پس از تو با عنوان اصلی After you اثر دیگری از جوجو مویز نویسنده و روزنامهنگاری انگلیسی است که از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمانهای عاشقانه مشغول است. پس از تو ادامه کتاب من پیش از تو است.
اگر کتاب من پیش از تو را نخواندهاید، ممکن است مطالعه این مطلب برخی از ماجراها و قسمتهای مختلف کتاب من پیش از تو را آشکار کند. همچنین پیشنهاد میکنیم اگر قصد خواندن پس از تو را دارید، فیلمی که بر اساس کتاب من پیش از تو ساخته شده است را نیز تماشا نکنید. در صورتی که فیلم را ببینید، هنگام خواندن پس از تو چهرهها و تصویرسازیهای ذهن شما محدود به فیلم خواهد بود و این موضوع شاید برای همه افراد جالب نباشد. اگر فیلم را ندیده باشید میتوانید هرآنچه را که دوست دارید تصویرسازی کنید.
پشت جلد کتاب پس از تو آمده است:
[ لینک: معرفی رمانهای عاشقانه ]
خلاصه کتاب پس از تو
کتاب من پیش از تو به ماجرای زندگی لوئیزا کلارک قبل از اینکه ویل ترینر به زندگی او وارد شود اشاره میکند. در واقع در قسمت عمده کتاب من پیش از تو، لو زندگی خودش را داشت و تحت تاثیر ویل زندگی نمیکرد. اما در اواخر کتاب لو به کلی عاشق ویل شده بود. کتاب پس از تو به داستان زندگی لو بعد از اینکه ویل آن تصمیم مهم و حیاتی را میگیرد اشاره میکند.
این رمان هم مانند رمان اول با یک حادثه شروع میشود. حادثهای که داستان کتاب پس از تو بر آن سوار است. حادثهای که لو تا آخر کتاب تحت تاثیر آن قرار دارد.
لوئیزا بعد از آن اتفاق مهم در آخر کتاب من پیش از تو، اکنون به لندن آمده است و در آپارتمانی زندگی میکند که با پول ویل خریده است. پولی که ویل برای او گذاشته بود تا زندگی خود را تغییر دهد. تا شاید باعث شود لو به شیوهای متفاوت زندگی کند، شیوهای که ویل سعی کرده بود به لو یاد دهد.
لو در کافه فرودگاه مشغول به کار شده و مدام درگیر خاطرات ویل است، در ذهن خود با او گفتگو میکند و هنوز آن زندگی را که ویل از او خواسته بود در پیش نگرفته است. هنوز در حال هضم آن اتفاق است و احساس میکند توانایی ادامه زندگی را ندارد.
داستان کتاب با ملایمت پیش میرود تا اینکه اتفاق عجیبی در زندگی لوئیزا رخ میدهد. اتفاقی که زندگی او را به حاشیه میبرد و این اتفاق تازه شروع داستان کتاب پس از تو است.
در قسمت دیگری از پشت جلد کتاب، داستان رمان به این شکل بیان میشود:
لوئیزا کلارک دختر پرستاری که درِ دنیای بزرگتری به رویش گشوده شده است، میرود تا زندگی را از سر بگیرد و آهنگی دیگر از بودنِ خویش بنوازد. لوئیزا که اینک تحول عظیمی در او رخ داده است با تجربهی جدیدی روبهرو میشود و شرایط به گونهای رقم میخورد که یک بار دیگر در آزمون زندگی شرکت میکند و بر سر دوراهی میایستد. در نهایت مجبور میشود انتخابش را بکند و این شاید بزرگترین تصمیم زندگیش باشد که…
» معرفی چند رمان دیگر از جوجو مویز:
درباره رمان پس از تو
این کتاب، بسیار متفاوتتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم. در کتاب من پیش از تو، ویل مدام به لو میگفت که برای زندگی خود نقشههای خوب داشته باشد و زندگی متفاوتی را تجربه کند. مدام او را راهنمایی میکرد و سعی داشت لو را به سمتی هدایت کند که از زندگی لذت ببرد. تلاش میکرد کاری کند که لو دنیای بزرگتری را تجربه کند و از یکنواختی خارج شود. قسمتهای مختلفی از کتاب من پیش از تو هم به همین موضوع اشاره میکرد. از جمله این قسمتها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اما اتفاقات کتاب به نحوی پیش میرود که به لو فرصت یک زندگی ماجراجویانه را نمیدهد. به علاوه خود لو هم نمیداند چگونه با زندگیاش و زندگی که ویل برای او متصور بود روبهرو شود. همین موضوع باعث میشود که این کتاب مقداری خستهکننده باشد.
من به شخصه کتاب قبلی را بیشتر دوست داشتم، چرا که در آن کتاب هدف مشخص بود. شخصیتها انگیزههای مشخص و واضح داشتند و داستان کتاب به خوبی پیش میرفت. اما در این کتاب هدف مشخصی وجود ندارد، بیشتر شخصیتها سرگردان هستند و نمیدانند میخواهند با زندگی خود چیکار کنند. در این میان، مخاطب هم سرگردان است. نمیداند به چه کتابی روبهرو است و این حس بد به او منتقل میشود که نویسنده صرفا به خاطر موفقیت کتاب من پیش از تو، قصد داشته که ادامه آن را بنویسد.
در یک سوم پایانی اما، کتاب رفته رفته بهتر میشود و داستان انسجام بیشتری به خودش میگیرد. اما در کل این کتاب را بهتر از کتاب من پیش از تو نمی دانم. ترجمه این کتاب میتوانست بهتر باشد اما با این حال مخاطب هنگام مطالعه با مشکل روبهرو نخواهد شد.
[ لینک: چطور بیشتر کتاب بخوانیم ]
جملاتی از متن رمان پس از تو
حالا که روزمرگیمان را از دست داده بودیم، احساس سردرگمی میکردم. هفتهها طول کشید تا دستهایم که دیگر بدنش را لمس نمیکردند، احساس بیکفایتی نکنند؛ پیراهن لطیفش که دکمهاش را میبستم، دستهای گرم و بیحرکتش که به آرامی میشستم، موهای ابریشمیاش که هنوز میتوانستم لای انگشتهایم حسش کنم. دلم برای صدایش تنگ شده بود، برای برخورد تند و خشکش، خندههایش که به سختی میتوانست بخندد، کمرش که با انگشتم لمس میکردم، حالت پلک چشمانش وقتی خوابآلود میشد و روی هم میافتاد. (رمان پس از تو – صفحه ۳۷)
وقتی آدم درگیر قضیهی فاجعهآمیزی میشود که زندگیاش را تغییر دهد، یک نکته این وسط مطرح میشود. در این گونه مواقع، آدم خیال میکند حتما باید با حادثهی فاجعهآمیزی که زندگیاش را تغییر داده، رودررو شود؛ یادآوری گذشته؛ شبهای بیخوابی، موضوع دائم توی ذهنتان میپیچد و از خودتان میپرسید آیا کار درستی کردهام؟ آن چه را که باید به خودتان بگویید، میگویید. آیا اگر جور دیگری برخورد میکردید میتوانستید حتی یک ذره هم شده تغییری در اوضاع ایجاد کنید؟ (رمان پس از تو – صفحه ۵۳)
میتوانم بگویم از زندگی خودم تقریبا راضی بودم. این قدر در جمعهایی بودم بفهمم باید از شادیهای کوچک زندگی هم خوشحال بود. سلامت بودم. دوباره خانوادهام را داشتم. کار میکردم. اگر هنوز با مرگ ویل کنار نیامده بودم، دست کم حس میکردم کم کم دارم از زیر سایهاش بیرون میآیم. (رمان پس از تو – صفحه ۱۷۷)
رقصیدیم و رقصیدیم، انگار هیچ کاری نداشتیم جز رقصیدن. وای خدای بزرگ، عالی بود. مدتها بود که لذت زندگی کردن را از یاد برده بودم، لذت گمشدن در موسیقی، وسط ازدحامی از جمعیت، شور و هیجانی ناشی از تبدیل شدن به موجود زندهای که قلبش میتپد. برای چند ساعت، در لحظاتی جانانه و رازگونه، خودم را از همهچیز رها کردم. مشکلاتم مثل بادکنک گازی از من دور شدند؛ شغل وحشتناک، رئیس ایرادگیر و درجا زدنها. حالا چیز دیگری بودم، زنده، در جنبوجوش و شاد. (رمان پس از تو – صفحه ۲۰۴)
چرا باید بگذاری یک اشتباه کلِ زندگیات را تغییر بدهد. (رمان پس از تو – صفحه ۳۷۸)
وقتی عزیزی را از دست میدهیم، کسی که عاشقش هستیم، ظاهرا دیگر توان برنامهریزی نداریم. گاهی افراد حس میکنند دیگه هیچ اعتمادی به آینده ندارند، گاهی هم خرافاتی میشوند. (رمان پس از تو – صفحه ۳۹۵)
کسی زیر سایهی یک بت نمیتواند رشد کند. (رمان پس از تو – صفحه ۴۰۸)
با این که من خودم مادر نبودم، ولی چیزهایی دربارهی مادر بودن دستگیرم شده بود؛ هرکاری میکردی، احتمالا اشتباه بود. اگر سنگدل باشید، بیتوجه یا غافل، به روح و روان بچهای که تحت مسئولیت شماست، زخمهایی میزنید که هرگز التیام نمییابند. اما اگر دلسوز و همدل باشید، مهربان و فداکار، اگر مایهی دلگرمی آنها باشید و به خاطر کوچکترین موفقیتی که به دست میآورند، تشویقشان کنید، آنها را به شکل دیگری به تباهی میکشانید و نابود میکنید. (رمان پس از تو – صفحه ۴۳۳)
گاهی به زندگی مردم دور و اطرافم نگاه میکنم و از خودم میپرسم آیا سرنوشت ما انسانها مقدر بر آن است که لطمه بخوریم و آسیب ببینیم. (رمان پس از تو – صفحه ۴۵۱)
مشخصات کتاب
عنوان: پس از تو
نویسنده: جوجو مویز
ترجمه: مریم مفتاحی
انتشارات: آموت
تعداد صفحات: ۵۴۴
قیمت چاپ یازدهم: ۳۶۵۰۰ تومان
نظر شما در مورد رمان پس از تو چیست؟ لطفا اگر این رمان را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما به اشتراک بگذارید. از میان این رمان و رمان من پیش از تو کدام یک را قویتر میدانید؟
» معرفی چند رمان عاشقانه دیگر: