کتاب شایو از اوسامو دازای اولین رمانی است که از این نویسنده در ایران منتشر می شود. اوسامو دازای نویسندهای ژاپنی است که باوجود عمر کوتاهش تاثیر زیادی بر ادبیات ژاپن گذاشت. حتی نویسندههای بنامی مثل هاروکی موراکامی و کوبو آبه از وی تاثیر پذیرفته اند. اما متاسفانه آثار این نویسنده هنوز در ایران شناخته شده نیست.
اوسامو دازای در دوران جنگ جهانی دوم که اکثر نویسندگان بهخاطر محدودیت و شرایطِ سختِ چاپ، نوشتن را کنار گذاشته بودند، به تنهایی بار تمام ادبیات ژاپن را به دوش میکشد و نمیگذارد این آتش خاموش شود.
دازای در طول زندگیاش شش مرتبه خودکشی ناموفق داشته و در آخر بههمراه زنی به رودخانه تاما میپرد و به زندگیاش خاتمه میدهد. (در فرهنگ ژاپن این نوع خودکشی به خودکشی «جوشی» معروف است.)
گویا ادبیات اوسامو دازای سراسر رنج و فقر و اعتیاد و پوچی مردم ژاپن را پوشش میدهد و این کتاب هم از این قاعده جدا نیست. پشت جلد کتاب شایو تنها یک جمله از متن داستان به چشم میخورد:
آیا کسی هست که تباه نشده باشد؟
[ معرفی کتاب: رمان کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی ]
کتاب شایو
کتاب شایو زندگی تلخ خانوادهای را بعد از جنگ ژاپن در فصلهایی با نامهای «مار»، «آتش»، «گلهای شب بو»، «نامهها»، «بانوی من»، «افتاد مشکلها»، «وصیتنامه» و «قربانیان» روایت میکند. راوی داستان کازوکو دختر خانواده است. زنی مطلقه که پدرش مرده و برادرش به جنگ رفته و مدتهاست از او بی خبرند. حال او تنهایی از مادر مریضش مراقبت میکند. و تا زمانی که برادرش نائوجی برمیگردد ما شاهد سختیهایی هستیم که کازوکو با مادرش متحمل میشوند.
شایو در زبان ژاپنی به معنای پایین رفتنِ خورشید است. تنها چیزی که در بطن کتاب و تمام طول داستان شاهدش هستیم: زوال. شاید زوال بهترین توصیفِ یک کلمهای برای این کتاب باشد.
هرکدام از شخصیتهای کتاب بهنوعی رو به افولند. کازوکو؛ زنی مطلقه. نائوجی؛ برادرش، معتادی که اجبارا به جنگ فرستاده شده است. و مادری رو به مرگ. خانوادهای که همراه هر کدام عمیقا درد میکشیم.
میدانیم که انسانها بهراحتی برچسب میخورند. برچسبِ فقر، اعتیاد، فساد، فحشا. این کتاب، داستانِ پشتِ برچسبهای انسانهاست. ما از انسانها فقط زخمشان را میبینیم. اما این کتاب چسب زخم را برمیدارد تا ریشه زخم را دریابیم. داستان پشت درد هر انسان در جایی مدفون است.
پس ما با رسیدن به یادداشتهای نائوجی، به دنیایش نزدیکتر میشویم و ریشه اعتیاد و فسادش را لمس و درک میکنیم. کسی که از رنج به مواد رو میآورد، و برای پول مواد تا گردن در قرض و حقارتِ خویش فرو میرود، به خانوادهاش رو میزند و طرد میشود، سمت انحرافات میگریزد، برای رزرو بلیتِ دوستی و یا مردم و مقبول واقع شدن در نظرشان به هر چاه تاریکی میپرد. و انقدر خود را اندازهی دیگران کوچک و حقیر میکند تا دیگر چیزی از او باقی نمیماند.
در این حین ما شاهد علاقه شدید کازوکو به دوستِ نویسنده کازوکو هستیم. کسی که زن دارد و انسان فاسدی هم هست. اما کازوکو حاضر است برای به دست آوردن عشق او دست به هر کاری بزند. کازوکو به معنای واقعی کسی ست که در عشق ناکام مانده و حالا گویی عاصیانه به دنبال گرفتن حقش از این زندگی به هر قیمتی است. او که دارد به سی سالگی میرسد دیوانهوار دلش بچه میخواهد و حس میکند که زمان دارد از دستش میرود و او چیزی در دستانش ندارد. بینصیب و بیبهره از عشق.
هم نائوجی و هم خواهرش از دو مسیر متفاوت رفته رفته به حقارت میرسند، نزول میکنند تا تباه میشوند.
نائوجی در راه اعتیاد و فساد تباه میشود و کازوکو در راه عشق. کازوکوی از عشق طرد شده در جستجوی محبت مردی زن دار در روز پایینتر میرود و به مرحلهای از حقارت میرسد که حاضر است روسپی مردی متاهل شود و فقط بچهای از او داشته باشد. او گویی لبه پرتگاه، به ناچار به هوا چنگ میزند. ولی اعتقادش این است که انسان با عشق و انقلاب زاده شده است. این دو عنصرِ قوی در ذات هر انسانی هست. پس هیچ ابایی از اظهار بیپروای عشقش به مردی متاهل ندارد. و با وجود آگاهی از فساد و بی بند و باری مردی که میداند هرگز با او نخواهد ماند، معتقد است آن مرد قدرتِ نوعی انقلاب عاشقانه را به او بخشیده و به دنیا آوردنِ بچه از مردی که دوستش دارد، نهایتِ انقلابِ اخلاقیِ اوست!
[ معرفی کتاب: رمان بازمانده روز اثر کازوئو ایشى گورو ]
کسانی که در این کتاب میمیرند تباه شدگانند. و کسانی که نمیمیرند هم تباه شدگانی هستند که فقط به شکل قربانی باقی ماندهاند. همین. هر بازماندهای قربانی است. و چه تراژدی تلخی که ما را به این نتیجه برساند که در این زندگی زیباترین وضعیت، قربانی بودن است! چیزی مثل بد و بدتر.
نائوجی در اعترافِ مراحلِ زوالش به همه مشکلات پیرامون اعم از مسائل اجتماعی، خانوادگی، سیاسی و… چنگ میزند. ولی در آخر میفهمد که مقصر اصلی، نه اجتماع، بلکه ضعف شخصی انسانهاست. که بین همه مشترک است. پس میگوید همه از یک قماشاند. و چه چیزی دردناکتر از این جمله که همه رو به زوالند؟ و پوچی، سرنوشتِ مشترکِ بشر. و این دوری است که دائم تکرار میشود . پس بیربط نیست که در اخر کازوکو میگوید انقلاب به قربانیان نگون بختِ بیشتری احتیاج دارد. و گویی تولد فرزندی که در راه است، تکرار این دورِ نگون بختیای که تمامی ندارد را گواهی میدهد.
در ابتدا گفتم که شایو به معنی پایین رفتن خورشید است. میتوان کل زوال بشر را با غروب خورشید شبیه سازی کرد و متصور شد. در شایو همه همراه با خورشید پایین میروند. در سراشیبیای کُند اما زجرآور رو به تباهی و زوال. بنابراین به سوال اصلی و محوری کتاب بازمیگردیم: آیا کسی هست که تباه نشده باشد؟
بیشک سخنیست بیهوده!
[ معرفی کتاب: رمان زن در ریگ روان اثر کوبو آبه ]
جملاتی از کتاب شایو
ما حالا هم مردهایم تا به شکل دیگری به زندگی بازگردیم. گرچه گمان نمیکنم رستاخیزی همچون رستاخیز مسیح برای مردم عادی شدنی باشد. مادر بین حرفهایش میگوید گذشتهها گذشته و در عین حال وقتی امروز صبح سوپ را میچشید به یاد نائوجی افتاد و آن نالهی کوچک را سر داد. بیشک زخمهای خاطرات من هم التیام نیافتهاند. (کتاب شایو – صفحه ۲۵)
بله، نادانام. ازم سوءاستفاده شده، چون نادانام. میخوای از شرم خلاص شی چون نادانام. بهتره دیگه اینجا نمونم نه؟ فقر… فقر دیگه چه کوفتیه؟ پول… پول دیگه چیه؟ از این چیزا سر در نمیارم. من همیشه به عشق اعتقاد داشتهام… به مهرِ مادرم… دستِ کم تو این موارد. (کتاب شایو – صفحه ۴۰)
مادر، من تازگیها به چیزی رسیدهام که آدم رو کاملا از بقیه جونورها جدا میکنه. اینکه آدم سخنگوئه، آگاهی داره، اصول و سامان اجتماعی خودش رو داره رو خودم میدونم، ولی مگه باقی حیوونها هم (بدونِ در نظر گرفتن اختلاف درجهها) اینها رو ندارن؟ حتی احتمال داره اونها دین هم داشته باشن. آدم به اشرف مخلوقات بودنش مینازه، ولی انگار اساسا کوچکترین اختلافی با بقیهی جونورها نداره. ولی مادر، به یه چیزی رسیدهام که آدم رو بیچون و چرا از اونها جدا میکنه. شاید سر در نیاری. نیرویی ویژهی آدمی: راز داشتن. منظورم رو میفهمی؟ (کتاب شایو – صفحه ۴۲)
هرچه پیشتر میرفتم برایم روشنتر میشد که آینده چیزی جز رخدادهای بد و ناگوار برایمان کنار نگذاشته. (کتاب شایو – صفحه ۴۵)
فلسفه؟ دروغ است. اصول اخلاقی؟ مشتی دروغاند. ایدهآلها؟ دروغاند. قانون؟ دروغ است. صداقت؟ دروغ است. پاکی؟ راستی؟ بی ریایی؟ از دم دروغاند. (کتاب شایو – صفحه ۵۰)
گواهی دلیرانهی دکتر فاوست مبنی بر اینکه لبخند دوشیزهایم بیارزد به تمام تاریخ، فلسفه، آموزش، دین، قانون، سیاست، اقتصاد و دیگر شاخههای دانش اندوزی و یادگیری. یادگیری نام دیگر بیهودگی است. تلاش انسانهاست برای انسان نبودن. (کتاب شایو – صفحه ۵۱)
ترجیح میدهم کسانی که دستم میاندازند که «تنها راه بقا، رو به زوال بودنه» به جای اهانت بی پرده، توی رویم بگویند برو بمیر. راست و پوست کنده. ولی آنها هیچ وقت نمیگویند «بمیر.» هرزههای دورنگِ محافظه کار. (کتاب شایو – صفحه ۵۳)
انسانیت؟ بچه شدهاید؟ انسانیت یعنی کوبیدن رفقا برای رفاه شخصی. درجهای از قتل است. دیگر چه فرقی میکند. فقط حکم مرگ در آن نیست. خودمان را گول نزنیم. (کتاب شایو – صفحه ۵۳)
جنگِ ژاپن نمایشی از نومیدی و بیچارگیست. میخواهی در نمایشی از نومیدی بمیری؟ نه، خیلی ممنون. ترجیح میدهم به دست خودم بمیرم. (کتاب شایو – صفحه ۵۳)
تنها از یک چیز میتوان مطمئن بود: آدمی برای بقا باید ادا دربیاورد. (کتاب شایو – صفحه ۵۵)
آه زندگی پر رنج است. مُهری است که باور جهانیِ کاش زاده نمیشدیم تا تصدیق میکند. از این رو هر روز، سپیده دم تا شامگاه، در نومیدی انتظار چیزی را میکشم. کاش از زاده شدنم شاد بودم. از زنده بودنم، از اینکه جهانی هست و مردمانی. شما اخلاقیاتی که سد راهتان باشد به کناری نمیاندازید؟ (کتاب شایو – صفحه ۷۵)
همان طور که آدم حق زندگی دارد. حق مردن نیز باید داشته باشد. (کتاب شایو – صفحه ۱۱۲)
مشخصات کتاب
- عنوان: شایو
- نویسنده: اوسامو دازای
- ترجمه: مرتضی صانع
- انتشارات:کتاب فانوس
- تعداد صفحات: ۱۲۶
- قیمت: چاپ اول سال ۱۳۹۸: ۱۹۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: نگار نوشادی
نظر شما در مورد کتاب شایو چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. از ادبیات ژاپن چه کتاب(هایی) مطالعه کردید؟
» معرفی چند کتاب دیگر از ادبیات ژاپن: