کتاب آدلف اثر بنژامن کنستان رماننویس سوئیسیتبار است که فرانسویزبان بود و در قرن هجدهم میلادی میزیست.
رمان آدلف یکی از شاهکارهای رومانتیک قرن هجدهم است. این رمان از نگاه اول شخص روایت میشود و با توجه به جهتگیری راوی در بیان رابطه خود و علل فراز و نشیب آن، به نوعی یک خودکاوی روانشناسانه نیز به شما میآید.
پشت جلد کتاب آدلف نیز آمده است:
[ مطلب مرتبط: رمان آخرین انار دنیا – نشر ثالث ]
خلاصه کتاب آدلف
آدلف مردی جوان و ۲۲ ساله برای کسب تجربه در حال سفر کردن است و قرار است بعد از به دست آوردن تجربههای مختلف و به اصطلاح پخته شدن، نزد پدر بازگردد و در کنار او مشغول به کار شود تا درنهایت جایگزین او باشد.
در یکی از این سفرها آدلف به شهری که مقر حکومت شاهزادهای جوان است وارد میشود و به واسطه مهمانی که در آن شرکت میکند با زنی به نام النور، بانویی به ظاهر متاهل و ده سال بزرگتر از خودش آشنا میشود. در ادامه آدلف دلباخته این زن میشود و رفته رفته تب عشق سرکش و آتشینش را به النور منتقل میکند. اما پس از کامروایی، احساساتش به النور رنگ میبازد. ولی از آن جایی که آدلف فردی از دید شخصیتی ضعیف و در عین حال بزرگمنش است توانایی تمام کردن این رابطه را ندارد و… .
همانطور که اشاره شد، آدلف را یکی از شاهکارهای رومانتیک قرن هجدهم میدانند. هر چند باور کردن این موضوع کمی سخت است، داستانی که این چنین زیبا به روابط انسانها و پیچیدگی روان آدمی پرداخته در قرن هجده نوشته شده باشد.
آدلف قهرمان یا ضدقهرمان داستان فردی است درونگرا و کمی خودخواه – ضعیفالنفس و مردد و افسرده و البته فردی رومانتیک که عاشق زنی میشود که ده سال از او بزرگتر است. داستان کتاب آدلف من را به یاد «آناکارنینا»ی تولستوی انداخت… البته نمیدانم تولستوی آناکارنینا را تحت تاثیر این کتاب نوشته یا نه، ولی آناکارنینا و «النور» هر دو زنهایی طرد شده از جامعهاند. هر دو آنها عشقی را خواهانند که تجربه نکردهاند و با وجود این قلبشان سرشار از عشق است و تا این حس در قلبشان جوانه میزند در راه آن حاضر به هر گونه فداکاریاند. آزار دهندهترین بخش داستان از نظر من حس ترحمیست که آدلف نسبت به النور دارد، زمانی که متوجه میشود چون گذشته دیگر دوستش ندارد و چه دوست داشتنی بدتر از دوست داشتن یک طرفه.
همچنین کنستان در این اثر ضمن پرداختن به روابط عاطفی انسانها، اخلاقیات و عرفهای اشتباه جامعه را نیز نقد میکند. اخلاقیاتی که انسانها را محصور خود کردهاند. او عمیقترین و شورانگیزترین وابستگیهای عاطفی را تجزیه و تحلیل میکند تا نشان دهد چرا و چگونه با گذر زمان این احساسات و وابستگی به تدریج رنگ میبازند.
[ مطلب مرتبط: رمان کیمیاگر – نشر ثالث ]
قسمتهایی از متن کتاب آدلف
رفتار ناپسند خاصی در موردم ذکر نمیکردند، حتی نمیتوانستند کتمان کنند که بعضی از اعمالم موید جوانمردی و سخاوتم هستند؛ اما میگفتند مردی ضداخلاقم و قابل اطمینان نیستم: دو صفتی که خوشبختانه اختراع شدهاند تا اعمالی را که درک نمیکنند، تداعی کنند و حدسیاتی را بزنند که دربارهشان اطلاعی ندارند.
چه کسی میتواند جذبهی عشق را توصیف کند؟ این احساس یقین را که موجودی پیدا کردهایم که طبیعت برایمان تعیین کرده، این روزی را که ناگاه زندگیمان را فروزان ساخته و رمز و رازش را عیان نموده؛ این بهایی را که به کوچکترین رویدادها میدهیم، این ساعات زودگذر را که جزئیاتش به سبب شیرینی در یاد باقی میماند و طولانی مدت بر روحمان اثر میگذارد، همانا خوشبختی است؛ این سرخوشی دیوانهوار را که گاه بدون دلیل با تاثر آمیخته میشود، این همه لذت را که از حضور یار میبریم و این همه امید را که در دوریاش در دل میپروریم؛ این رهایی از کارهای عامیانه را؛ این احساس بزرگی را در میان آنچه پیرامون ماست؛ این اطمینان را که روزگار دیگر نمیتواند در جایی که زندگی میکنیم لطمهای به ما وارد آورد؛ این نزدیکی را که قادر است فکر دیگری را بخواند و به هر احساسش پاسخ دهد. ای افسون عشق! حتی کسی که تجربهات کرده نمیتواند توصیفت کند.
به محض اینکه رازی میان دو عاشق به وجود آید، به محض اینکه یکی فکرش را از دیگری پنهان کند، جذابیت عشق از میان میرود و سعادت ویران میشود. خشم، بیانصافی، حتی شیطنت، قابل گذشتند؛ اما پنهانکاری عنصری بیگانه وارد عشق میکند که ماهیت آن را تغییر میدهد و پلاسیدهاش میکند.
تمام شب به همین منوال گذشت. بیهدف راه میرفتم؛ دشت و صحرا و جنگل و آبادیهای کوچکی را که همهچیز در آنها ساکت و ساکن بود زیر پا گذاشتم. گاه نور پریدهرنگ خانهای را در دوردست میدیدم که در تاریکی شب رخنه میکرد. به خود میگفتم: شاید در آنجا بختبرگشتهای دارد از درد به خود میپیچد یا با مرگ میستیزد؛ این معمای غیرقابل درکِ مرگ که بهنظر نمیرسد تجربه هر روزه آن هنوز انسان را متقاعد کرده باشد، این پایان اجتنابناپذیر، که نه ما را تسلی میدهد و نه آرام میکند، موضوعی است که با بیقیدی معمول و ترسی گذرا با آن مواجه میشویم! من نیز خود را تسلیم همین تناقض غیر معقول میکنم! علیه زندگی طوری سر به شورش برمیدارم که انگار این زندگی پایانی ندارد! و به خاطر به دست آوردنِ مجدد چند سالِ فلاکتبار که زمان به زودی زود و به زور از مشتم بیرون میکشد، افراد دوروبرم را بدبخت کنم! ای کاش دست از این تلاشهای بیثمر برداریم؛ از گذر زمان لذت ببریم. از روزهایی که به سرعت روی هم انباشته میشوند.
مشخصات کتاب
- کتاب آدلف
- نویسنده: بنژامن کنستان
- ترجمه: مینو مشیری
- انتشارات: ثالث
- تعداد صفحات: ۱۳۶
- قیمت: ۱۵۰۰۰ تومان
👤 این مطلب با همکاری سحر محبتیان نوشته شده است.
نظر شما در مورد کتاب آدلف چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر ثالث: