگ میزنیم و میچسبیم و خراش میاندازیم. (رمان کی صفر – صفحه ۷۴)
تمایل به بیشتر دونستن، و بازهم بیشتر دونستن، و بازهم بیشتر دونستن یه تمایل کاملا انسانیه. اما اینم عین حقیقته که انسان بودن ما در گروی ندونستههامون هم هست. و ندونستن هیچ پایان و انتهایی نداره. (رمان کی صفر – صفحه ۱۲۳)
آنچه نمیدانم درست همینجا با من است، اما چه کنم که بدانمش… آیا واقعا کسی هستم یا فقط کلمات باعث میشوند فکر کنم کسی هستم. (رمان کی صفر – صفحه ۱۴۹)
یک مرد کی به پدرش تبدیل میشود؟ هنوز به آن زمان نزدیک نشده بودم، اما به ذهنم رسید که این اتفاق ممکن است یک روز حین خیره شدن به دیواری رخ دهد، در شرایطی که همه حربههای دفاعیام خرج رویارویی با همان دم و لحظه شده است. (رمان کی صفر – صفحه ۱۹۰)
مشخصات کتاب
- عنوان: کی صفر
- نویسنده: دان دلیلو
- ترجمه: سهیل سمی
- انتشارات: چترنگ
- تعداد صفحات: ۲۵۶
- قیمت چاپ دوم: ۳۰۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: نگار نظری
نظر شما در مورد رمان کی صفر چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند رمان دیگر: