ویلیام جان بنویل در سال ۱۹۴۵ در ایرلند بهدنیا آمد. او سیزده رمان منتشر کرده و درحالحاضر ساکن دوبلین است. او با نوشتنِ کتاب دریا در سال ۲۰۰۵ جایزه ادبی من بوکر را از آنِ خود کرد. نشرافق این نویسنده را برای اولینبار توسط رمان دریا و با ترجمهٔ کمنظیر اسدالله امرایی به ایرانیان معرفی کرده است.
شروع کتاب دریان چنین است:
خدایان باهم وداع کردند؛ روزی که جزر و مد غریب به پا شد، تمام صبح زیر آسمان شیریرنگ آب خلیج بالا آمده بود و بالا آمده بود و در ارتفاعی که هیچکس پیشتر ندیده بود، بند میشد. امواج کوچک بر شنهای داغی میلغزید که سالهای سال رطوبتی به خود ندیده بود جز نم بارانی گاه و بیگاه. کشتی باری زنگاربستهای در آنسوی خلیج سالها به گل نشسته بود و کسی به یاد نمیآورد که تکانی خورده باشد و حالا همه فکر میکردند با این امواج لابد دوباره به راه میافتد.
[ معرفی کتاب: رمان خانواده تیبو اثر روژه مارتن دوگار ]
کتاب دریا
شروع خاص و گنگ کتاب دریا حکایت از این دارد که قرار است خواننده با روایتی ساده اما پُر از ابهام روبهرو شود. این کتاب دو فصل دارد. ماجرا در فصل اول از یک خانهٔ قدیمی آغاز میشود: خانهٔ سدارها. سدار به معنای سرو آزاد است. راوی داستان یک تاریخشناس است که همسرش را از دست داده و حالا به روستایی در ایرلند برگشته که سالها قبلْ تعطیلاتش را سپری کرده بود و خاطراتش را مرور میکند. ترجیح میدهد در گذشته سیر کند، مرگ همسرش را تاب نمیآورد و از شرایط فعلیاش بیزار است.
صفحات ابتدایی کتاب توصیفات کمنظیر و خاطرهانگیزی از این خانه ارائه میدهد؛ گویی نویسنده قصد دارد خواننده را با توصیفاتش غرق در داستان کند، داستانی که روایتی ساده از خاطرات مردیست که حالا، در میانسالی، به محلی بازگشته که روزگاری نوجوانی و جوانیاش را در آن سپری کرده و با مرور خاطراتش، همهچیز برایش دوباره زنده میشود. تعجب میکند از اینکه آن خانه نسبت به گذشته تغییر چندانی نکرده است:
فصل دوم از خاطرات نویسنده کنار دریا آغاز میشود. این فصل کمی سادهتر از فصل اول است و نویسنده سعی دارد تصویر دقیقتری از آنچه در ذهن راوی داستان است ارائه دهد. اما ذهن مخاطب همچنان درگیر سؤالاتی است که از ابتدای داستان بیپاسخ ماندهاند؛ ازجمله راوی داستان که نامش چند بار تغییر میکند یا مرگ که گویی در جایجای داستان کمین کرده است.
جان بنویل با مهارت خاصی تکتک شخصیتهای آن خانه را توصیف میکند، ظاهر و باطنشان را. آنقدر دلچسب که گاهی خود را میانشان مییابید و میکوشید با توجه به توصیفات، چهرههایشان را در خیالتان تصور کنید.
نثر نویسنده بیشباهت به چهزار پاوزه نویسندهٔ ایتالیایی که خاطراتش را در کتاب ماه و آتش مرور میکند، نیست. تمام داستان همین است؛ داستان مردی که فکر میکند جوان که بود زندگیاش آرامش فراوانی داشت و حالا در حسرت آن دوران مانده و با خاطراتش سرمیکند.
همهچیز این شهر ساحلیْ دقیق توصیف شده است، از جاده و خیابانها گرفته تا کافه و ماشینها و آدمهایش، حتی خلقوخوی شخصیتهایی که قبلاً آنجا زندگی میکردهاند. بنابراین، با خواندن هر صفحه از کتاب، موجی از خیالپردازی و تصور و تجسم، خواننده را فرامیگیرد.
راوی ایرلندی کمکم با چهرههایی آشنا مواجه میشود و همزمان یاد گذشته میکند و گاهی حسرت از دست رفتنش را میخورَد، حسرت بوی قهوهای که دکتر بعد از ناهار درست میکرد، حسرت گلدانهای شمعدانی روی ایوان، حسرت عشق قدیمی که سرنوشتش با آن رقم نخورد، حسرت صدای چاکچاک ماشینتحریرش در اتاق مطالعه، اما حیف که دیگر از آن روزها خبری نیست… .
دریا پُر از جزئیات است. تصور کنید پیکنیک رفتهاید و قرار است توصیفش کنید. جان بنویل وقتی در کتابش از پیکنیک مینویسد، از برجستگیهای صندلی چرمی ماشین و آسفالت خیابان شروع میکند، از خانم گریس مینویسد که کنارش نشسته و بوی عرقش را باد به مشامش میرساند، از بعدازظهر بارانی و مرطوب و از مسیر جاده میگوید، از غذاهایی که با خود آورده بودند، از بوی کاج و علف و سرخس زیر پایشان، از دختر جوان کلوئه که راوی ایرلندی چند ملخ را برای آرامکردنش در قوطی گذاشته و فرومیبرد در پارافین و آتش میزند، کلوئه هم کبابشدنشان را تماشا میکند و سرگرم میشود.
نویسندهای را میشناسید که اینطور دقیق یک واقعهٔ بهظاهر معمولی را شرح دهد؟
[ معرفی کتاب: رمان آوریل سرخ – نشر افق ]
گاهی فکر میکند همین چیزهایی هم که دارد، از سرش زیادی است. خاطرات تلخ و شیرین احاطهاش میکنند. در تلاطم خاطرات سرک میکشد به زندگیهای دیگر، به آدمهای دیگر و بین زندهها زندگی کردن را نوعی معالجه برای رسیدن به آرامش درونی تلقی میکند:
در تمام داستان راوی در پیِ پیدا کردن خودش و هویتش است، همان چیزی که خیلی از ما با آن بیگانه شدهایم، از خود واقعیمان فاصله گرفتهایم اما تصور میکنیم دیگران را خوب شناختهایم. بهراستی وقتی خودمان را نمیشناسیم، چطور میتوانیم به فکر شناختن دیگری باشیم؟
برای کتابخوانهایی که دنبال یک داستان پرجنبوجوش و سرشار از حوادث و اتفاقات هستند، این کتاب انتخاب مناسبی نیست، چراکه دریا سیر یکنواخت و روایت بهظاهر روان و در باطن پیچیدهای دارد و نثر جان بنویل جسورانه است، اما برای علاقهمندان به رمانهای توصیفی با لحنی شاعرانه که مرز بین خیال و واقعیتش معلوم نیست، بیتردید انتخاب شایستهای خواهد بود. ناگفته نماند که شخصیتهای رمان در انتهای داستان دستخوش حوادثی میشوند که خواننده هرگز انتظارش را ندارد.
[ مطلب مرتبط: کتاب داستانهای ماشین تحریر – نشر افق ]
جملاتی از کتاب دریا
اشیاء میمانند، درحالیکه زندهها زوال مییابند. (کتاب دریا – صفحه ۱۱)
کلمهٔ «کار» خیلی بزرگ و جدی است. کارگرها کار میکنند. آدمحسابیها کار میکنند. برای طبقهٔ متوسط، کلمهای که مصداق داشته باشد و ضمناً کاری را که انجام میدهیم و نحوهٔ انجام آن را شرح دهد، وجود ندارد. کار عشقی را هم قبول نمیکنم. غیرحرفهایها عشقی سرشان را گرم میکنند، درحالیکه ما جزو آن طبقهایم یا از آن جنسی که میگویم اگر حرفهای نباشیم به درد نمیخوریم. (کتاب دریا – صفحه ۳۶)
زندگیِ درست و حسابی همهاش تلاش است، کار بیوقفه و پیدرپی، اینکه با کله بروی توی شکم دنیا، یک چیزی توی همین مایهها، اما حالا وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم بخش اعظم زندگی من و توان و تلاشم برای این بوده که سرپناهی گیر بیاورم و توی گوشهای دنج با خودم خلوت کنم. آدم با خودش تعارف ندارد. (کتاب دریا – صفحه ۵۲)
جنازهای از خاطرهٔ دیگران درون خودمان حمل میکنیم، تا زمانی که جان از تنمان دربرود، بعد نوبت ماست که مدتی در ذهن دیگران بمانیم و بعد نوبت آنها برسد که بیفتند و بمیرند و تا نسلها همین چرخه ادامه یابد. (کتاب دریا – صفحه ۹۷)
درست است که چیزهایی میماند، عکسهایی رنگورورفته، تکهای مو، آثار انگشت در جایی، ذراتی که توی اتاق نفس کشیدهایم و نفس آخرمان را در آن اتاق بیرون دادهایم، اما هیچکدام از اینها ما نیستیم، آنچه بودهایم و هستیم، تنها غباری از خاکِ مردهایم. (کتاب دریا – صفحه ۹۸)
اتاقهای هتل، حتی بهترینشان، بینشان است. توی آنها چیزی نیست که به مهمان اهمیتی بدهد، نه تخت، نه یخچال مینیبار، نه حتی میز اتویی که به حالت خبردار پشت به دیوار چسبانده شده باشد. بهرغم همهٔ تلاش و زحمت معماران، طراحان و مدیران، اتاقهای هتلها همیشه با بیصبری انتظار دارد که ما مسافران برویم، اتاقهای بیمارستان برعکس، از ما میخواهد که بمانیم و قانع باشیم. (کتاب دریا – صفحه ۱۴۵)
این روزها باید دنیا را خرد خرد تفسیر کنم، یک جور معالجه هومئوپاتیک است. گرچه مطمئن نیستم این معالجه کجای مرا درست می کند. شاید یاد می گیرم که باز هم بین زندهها زندگی کنم. منظورم تمرین است. اما نه، اینطور نیست. اینجا بودن معنیاش این نیست که جای دیگر نباشم. (کتاب دریا – صفحه ۱۵۵)
مشخصات کتاب
- عنوان: دریا
- نویسنده: جان بنویل
- ترجمه: اسدالله امرایی
- انتشارات: افق
- تعداد صفحات: ۲۱۲
- قیمت چاپ پنجم – سال ۱۳۹۶: ۱۵۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: آزاده رمضانی
نظر شما در مورد کتاب دریا چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند کتاب دیگر: