فورد مادوکس فورد نویسنده، شاعر و رماننویس اهل بریتانیا بود. از مشهورترین آثار او می توان به همین رمان سرباز خوب (۱۹۱۵) اشاره کرد. این اثر بر بسیاری از نویسندگان جنبش هنری نوگرایی و ادبیات نوگرا موثر بوده است.
فورد در ویمبلدون چشم به جهان گشود. پدرش آلمانی و مادرش انگلیسی بودند. او بزرگترین فرزند در میان سه بچه بود. اسم این نویسنده در ابتدا فورد مادوکس هیوفر بود اما پس از جنگ جهانی اول و به خاطر این که هیوفر، بیش از حد آلمانی به نظر میرسید، اسم خود را به فورد مادوکس فورد تغییر داد. او در سال ۱۸۸۹ پس از مرگ پدر به همراه برادرش به لندن رفت و در کنار پدربزرگش به زندگی ادامه داد. او هیچ وقت در دانشگاه حضور نیافت.
کتاب سرباز خوب الهامبخش آثار چندین نویسنده شناخته شده مانند گراهام گرین بوده است.
پشت جلد این رمان آمده است:
[ مطلب مرتبط: رمان نفرتی که تو میکاری – نشر نون ]
خلاصه کتاب سرباز خوب
کتاب سرباز خوب درباره روابط دو زوج انگلیسی و آمریکایی است که توسط یکی از آنها بیان میشود. راوی اول شخص و مرد، داستان را به صورت یادآوری خاطرات، گفتهها و شنیدههایش روایت میکند. کلیت داستان در رابطه با عشق، فریب و خیانت است اما همهاش این نیست! نه اشتباه نکنید، سرباز خوب بسیار با کتابی کلیشهای و تکراری فاصله دارد.
عمدهترین مسئله داستان فریب است. فریبی که بین زوجین و کل شخصیتها برای مخفی کردن واقعیت و در واقع برای عادی و خوشبخت نشان دادن خانواده در اجتماع است که با توجه به انگلیسی بودن یکی از زوجین و کاتولیک بودنشان شدت بیشتری یافته است. همانطور که در کتاب آمده:
فکر میکنم جامعه باید ادامه داشته باشد و جامعه فقط زمانی میتواند به هستی خود ادامه دهد که طبیعیها و عفیفها و کمی حیلهگرها رشد کنند و شکوفا شوند و چنانچه طرف پرشور و هیجان خودسر باشد و شریف، محکوم به خودکشی و جنون میشود. (رمان سرباز خوب – صفحه ۲۸۱)
در ۳۰ الی ۵۰ صفحه اول، کتاب ممکن است برایتان مبهم باشد و متوجه شخصیتها و اتفاقات نشوید اما برای اینکه بهتر با کتاب ارتباط بگیرید خوب است بدانید که راوی از سبک سیال ذهنی بهره برده است. با دانستن این موضوع خیلی بهتر میتوانید با کتاب کنار بیایید و بعد از مدتی کاملا به بیان راوی عادت کرده و با او همراه شوید و حتی فلاش بکها و این آمد و رفتهای ذهنی برایتان بسیار جذاب میشود چون دقیقا همان کاری است که ذهن خودمان در تعریف خاطرهها میکند!
برای بهتر متوجه شدن سبک کتاب میتوانیم به کتاب درک یک پایان نوشته جولین بارنز اشاره کنیم که در آن هم از همین سبک نوشتن استفاده شده بود. با این تفاوت که مادوکس در انتها کمی توضیحات بیشتری به مخاطب ارائه میدهد اما در طول داستان پیچیدگیهای بیشتری از باب شخصیتها وجود دارد چون تعداد شخصیتهایی که مادوکس به آنها پرداخته بیشتر است.
شخصیتهایی که نویسنده در این کتاب خلق کرده بینظیرند. هر کدام از آنها میتواند پروندهای جداگانه برای بررسی و شناخت باشد. هر شخصیت به شدت کامل و با ریزه کاریهای روانشناسانه شگفتانگیزی ساخته و پرداخته شده است. در این کتاب شما میتوانید با چندین انسان کامل (با تمام خوبیها و نقصها) روبرو شوید و تیپ شخصیتی هر کدام از آنها را روانشناسانه نقد و تجزیه تحلیل کنید,، عواملی که از کودکی، نحوه تربیت و جامعه و فرهنگ روی آنها اثر گذاشته و منجر به تصمیمگیریها و اخلاقیات خاص هر کدام از آنها شده، و نکته خارقالعادهای که باعث قوی بودن این کتاب شده در همین است که این شناخت را شما فقط و فقط در لابهلای صحبتهای جسته و گریخته راوی به دست میآورید!
نویسنده به شیوه مرسوم و کلیشهای هر شخصیت را جداگانه به ما معرفی نکرده بلکه با ظرافتی هوشمندانه توانسته به خوبی از عهده این کار به صورت غیر مستقیم بر بیاید. و نکته عجیب در این است که مادوکس حتی برای تحصیل به دانشگاه نرفته است اما توانسته رمانی به این عظمت خلق کند و به مخاطب این تصور را بدهد که او در رشته روانشناسی و یا جامعهشناسی تحصیل کرده است.
[ مطلب مرتبط: کتاب دختر پنهانم – نشر نون ]
درباره هر کدام از شخصیتها میتوان ساعتها نوشت و گفتگو کرد اما برای جلوگیری از لو رفتن داستان من فعلا به کند و کاو شخصیت راوی میپردازم.
راوی در ابتدا و حتی عمده بخشهای روایتش (جز در پایان) خودش را فردی ساده و حتی ابله معرفی میکند. اما برای خواننده قابل قبول نیست که فردی بتواند از تمام قضایا به این سادگی بگذرد که راوی آدم سادهای بود و یا متوجه نمیشد! این یکی از جذابیتهای داستانهایی است که با راوی نامطمین بیان میشوند. یعنی شما نمیتوانید به راوی اطمینان داشته باشید که او تمام قضایا را برای شما صادقانه و یا حتی کامل تعریف میکند و این وظیفه شماست که از خلال صحبتهایش و یافتن ضد و نقیصها حقیقت را کشف کنید. در مورد این راوی هم داستان از همین قرار است.
راوی بارها در جای جای داستان تاریخهایی یا حوادثی را ضد و نقیص بیان میکند، بارها احساساتش نسبت به یک موضوع ثابت متغیر است و شما شاهد این تغییر در نحوه احساس کردن و یا تفکرش در طول داستان هستید. همهی این ضد و نقیص ها دو منشا دارند:
- اینکه حافظه انسان همیشه نمیتواند کامل همهی حوادث و اتفاقات را با جزییات ثبت کند و حتی در برخی موارد عمدا میخواهد شکل واقعیت را عوض کند تا شخصیت بهتری از خودش نشان دهد یا بهانههای دیگر.
- اینکه راوی خودش هم در بسیاری از موقعیتها حضور نداشته و چیزی را که شنیده نقل میکند که خود آن شخص هم مشخص نیست قضیه را تا چه حد صادقانه و بدون اغراق برای راوی تعریف کرده (همانطور که شاهد این روایات ضدونقیض هم هستیم) برای همین این کتاب را باید به شدت با ذهن باز و هوشیار مطالعه کرد چون باید حواسمان به تک تک سرنخها، تیپهای شخصیتی و روایات باشد. باید بتوانیم از پس حلاجی این همه شخصیت و اتفاق بر بیاییم.
میتوانم بگویم این رمان جزء معدود کتابهایی بود که خواندم و در آن تک تک شخصیتها (حتی فرعیترین و کمرنگترین شخصیت) با ریزبینی و تیزبینی طراحی شده بودند. هرکدام از آنها شخصیتی مستقل بودند که جدا از خط داستان میشد ساعتها فقط به این نوع شخصیت فکر کرد. روانشناسی به کار برده شده در خلق هر شخصیت بینظیر و شگفتانگیز بود. حتی نحوه رفتار این شخصیتها با یکدیگر، نوع همدلی و همدست شدنشان و… بینظیر بود.
راوی بارها در جای جای داستان اشاره دارد که اینها همه داستان زندگی آدمهایی خوب بود! بارها به نیکی از آنها یاد میکند حتی آدمهایی را که به او و زندگی شخصیاش آسیب زدهاند را بارها آدمهایی خوب معرفی میکند. برای خود من این قضیه از جانب راوی خیلی احمقانه به نظر میرسید که چرا انقدر سادهلوحانه به خیانتکاری که زندگیاش را نابود کرده لقب انسان خوب میدهد! اما در آخر کتاب متوجه شدم تمام اینها شاید برای این بود که راوی برای خودش هم بتواند همان توجیه را به کار ببرد، در واقع در زندگی عینی هم همین اتفاق میافتد. هرکدام از انسانها با تمام خطایا و بدیها در نهایت در شکل گیری آن خطا تنها نبودهاند، همیشه کوهی از دلایل که به فرهنگ، تربیت، شرایط جامعه و خانوادهای که در آن رشد کردهاند و حتی دین برمیگردد، پشت شکل گیری شخصیتشان بوده و منجر به سر زدن خطا شده است. این نظریه به شدت هوشمندانه در کتاب مطرح میشود اگر بتوانیم با آگاهی پرده از رازش برداریم. اینکه در نهایت اگر هر فرد و شخصیتاش را با دیدی منصفانه و روانشناسانه، کند و کاو کنیم میتوانیم تا حدود زیادی او را از کردههایش تبرئه کنیم.
به طور مثال یک از شخصیتهای قابل تامل کتاب لئونورا است. زنی که با تربیت کاتالویک بزرگ شده و در جامعه انگلیسی میخواهد تمام قد از پس زن خوب تعریف شده بر بیاد و برای این موضوع باید بهای سنگینی بپردازد. فشار روحی که لئونورا در طول داستان و زندگی با همسرش تحمل میکند تنها از این بابت که در کلیسای کاتولیک طلاق تعریف نشده و یا از بابت جامعه وجهه خوبی ندارد و در برخی مواقع امید به بازگشت همسرش و درک شدن فداکاریهایش از جانب او مثال ملموسی است از زنهایی در همهی جوامع.
لئونورا به طرز بیرحمانه و عجیبی حتی تا پا اندازی برای شوهرش پیش میرود ( که در ابتدای کتاب برای من به عنوان یک مخاطب زن به شدت غیر قابل باور بود اما بعد از شناخت تیپ شخصیتی او برایم توجیهپذیر و ملموس شد) و راوی اذعان میکند که لئونورا احساس میکرد اگر موفق میشد این زندگی را نجات بدهد در واقع توانسته بود کلیسا و جامعه زنان را نجات بدهد و خود راوی میگوید:
من آنقدر رگ آمریکایی ندارم که بگویم همهی عشقهای حقیقی نیاز به فداکاری دارند. این طور نیست. اما فکر میکنم که عشقی حقیقیتر و طولانیتر خواهد بود که کسی آن وسط از خود گذشتگی داشته باشد. (رمان سرباز خوب – صفحه ۱۳۴)
اما باز هم نکته جالب همین عکسالعملهای راوی است که زمانی متنفر و دلزده میشود و حتی همین رفتار لئونورا را درست نمیداند و باز در جایی که هنوز چیزی از حقیقت را نمیداند شیفته لئونورا شده و سراسر او را تحسین میکند. عکسالعملهای راوی و نحوه کنترل احساساتش بسیار جالب است و دقیقا الگویی از خود ما ارائه میدهد که این اتفاق، این متعادل نبودن احساس و عقلمان تا زمانی که فردی را نشناختهایم و حتی بعد شناختنش چقدر متفاوت است و یکسان نیست. همانطور که در کتاب آمده است:
چون چه کسی در این دنیا میتواند به دیگری شخصیتی را نسبت دهد؟ چه کسی در این دنیا از قلب دیگری – یا خودش – خبر دارد نمیخواهم بگویم که کسی نمیتواند حد و حدود رفتار طرف را در نظر بگیرد و به شخصیتش پی ببرد. با این حال، نمیتواند طرز برخورد او را در هر موقعیتی حدس بزند. تا وقتی که آدم نتواند چنین کاری کند، آن شخصیتی که از طرف برداشت کرده به درد کسی نمیخورد. (رمان سرباز خوب – صفحه ۱۷۷)
و یا حتی شخصیتی به نام ادوارد که در واقع همسر لئونورا است و راوی دوست صمیمی اوست. نحوه برخورد او با همسرش، تمام احساسات دوگانهای که او دارد در مواجهه با زن دیگری و قیاسش با احساسی که به همسرش دارد، همه گرههایی است که ما با لذت باز میکنیم و میشناسیم. تک تک شخصیتها را میتوان در موقعیتهای مختلفی که در کتاب هستند بررسی کرد و توضیح داد ولی این مسئله شاید باعث افشای کامل داستان کتاب شود.
[ مطلب مرتبط: رمان مردی به نام اوه – نشر نون ]
نام کتاب در ابتدا توسط نویسنده «دلگیرترین داستان» انتخاب شده بود و راوی بارها در نقل داستان زندگیاش میگوید که این دلگیرترین داستان ممکن است (که به واقع هم همینطور است) اما بعد بنا به دلایلی برای فروش بهتر کتاب به سرباز خوب تغییر یافته است. (چاپ اول این کتاب با اسم یک سرباز خوب و چاپ دوم کتاب با اسم سرباز خوب منتشر شده است.) فیلمی بر اساس این کتاب نیز ساخته شده است.
خواندن این کتاب اگر سرسری نباشد کمک بزرگیست به شناخت ما از انسانها و زندگی. اینکه هر تصمیمی که هر فرد با شخصیت منحصر به فردش میگیرد تا کجا میتواند آسیبزننده باشد و گاهی ما چقدر راحت میتوانیم خطاهای یکدیگر را نادیده بگیریم اگر فقط یک لحظه فکر کنیم شاید من هم همین کار را میکردم و یا در آخر کتاب به نتیجه اسف بارتری برسیم که ما هم در برابر خطای انسانی به عمد ساکت ماندیم (حتی به قیمت احمق نشان دادن خودمان) چون جایی در دلمان میخواستیم ما آن کسی باشیم که این کارها را میکند و جراتش را نداشتیم و یا ما بودیم که آنقدر به شخصیت اصلی و ذاتیمان افسار زدیم و کنترلش کردیم که حالا از دیدن آزادی یک انسان دیگر و جسارتش در مرتکب گناه شدن لذت میبریم و حتی ستایشش میکنیم.
بیدلیل نیست که این کتاب در لیست کتابهایی که باید قبل از مرگ بخوانیم آمده است. کتابی به شدت قوی هم از نظر پرداخت داستانی و تمام جذابیتها و عناصری که یک داستان خوب باید داشته باشد و هم از منظر روانشناسی و جامعهشناسی بینظیر است.
ترجمه کتاب بیاشکال نبود اما میتوان گفت در کل ترجمه خوبی بود.
در پایان خواندن این کتاب را به تمام کسانی که به کشف و شهود انسان، اخلاق انسانی و روابطش علاقمندند توصیه میکنم. همچنین به کسانی که دوستدار روانشناسی در خلال داستان هستند. و مطمئن باشید کتابی است که بعد از خواندن فکرش رهایتان نمیکند.
[ لینک: کتاب کافه زیر دریا ]
جملاتی از متن کتاب سرباز خوب
در خانهی خود آدم انگار همدمی درونی تو را روی یک صندلی خاص مینشاند، انگار تو را در آغوش میگیرد، یا در امتداد یک خیابان حسی ظریف را در تو بیدار میکند، یا میبینی چیزی در آنجا تو را به طرف خودش میکشد، مخصوصا وقتی همهچیز و همهکس خصمانه به نظر میرسد. به اعتقاد من، این حس بخش مهمی از زندگی است. (رمان سرباز خوب – صفحه ۲۹)
من نمیدانم ما وقتمان را چطور میگذراندیم. چطور یک نفر وقتش را میگذراند؟ چطور ممکن است کسی نه سال در اختیار داشته باشد و چیزی نداشته باشد که بگوید؟ هیچ چیز، هیچ چیز. (رمان سرباز خوب – صفحه ۴۵)
اما آزاردهندهترین – آه به درک میگویمش – چیز این است که هر چقدر هم حرفهایم را تایید کنید، در واقع هرگز به یک اینچ عمیقتر از آنچه نوشتم نمیرسید. (رمان سرباز خوب – صفحه ۴۷)
به فکرتان هم نمیرسد که این کار چقدر جذاب و دلگرم کننده است. مثل آهنگری که میگوید: با دست و پتک هرکاری میشود کرد. مثل نانوایی که فکر میکند همهی منظومه شمسی دور تحویل قرصهای نان صبح میچرخد و یا رییس اداره پست که معتقد است تنها اوست که جامعه را نگه داشته است، و بی شک این وهم و خیالها برای ادامه و جریان زندگی لازماند. (رمان سرباز خوب – صفحه ۵۹)
ما هم آنقدر میترسیم، آن قدر تنهاییم که نیاز داریم برای بودنمان از بیرون دلگرم شویم یا به هر حال پشتمان به چیزی قرص باشد. کسی را میخواهیم تا این باور را به ما بدهد که ارزش زنده بودن. زندی کردن را داریم. (رمان سرباز خوب – صفحه ۱۳۳)
حدس میزنم غرور است که وادارمان میکند سینه را جلو بدهیم، استوار بایستیم و سرمان را بالا بگیریم، البته اگر در این دنیا بتوانیم سری بالا بگیریم و خود را برقرار و سرپا نگه داریم. (رمان سرباز خوب – صفحه ۱۳۵)
عقیدهی من این است که در تمام پیوندهای زناشویی یک فاکتور ثابت است – میل به فریب دادن کسی که آدم دارد با او زندگی میکند – مثل نقطه ضعفی در شخصیت یا کارت که مدام پنهانش میکنی، زیرا زندگی دائمی با کسی که هر لحظه بی صفتیها و کلکهای ریز و درشت آدم را میداند غیر قابل تحمل است. این جور زندگیها یک مرگ واقعی است. دلیل اینکه این همه ازدواج به ناکامی میکشد همین است. (رمان سرباز خوب – صفحه ۱۳۶)
توداری و غرور به خودی خود چیزهای مهمی در زندگی نیستند، شاید حتی بهترین چیزها هم نیستند، اما اگر اتفاقی جز خصلتهای خاص شما باشند و از دست بروند، شما تباه میشوید. (رمان سرباز خوب – صفحه ۲۰۹)
مشخصات کتاب
- عنوان: سرباز خوب
- نویسنده: فورد مادوکس فورد
- ترجمه: زهرا نصرالهی
- انتشارات: نون
- تعداد صفحات: ۲۸۴
- قیمت چاپ دوم: ۲۶۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: نگار نظری
نظر شما در مورد کتاب سرباز خوب چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند کتاب دیگر که با سبک سیال ذهنی نوشته شدهاند: