رمان راز اثر کوتاهی از نویسنده فرانسوی، فیلیپ گرمبر است که حوادث آن با جنگ جهانی دوم گره خورده است. داستان افرادی که به نظر میرسد از اتفاقات جنگ و کشتارهای آن عبور کردهاند و اکنون زندگی آرامی برای خود فراهم کردهاند. اما تلخیهای گذشته هنوز آنها را تحتتاثیر قرار میدهد. رازهایی وجود دارد که باید آشکار شوند و آدمهایی هستند که باید به آرامش برسند.
فیلیپ گرمبر رمان راز را که براساس سرگذشت خانواده خود است در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد. این کتاب با استقبال فراوان خوانندگان روبهرو شد و جوایز متعددی هم نصیب گرمبر کرد. کلود میلر، کارگردان فرانسوی، در سال ۲۰۰۷ فیلمی براساس این داستان ساخت.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب آمده است:
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان عصیان – نشر ماهی ]
رمان راز
راوی کتاب پسربچهای تنها و ناامید است که برخلاف پدر و مادرش (که هردو ورزشکار حرفهای هستند) بدن نحیف و ضعیفی دارد. به نظر میرسد پدر و مادر «فیلیپ» از داشتن او سرخوردهاند و به طور کلی هیچکدام شوق زندگی ندارند. اما این پسربچه هم به کسی نیاز دارد تا تنهایی خود را با او شریک شود. او به کسی نیاز دارد که شریک اشکهایش شود. شاید یک برادر خیالی گزینه مناسبی باشد!
من یگانه پسر خانوادهای بودم که جز من فرزندی نداشت، اما تا مدتها برادری هم داشتم. در سفرهایی که مدرسه برای گذراندن تعطیلات ترتیب میداد، این قصه را به آشنایان تازه یا دوستان موقتم میگفتم و آنها هم ناگزیر حرفم را باور میکردند. من یک برادر داشتم، برادری خوشقیافهتر و قویتر از خودم، برادری بزرگتر، معرکه، نامرئی. (رمان راز اثر فیلیپ گرمبر – صفحه ۷)
یک روز فیلیپ همراه مادرش به انباری رفته و در آن اتاق ناشناخته که سرشار از خاطرات است، یک عروسک پیدا میکند. سگی پشمالو که کرکهای مخملی نخنمایی دارد. پسربچه بلافاصله آن را بغل میکند اما چون احساس میکند مادرش ناراضی است، سگ را سرجایش میگذارد.
مدتی است که فیلیپ احساس میکند رازهایی وجود دارد که از او پنهان میکنند. به عنوان مثال پدرش نام خانوادگیشان را عوض کرده ولی در پاسخ هر سوالی فقط میگوید: «اسم ما همیشه همین بوده و این موضوع چنان بدیهی است که جایی برای هیچگونه بحثی باقی نمیگذارد.» البته راوی همه این موارد را میبیند اما تصمیم میگیرد از همهچیز بیخبر بماند تا اینکه به پدر و مادرش فشار بیاورد و موجب ناراحتی آنها شود.
سالها میگذرد و فیلیپ ۱۵ ساله میشود و این بیخبری تا زمانی ادامه پیدا میکند که «لوییز» تصمیم میگیرد حقیقت را آشکار کند. لوییز مانند یکی اعضای خانواده آنها بود که کارهای مختلفی برای خانواده «گرمبر» انجام میداد. روزی در مدرسه، معلم به مناسبت جشن پیروزی سال ۴۵ فیلمی از زمان جنگ پخش میکند. صحنهای از این فیلم، پسر نوجوان را بهشدت تحت تاثیر قرار میدهد:
راوی رفته رفته تکههای پازل را کنار هم قرار میدهد و حوادث گذشتهای را راویت میکند که پدر و مادرش از سر گذراندهاند. حوادثی که خانواده یهودی آنها را به شدت تحت تاثیر قرار داده و باعث زنده شدن خاطرات دفنشده میشود. چیزهایی که هیچکس تمایلی به سخن گفتن از آنها ندارد.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان هـ هـ ـحـ هـ – نشر ماهی ]
درباره کتاب فیلیپ گرمبر
داستان کتاب شاید در ابتدا جذابیت چندانی نداشته باشد اما کمکم که تصویر بزرگتر پیش چشم خواننده روشن میشود ما دلیل رفتارهای عجیب شخصیتهای کتاب را درک میکنیم. ضمن اینکه راوی هر بار با روایت کردن قسمتی از داستان و با جلو و عقب بردن زمان، خواننده را مشتاق به خواندن میکند.
در کتاب، راوی که از خود و بدن ضعیفش به خاطر برآورده نکردن انتظارات پدر و مادرش ناراضی است با کمک لوییز متوجه میشود که در دنیا تنها نیست و بسیارانی مثل او هستند که متفاوتند. در واقع در طول تاریخ هم این آدمهای متفاوت وجود داشتهاند و به علت همین تفاوت مورد قضاوت، خشونت و حتی در معرض نابودی قرار گرفتهاند. راوی با مرور وقایع تاریخی و آگاهی از رازی که پدر و مادرش پنهان کردند پی میبرد که آنها هم متفاوت بودهاند و دلیل رفتارهای آنها به طور کلی چیز دیگری است.
پی بردن به حقیقت و آشکار کردن رازهایی که وجود دارد بسیار دردناک است اما در عین حال ضروری نیز میباشد. تنها با آگاهی از گذشته و کنار آمدن با آن است که میتوان با آرامش به زندگی ادامه داد.
فیلیپ گرمبر درباره کتاب و گذشتهاش میگوید:
بیست سال سوگواری کردم. بیش از چیزی که فروید طبیعی میدانست. اصلاً تصور نمیکردم دربارهاش بنویسم. گذشته بیش از اندازه روی شانههایم سنگینی میکرد.
بنابراین رمان راز برای گرمبر حکم کاناپه فروید را دارد. همانطور که مراجعهکنندگان فروید بر روی کاناپهی او دراز میکشیدند و با وجود تمام سختیهای گفتن از خود، روحشان را در برابر نگاه روانکاوانه فروید قرار میدادند. گرمبر هم با نوشتن «راز» روح دردمند خود را به تصویر میکشد و سعی میکند با پردهبرداری از رازِ بزرگ خانوادهاش جراحت روحش را التیام بخشد. در رمان این موضوع به خوبی نشان داده شده است.
درنهایت باید گفت کتاب راز داستانی از جنگ جهانی دوم و وحشتی است که در طول جنگ همواره گریبانگیر یهودیان بود. آشویتس نیز مانند یک دیو ترسناک در کتاب حضور دارد و ما در رمان قربانیانی را میبینیم که تلاش میکنند پسرشان را از شر گذشته حفظ کنند.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان در غرب خبری نیست – کتابی با موضوع جنگ جهانی ]
جملاتی از رمان راز
زندگی کودکانهام هر روز برایم ترس و اندوه تدارک میدید و من آنها را در تنهایی خود میپروراندم. به کسی نیاز داشتم که شریک اشکهایم شود. (رمان راز – صفحه ۸)
بعضی روزها که برای رازگویی و درد دل مناسب مینمود، لوییز برایم داستان کودکیِ دخترک لنگی را میگفت که همه مسخرهاش میکردند و او زیر سایه سنگین همکلاسیهای فرز و چابک خود روزگار میگذراند. خودم را در این داستان به جا میآوردم. (رمان راز – صفحه ۲۶)
در خانه سرهنگ بازنشستهای پناه میگیرند که با دخترش زندگی میکند، خانممعلم سابقی که سن و سالی از او گذشته است. روستا، برکنار از هیاهوی جنگ، جزیره آرامش است. دلواپسیها، محرومیتها و جیرهبندیهایی که مردم شهرهای بزرگ را رنج میدهد در این دهکده تاثیری نداشته است. (رمان راز – صفحه ۳۸)
آدمی هرگز در نبرد با یک مرده پیروز نمیشود. (رمان راز – صفحه ۶۶)
اتریش ضمیمه آلمان شده، لهستان به اشغال درآمده و فرانسه به آوردگاه پا نهاده است. صفحات یکی پس از دیگری ورق میخوردند: پیروزی آلمان نازی، امضای آتشبس و استقرار نظام ویشی. نامها با هیاهو اعلام میشوند، روزنامهفروشان آنها را در خیابان جار میزنند و چهره کسانی آفتابی میشود که فرانسه سرنوشت خود را به دست آنها خواهد سپرد. تانکها پشت سر هم در حرکتند و فاتحان با گامهای بلند در شانزهلیزه رژه میروند. (رمان راز – صفحه ۷۸)
شایعه رفتهرفته در خیابان، در مغازهها و طی گفتوگوها پراکنده میشود. دیگر نمیتوان واقعیت هراسانگیز را نادیده گرفت و گمان برد که موضوع تنها جابهجایی ساده جمعیت است. از این پس، از کشتار برنامهریزیشده و اردوگاههای مرگ سخن میرود. این خبر از درگاه خانه عبور میکند و تصویرهایی از تبعیدهای دستهجمعی و سیمهای خاردار را روی دیوارها به نمایش درمیآورد. (رمان راز – صفحه ۱۲۳)
پدرم، هنگام گردشهایمان در پاریس، اغلب مرا به دیدن مزار مردگان نامدار پرلاشز میبرد، اما هیچگاه برای رفتن به قطعه یهودیان راهمان را کج نکرده بودیم. چرا باید به دیدار سنگ گوری برود که نام مادرش بر آن حک شده بود؟ مردهها در درون او بودند: عزیزترین کسانش گوری نداشتند و نامشان روی هیچ سنگ مرمری کنده نشده بود. (رمان راز – صفحه ۱۳۴)
مشخصات کتاب
- عنوان: راز
- نویسنده: فیلیپ گرمبر
- ترجمه: مهستی بحرینی
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۱۴۸
- قیمت چاپ اول – پاییز ۱۳۹۹: ۲۰۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد رمان راز چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. اگر این کتاب را نخواندهاید، آیا به مطالعه آن علاقهمند شدید؟
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر با ترجمه مهستی بحرینی: