کتاب دفترچه یادداشت قرمز را تقریبا همه دوست دارند مگر اینکه کسی با حساسیت کتاب هایش را برای مطالعه انتخاب کند.
کتاب دفترچه یادداشت قرمز داستان مردی کتاب فروش است که به تصادف در خیابان نزدیک خانه اش کیفی را پیدا می کند. برای او واضح است که کیف زنانه دزدیده شده، چرا که هیچ مدرک، کارت بانکی یا چیز دارای ارزش مادی ای در آن نمانده است.
او کیف را به خانه می آورد و در آن یک دفترچه یادداشت قرمز نیز پیدا می کند. زن صاحب این دفترچه یادداشت در آن روزمرگی هایش را می نوشت. و مرد کتاب فروش به حالت یک کتاب ممنوعه شروع به خواندن آن می کند.
مرد به تدریج با زن صاحب کیف انس می گیرد. تلاش می کند از روی نشانه ها پیدایش کند. و سرانجام او را هم پیدا می کند و…
درباره کتاب
داستان کتاب دفترچه یادداشت قرمز در زمان حال نزدیک به ما می گذرد. آدمها با ای میل با هم در تماسند و اس.ام. اس می فرستند.
با این حال این داستان، داستانی است در ستایش نوشتن های روزمره، یادداشت برداری های گاه به گاهی و داشتن دفترچه های یادداشت، عادتی که شاید ما به تدریج از زندگی مان حذف می کنیم. این دفترچه ها به اصطلاح ترجمه زندگی خود ما هستند.
رابطه ای که می توان با یک دفترچه یادداشت برقرار کرد بسیار نزدیک تر از گوشی های همراه می باشد. و شاید هدف این کتاب همین باشد که به ما این نکته را یادآوری کند.
نکته جالبی که در مورد این کتاب وجود داره شباهت اسم هاست. اسم مرد داخل این رمان لوران و اسم زن لور است. اسم خود نویسنده هم لورن هستش.
قسمت هایی از کتاب دفترچه یادداشت قرمز
ساعت تقریبا ۱۱ بود. هنوز کف زمین نشسته ولی حالا دور و برش پر از وسیله بود. لوران مجذوب دفترچه یادداشت قرمز رنگی با مارک مولسکین شده بود.
افکار زن ناشناس روی صفحات آن نوشته شده بود. گاهی خط خوردگی داشت، زیر بعضی جملات خط کشیده شده یا بعضی کلمات با حروف بزرگ نوشته شده بود. دست خط، ظریف و زیبا بود. احتمالا افکارش را درست همان لحظه ای که به ذهنش خطور می کردند می نوشته.
در تراس یک کافه یا در مترو. لوران مجذوب افکار او شده بود، که یکی بعد از دیگری در دفترچه نمایان می شدند، افکار درهم، ناراحت کننده، مسخره و مضحک و لذت بخش.
سالها بود چنین حس آرامشی را تجربه نکرده بود. انگار این صدای شومینه بود که ریتم زمان را تنظیم میکرد. همانطور که داشت به خواب میرفت، خودش را قانع کرد که بقیه روزش را اینجا بگذراند، روی این کاناپه، با گربهی سیاهی روی پاهایش؛ و در انتظار زن غریبهای که به هوش بیاید و برگردد.
لوران یاد صحبت هایش با پاسکال افتاد، آن هم با تلفن خانه وقتی که در لیسه با هم دیگر بودند. اگر نوجوانیتنها یک تعریف داشته باشد، همین خنده های هیستریکاست! آدم دیگر هیچ وقت در زندگی این گونه نمی خندد. در نوجوانی، مواجهه ی ناگهانی با این حقیقت که دنیا و زندگی کاملا پوچ و بی معنی است باعث می شود بخندی؛ آن قدر بخندی که نفست بالا نیاید. در حالی که در ادامه ی زندگی، همین موضوع باعث می شود آه بکشی، آهی ملال آور.
چطور بیرون رفتن از زندگی یک آدم این قدر آسان بود؟ شاید به همان آسانی که وارد زندگی اش شدی. یک دیدار اتفاقی. رد و بدل کردن چند کلمه و آغاز یک رابطه. یک اختلاف اتفاقی.
اطلاعات کتاب
- کتاب دفترچه یادداشت قرمز
- نویسنده: آنتوان لورن
- ترجمه: شکیبا محب علی
- انتشارات: هیرمند
- تعداد صفحات: ۱۵۶
- قیمت: ۱۰۵۰۰ تومان
نظر شما در مورد این کتاب چیست؟