رمان سربازان سالامیس به سرگذشت «رافائل سانچس ماساس»، نویسندهى اسپانیایى ملىگرا و رهبر حزب فالانژ اسپانیا، در بحبوحهى جنگ داخلى اسپانیا مىپردازد. خاویر سرکاس این رمان را در سال ٢٠٠١ به رشتهى تحریر درآورد و تاکنون به بیست زبان به چاپ رسیده است.
در صفحه ۱۱۱ کتاب میخوانیم:
یک روز تمام این داستان را در کتابى مىنویسم و اسمش سربازان سالامیس خواهد بود.
در قسمتی از متن پشت جلد سربازان سالامیس آمده است:
داستان سربازان سالامیس حول یک سوال اساسی متمرکز است: چه چیزی یک قهرمان را میسازد؟ آیا کسی مانند ماساس که اوج خشونت و نیاز به تغییر بنیادین را میطلبد، اما هیچوقت حقیقتا برای آن نمیجنگد قهرمان است؛ یا اینکه قهرمان بودن چیزی کاملا متفاوت است؟
لسآنجلس تایمز درباره این کتاب میگوید:
- جذاب، مهیج و سرشار از احساسات انسانی
گاردین میگوید:
- سربازان سالامیس تاییدی است بر اهمیت زندگی انسانها و نفش آنها در بزنگاههای تاریخ
پابلیشرز ویکلی نیز چنین میگوید:
- کتابی تاریخی با بهرهگیری از مستندات قوی و توصیفهای زیبا و هوشمندانه از اخلاق و انسانیت
دیوید تروئبا، کارگردان و فیلمنامه نویس اسپانیایى، فیلم سربازان سالامیس را براساس این رمان در سال ٢٠٠٣ ساخته است.
[ لینک: کتاب در غرب خبری نیست – سرگذشت گروهی از سربازان جوان و سرگردان آلمانی ]
خلاصه کتاب سربازان سالامیس
روایت از جایى شروع مىشود که راوى یا همان خاویر سرکاسِ نویسنده، کنجکاو مىشود براساس شنیدههایش دربارهى شخصیتِ سانچس ماساس از زبانِ پسرش فرلوسیو، بیشتر بداند. همین او را بر آن میدارد تا به دنبال راهى براى هر چه بیشتر شناخت او برود.
سرکاس که در فصل اول خود را در قالبِ یک نویسندهى شکستخورده و شوهرِ برگشت خورده به خواننده مىنمایاند، عزمش را جزم میکند تا داستانِ زندگىِ ماساس را به رشتهى تحریر درآورد.
داستان از جایى شروع مىشود که در اواخر جنگ داخلى و پس از سقوط بارسلون، به نیروهاى جمهورى خواه فرمان مىرسد که زندانیانِ ملىگرا را اعدام کنند؛ سانچس ماساس هم یکى از این زندانیان است، ایدهپردازى که بیش از هرچیز صحبتها و خطابههایش موجب فاجعه در اسپانیا شده بود.
جمهورىخواهان اسرا را در جنگل به صف مىکنند و هنگامى که فرمان آتش صادر مىشود، ماساس دور از چشم آنها و به طرز معجزه آسایى راهى در میان جنگل مىیابد و از جوخهى آتش فرار مىکند.
در این مدت که در جنگل سرگردان بود، گروهى از روستاییان، حامى وى بودند. او به همهى آنها قول داد هنگامیکه اوضاع به حالت عادى بازگشت و او بر سر منصبش، حتما الطافِ بزرگوارانهى آنها را جبران کند. و چنین کرد.
اما شخصیتِ محذوفِ داستانِ پرکشش زندگى ماساس، همان سربازِ شبه نظامىاى است که جان او را مىخرد و از دیدنِ او چشم پوشى مىکند. سرکاس در تلاش براى یافتنِ مهرهى گم شدهى داستانش از خانهى سالمندانى سر درمىآورد و با پیرمردى روبرو مىشود که ترکیبى از شوخ طبعى و زیرکى زورباى یونانى را در وجودش دارد. مردى که به وضوح نمىگوید همان سرباز است یا خیر، اما تکههاى گمشدهى پازل را در دستانِ سرکاس مىگذارد. او به تمامىْ وجههاى از جنگ را به مخاطب مىشناساند که مذموم است و از افتخاراتى سخن مىگوید که قرار بود تاجى بشود بر سرشان اما آوارى شد بر جانشان.
و در پایان، سوالى که در ذهن خواننده شکل مىگیرد این است که چه چیزى یک قهرمان را مىسازد؟ آیا کسى مانند ماساس که اوج خشونت و نیاز به تغییر بنیادین را مىطلبد، اما هیچ وقت حقیقتا براى آن نمىجنگد قهرمان است، یا اینکه قهرمان بودن چیزى کاملا متفاوت است؟
[ لینک: کتاب سرزمین مامورهای مخفی – داستان هایی از پشت دیوار برلین ]
جملاتی از متن کتاب سربازان سالامیس
ادبیات و زندگى از هم جدا هستند و امکان دارد کسى در عین اینکه نویسندهى خوبى است آدم وحشتناکى باشد (یا آدمى که از اهداف وحشتناک حمایت و آن را ایجاد مىکند.) (سربازان سالامیس – صفحه ۱۴)
براى کسانى که جنگ را بردند خوب تمام شد اما براى ما که باختیم بد تمام شد. هیچ کس به خودش زحمت نداد از ما که براى آزادى جنگیدیم تشکر کند. در تمام شهرهاى اسپانیا بناى یادبود براى کشته شدگان جنگ وجود دارد. چند تا از آنها را دیده اید که حداقل نام کشته شدگان هر دو طرف روى آن باشد؟ (سربازان سالامیس – صفحه ۱۹)
از نظر من کشور متمدن کشورى است که مردمش مجبور نباشند وقت خود را براى سیاست تلف کنند. (سربازان سالامیس – صفحه ۲۲)
همهى جنگها پر از داستانهایى هستند که واقعى به نظر نمىآیند. (سربازان سالامیس – صفحه ۲۸)
کسى براى گوش دادن به کسانى که به سن خاصى مىرسند وقت ندارد و زمانى که خاطرات جوانىشان را به یاد مىآورند، فرصت مردم خیلى کمتر مىشود. (سربازان سالامیس – صفحه ۶۳)
شاید فاشیسم براى سانچس ماساس راهى براى تحقق بخشیدن به شعر بود؛ براى واقعیت بخشیدن به جهانى مالیخولیایى که شعر از دنیاى ناممکن، فراطبیعى و غیرقابل تصور پاردایس فرا مىخواند. (سربازان سالامیس – صفحه ۷۱)
هیچ کس نمىداند سرزمین مادرى چیست، شاید تنها بهانهاى براى خودفروشى و بىعارى باشد. (سربازان سالامیس – صفحه ۱۲۵)
کتابها همیشه مسیر خودشان را پیدا مىکنند، و اینکه ما دربارهى چیزى که مىخواهیم نمىنویسیم، دربارهى چیزى مى نویسیم که توانایى آن را داشته باشیم. (سربازان سالامیس – صفحه ۱۲۹)
در زمان صلح قهرمان وجود ندارد، البته شاید به جز آن هندى کوچولو که تقریبا نیمه عریان این طرف و آن طرف مىرفت… و حتى او هم قهرمان نبود، یا شاید فقط وقتى او را کشتند قهرمان شد. قهرمانها فقط وقتى قهرمان هستند که بمیرند یا کشته شوند. قهرمانهاى واقعى از جنگ متولد مىشوند و در جنگ مىمیرند. (سربازان سالامیس – صفحه ۱۸۶)
[ لینک: رمان سفر به انتهای شب اثر سلین ]
مشخصات کتاب
- عنوان: سربازان سالامیس
- نویسنده: خاویر سرکاس
- ترجمه: محمد جوادی
- انتشارات: نیلوفر
- تعداد صفحات: ۲۰۴
- قیمت: ۲۱۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: مهشید موسوی
نظر شما در مورد این رمان چیست؟ آیا به خواندن آن علاقهمند شدید؟
معرفی چند رمان دیگر از نشر نیلوفر: