رمان جنایت و مکافات اثر فیودور داستایفسکی یکی بزرگترین رمانهای دنیاست و به اعتقاد منتقدان جزء ۱۰ کتاب برتر تاریخ ادبیات روسیه نیز میباشد. همچنین این کتاب جزء ۱۰۰ کتاب برتر تاریخ قرار گرفته است. این کتاب با ترجمههای مختلفی در ایران منتشر شده است و ما در اینجا قصد داریم بهترین ترجمه جنایت و مکافات را برای مطالعه معرفی کنیم.
ترجمههایی که تاکنون از رمان جنایت و مکافات وارد بازار شده است عبارتند از:
- ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی
- ترجمه حمیدرضا آتشبرآب – نشر علمی و فرهنگی
- ترجمه اصغر رستگار – نشر نگاه
- ترجمه علی صحرایی – نشر مهتاب
- ترجمه محمد صادق سبط الشیخ – نشر سپهر ادب
- ترجمه منیره کفتری – نشر آوای مهدیس
- ترجمه پرویز شهدی – نشر کتاب پارسه
- ترجمه احد علیقلیان – نشر مرکز
- ترجمه مریم امیری، آزاده پیراسته – نشر پارمیس
- ترجمه محسن سلیمانی – نشر امیرکبیر
- ترجمه نسرین مجیدی – نشر روزگار
فهرستی که مشاهده کردید، ۱۱ ترجمه مختلف از کتاب جنایت و مکافات بود که مقایسه همه این ترجمهها برای ما تقریبا غیرممکن است. ضمن اینکه همه این ترجمهها از زبان مبدا انجام نشدهاند. از میان لیست فقط دو ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی و ترجمه حمیدرضا آتشبرآب – نشر علمی و فرهنگی از زبان مبدا یعنی زبان روسی ترجمه شدهاند. در اینجا ما نیز همین دو ترجمه را مقایسه میکنیم اما در نظر داشته باشید که شاید ترجمههای دیگر نیز «خوب» باشند اما در این مطلب اولویت ما با ترجمههایی است که به طور مستقیم انجام شده باشند.
معرفی رمان جنایت و مکافات و مهمترین کتابهای داستایفسکی را میتوانید در کافهبوک مطالعه کنید:
بهترین ترجمه جنایت و مکافات
قبل از مقایسه دو ترجمه مهری آهی و حمیدرضا آتشبرآب، در نظر داشته باشید که ما متن فارسی دو ترجمه را مقایسه میکنیم و دقیقا متن کتاب را با رعایت تمام نکات نگارشی در اینجا نقل میکنیم. طبیعتا از آوردن متن روسی کتاب خودداری میکنیم. همچنین باید اشاره کنیم که بخشهای مختلفی از ابتدا تا آخر کتاب را برای مقایسه انتخاب شدهاند و تلاش کردیم این گستردگی از قسمتهای ساده کتاب تا قسمتهای پیچیده را شامل شود. به هنگام مقایسه نیز ابتدا ترجمه مهری آهی و به دنبال آن ترجمه حمیدرضا آتشبرآب خواهد آمد. در نهایت امیدواریم در انتخاب بهترین ترجمه جنایت و مکافات به شما کمک کنیم.
*ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:
راسکلنیکف عادت بهجمعیت نداشت و چنانکه گفتهشد، بخصوص در این اواخر از هر اجتماعی گریزان بود. اما اکنون، ناگهان چیزی بهسوی مردم میکشانیدش. مثل این بود که تحول تازهای درش رخ میداد که در ضمن کشش بهسوی مردم را هم در او زیاد میکرد. (صفحه ۳۴)
+ ترجمه حمیدرضا آتشبرآب – نشر علمی و فرهنگی:
راسکولنیکاف اجتماعی نبود و بهخصوص این اواخر هم که دیگر به قول معروف از عالم و آدم گریزان بود. اما حالا حسی داشت او را به سمت آدمها میکشاند. چیزی داشت درونش پامیگرفت که تازه بود و او را تشنه معاشرت با مردم میکرد. (جلد اول – صفحه ۱۸)
*ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:
ناگهان بیاراده فریاد زد: «اما اگر من دروغ گفتهباشم چه؟ اگر واقعا آدمیزاد، و همه بهطور کلی، یعنی همه نوع بشر پست نباشند، آن وقت بقیه چیزها، همه چیز، حرف مفت، و ترس تلقین شده است… و هیچ مانعی در کار نیست… و نباید هم باشد!…» (صفحه ۵۶)
+ ترجمه حمیدرضا آتشبرآب – نشر علمی و فرهنگی:
بیاراده بلند از دهانش پرید: ولی اگر اشتباه کردهباشم چی؟ اگر آدمیزاد و کل بنیبشر و نژاد انسان، رذل و پست نباشد، چی؟ آنوقت چیزی که میماند فقط یک تعصب کور و وحشتیه که بهمان تلقین شده و، در اصل، هیچ مانعی هم در کار نیست. درستش هم همین است! … (جلد اول – صفحه ۵۱)
*ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:
دیگر یک لحظه را هم نمیشد ازدستداد. راسکلنیکف تبر را بیرون آورد، با هر دو دست آن را بالا برد و در حالی که بکلی از خویشتن غافل بود، بی هیچ زحمتی، تقریبا بیاختیار، ته تبر را بر پیرزن فرودآورد. انگار اصلا نیرویی در وی نبود، اما همین که یک بار تبر را فرودآورد، قدرتی در او بوجودآمد. (صفحه ۱۲۴)
+ ترجمه حمیدرضا آتشبرآب – نشر علمی و فرهنگی:
دیگر نمیشد حتی لحظهای را هم تلف کرد. راسکولنیکاف تبر را کشید بیرون و دودستی آن را بالا برد. بدون اینکه حال خودش را بفهمد، بیهیچ زحمتی و تقریبا بیاختیار تیغه تبر را بر سر پیرزن فرود آورد. انگار نیرویی در او نبود، اما بهمحض اینکه یکبار تبر را پایین آورد، توشوتوانش را از نو بازیافت. (جلد اول – صفحه ۱۴۳)
*ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:
_آخر مگر مستی یا دچار سودا شدهای! چرا مسخرهبازی درآوردهای! مرا هم دیوانه کردهای… پس آخر، برای چه آمدهبودی، شیطان؟
راسکلنیکف در حالی که از پلهها پایین میرفت، زمزمه کرد:
_ترجمه… لزومی ندارد.
رازومیخین از بالا فریاد کشید:
_پس چه مرگی میخواهی؟
اما او بهراه خود ادامه داد.
_آهای، منزلت کجاست؟
جوابی نیامد.
_پس، برو گم شو..! (صفحه ۱۷۴)
+ ترجمه حمیدرضا آتشبرآب – نشر علمی و فرهنگی:
_دیوانه شدی؟ معلومه چه مرگته؟ چه غلطی داری میکنی؟ من را هم دیوانه میکنی آخر! خدا لعنتت کند، اصلا پاشدی آمدی سراغ من که چی؟
راسکولنیکاف از راهپله زیر لب گفت:
_ترجمه را… ولش کن.
رازومیخین از بالا داد کشید:
_پس چه کوفتی میخواهی؟
راسکولنیکاف خاموش از پلهها رفت پایین.
_آهاااای، با توام! الآن خانهات کجاست؟
پاسخی نیامد.
_ای که بروی به جهنم! (جلد اول – صفحه ۲۰۵)
[ مطلب مرتبط: مقایسه ترجمههای رمان برادران کارامازوف ]
*ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:
من وقتی مردم دروغ میگویند دوست دارم! دروغ تنها مزیت انسان است بر سایر موجودات! با دروغ بهراستی میرسی! من از آن جهت انسانم که دروغ میگویم. هرگز بهحقیقتی نرسیدند بیآنکه چهارده بار یا شاید صد و چهارده بار دروغ بگویند و این در نوع خود قابل احترام است. اما، خود دروغ را هم تازه نمیتوانیم با عقل خود بگوییم! به من دروغ بگو، اما دروغ خودت را بگو و آن وقت من تو را خواهمبوسید. دروغ را بهسبک خود گفتن، بهتر از حقیقتی است بهتقلید دیگری! در مورد اول تو انسانی و در مورد دوم تو فقط مانند طوطی هستی! حقیقت از بین نخواهد رفت، اما پدر زندگی را ممکن است درآورد. (صفحه ۲۹۹)
+ ترجمه حمیدرضا آتشبرآب – نشر علمی و فرهنگی:
خوشم میآید حرف مفت بزنند و دروغ بگویند اتفاقا. اشرف مخلوقات برتریاش به کل خلقت همینه دیگر! یکسره جفنگ بگو و دروغ، خواهی دید که به حقیقت میرسی! انسانیم چون دروغ میگوییم! هیچ حقیقتی هیچ را کشف نکرده کسی، مگر اینکه چهارده تا دروغ سر راهش بودهباشد، صد و چهاردهتا هم بگوییم کم گفتهایم! چیز بدی هم نیست برای خودش! ولی دستکم کاش دروغهامان مال خودمان بود! چرت بگو، دروغ بگو، ولی حرف خودت باشد نه دیگران، آنوقت من دستت را هم میبوسم. آدم کج برود اما راه، راه خودش باشد صدبار بهتره تا راه راستِ یکی دیگر را گز کند. چون آدم که باشد طرف، راه خودش را میرود، ولی تو راه دیگران که باشی، دست بالاش میشوی یک طوطی مقلد. حقیقت همیشه سر جای خودش هست و نمیشود ازش فرار کرد، ولی زندگی، گاهی خیلی آدم را تحت فشار میگذارد. (جلد اول – صفحه ۳۷۰)
*ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:
پیرزن که مزخرف است! پیرزن که شاید هم اشتباه باشد. مطلب سر او نیست، پیرزن فقط بیماری بود… میخواستم زیادتر از حد تجاوز کردهباشم… من انسانی را نکشتهام، بلکه اصولی را کشتهام! اصولی را نابود کردهام، اما از حد نتوانستم تجاوز کنم و همچنان در این سوی حد ماندم… کاری که توانستم بکنم کشتن بود! اما این را هم از قرار معلوم نتوانستم… (صفحه ۴۰۱)
+ ترجمه حمیدرضا آتشبرآب – نشر علمی و فرهنگی:
پیرزنه مزخرفه! شاید اصل اشتباه من خود پیرزنه باشد، ولی قضیه اصلا سر او نیست! پیرزنه یک مرض بوده و بس!… من هول برم داشتهبوده که از خط بگذرم… اینی که من کشتم آدمیزاد نبود، من یک قاعده را از بین بردم! آره، شاید یک اصل و قاعده را کشتهباشم، ولی نرفتم آنور خط و همینور ماندم!… فقط توانستم یکی را بکشم. ولی انگار از پس همانش هم برنیامدم… (جلد اول – صفحه ۵۱۰)
*ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:
راسکلنیکف با همان حال برانگیخته ادامه داد:
_سونیا، من آن وقت پیبردم که قدرت فقط نصیب کسانی میشود که جرات کنند هم شوند و آن را بدقت بگیرند. در اینجا فقط یک چیز مهم است، یک چیز: باید فقط جرات داشت! در آن وقت فکری، برای اولینبار در عمرم در ذهنم پروردهشد، فکری که هیچکس هرگز قبل از من نکردهبود، هیچکس! ناگهان سوالی چون خورشید درخشان در مقابلم پدیدآمد که چگونه احدی تا بهحال جرات نکردهاست هنگام گذشتن از مقابل این همه مزخرفات دم همه آنها را بگیرد و روانه جهنمشان کند! من… خواستم این جرات را بکنم و کشتم… من فقط خواستم جرات بخرجدهم، سونیا، این است دلیل همهچیز. (صفحه ۵۹۸)
+ ترجمه حمیدرضا آتشبرآب – نشر علمی و فرهنگی:
راسکولنیکاف با همان حال ادامه داد:
_سونیا، آن موقع بود که برام جاافتاد قدرت فقطوفقط مال کسی میشود که شهامت همشدن و ربودنش را از روی زمین داشتهباشد. هیچی هم لازم نیست داشتهباشد طرف! نه ویژگی خاصی میخواهد، نه مهارت بهخصوصی… فقط باید جرات داشتهباشی! بعدش برای اولینبار تو زندگیم فکری رسید به ذهنم که قبل از من به ذهن احدی نرسیدهبود، هیچکس! مثل روز برام روشن شد که آخر چهطور یکنفر هم نبوده و نیست تو این دنیای دیوانه که پیش برود و لگدی بزند زیر همهپی و یکجا همه را واصل کند به درک؟ میخواستم جرات به خرج بدهم… سونیا، میخواستم من یکی هم که شده جرات داشتهباشم و همین شد که زدم پیرزنه را کشتم! همین بود انگیزهام!. (جلد اول – صفحه ۷۸۶)
*ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:
روزهای عجیبی برای راسکلنیکف فرارسید. پنداری مه غلیظی او را در خود گرفت و تنهایی دشوار و خلاصیناپذیری بر او چیره شد. بعدها، یعنی پس از مدتها که این ایام را بیادآورد، ملتفت شد که قوه دراکهاش در این دوره تیره شدهبود. مدتی، تا انتهای ماجرا، این حالت با فواصلی کوتاه ادامه داشت. (صفحه ۶۲۷)
+ ترجمه حمیدرضا آتشبرآب – نشر علمی و فرهنگی:
دوران عجیبی در زندگی راسکولنیکاف آغاز شد؛ انگار که ناگاه مهی بر سرش فرونشسته و او را در انزوایی مهیب و ناگزیر اسیر کردهبود. بعدها که آن دوره طولانی را بهخاطر میآورد، حس میکرد که هوشیار نبوده و حتی تا زمان فاجعه آخر هم درک کاملی از اطرافش نداشتهاست. (جلد دوم – صفحه ۸۲۵)
*ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:
برای چه زنده باشد؟ چه هدفی داشتهباشد؟ برای رسیدن بهچه منظوری تلاش کند؟ زندگی کند تا فقط وجودداشته باشد؟ اما او که سابقا هم هزاران بار آمده بود وجودش را بهخاطر عقیده، بهخاطر امید و حتی بهخاطر تخیلی فدا کند. تنها وجودداشتن، برای او همیشه کم مینمود. پیوسته در پی چیز بیشتری بود. (صفحه ۷۶۸)
+ ترجمه حمیدرضا آتشبرآب – نشر علمی و فرهنگی:
چه داشت که بخواهد بهخاطرش زندگی کند؟ به چه میتوانست چشم امیدی داشتهباشد؟ چرا باید برای زندهماندن جان میکند؟ زندگی کند برای اینکه فقط وجود داشتهباشد؟ مگر او همان آدمی نبود که پیشتر، هزاربار پیش آمدهبود که بخواهد بهخاطر فکری، کورسوی امیدی یا حتی خیال خامی دست از خود و زندگیاش بشوید؟ حیات صرف هرگز برای او اهمیت خاصی نداشت، همیشه چیز بیشتری از زندگی خواستهبود . (جلد دوم – صفحه ۱۰۲۸)
[ مطلب مرتبط: مقایسه ترجمههای رمان برادران کارامازوف ]
در نهایت بهترین ترجمه جنایت و مکافات کدام است؟
حتما با مطالعه مقایسههایی که در بالا آورده شد، متوجه شدید که هر دو ترجمه خوب هستند. با در نظر گرفتن عوامل مختلف، در نهایت ما انتخاب ترجمه بهتر را به عهده خود مخاطب واگذار میکنیم. لازم به ذکر است که ترجمه حمیدرضا آتشبرآب در سال ۱۳۹۷ منتشر شده و همراه با آن بیست تفسیر از رمان جنایت و مکافات نیز ارائه شده است که برای درک عمیقتر کتاب بسیار مفید است. این ترجمه به اصطلاح امروزیتر است و ارتباط برقرار کردن با آن بسیار آسان است.
در مقابل از ترجمه مهری آهی حدود ۵۰ سال میگذرد اما همچنان یک ترجمه قوی و خوب محسوب میشود. شاید شیوه نگارش و ویراستاری کتاب مقداری قدیمی به نظر بیاید اما با خواندن این ترجمه هم میتوانید از رمان بهره ببرید.
شاید بتوان گفت برتری ترجمه حمیدرضا آتشبرآب به ترجمه مهری آهی پانوشتهای آن است. حمیدرضا آتشبرآب در قسمتهای مختلف کتاب توضیحات مفیدی ارائه داده است که مخاطب بتواند منظور نویسنده را بهتر درک کند و اگر در جایی از کتاب، داستان به موضوع خاصی اشاره کرده باشد، مانند اشاره به کتاب مقدس، اشاره به نظر نویسنده دیگر، اشاره به دعوایی که داستایفسکی در آن زمان داشته و غیره، مترجم به همه آنها اشاره کرده است. در نهایت امیدواریم در انتخاب بهترین ترجمه جنایت و مکافات به شما کمک کرده باشیم.
[ لینک: اینستاگرام کافهبوک ]
مشخصات دو کتابی که در این مطلب از آنها استفاده شده است، عبارتند از:
- جنایت و مکافات
- ترجمه: مهری آهی
- انتشارات: خوارزمی
- تعداد صفحات: ۷۷۷
- قیمت چاپ یازدهم – اسفند ۹۵: ۳۷۰۰۰ تومان
- جنایت و مکافات با بیست تفسیر
- ترجمه: حمیدرضا آتشبرآب
- انتشارات: علمی و فرهنگی
- تعداد صفحات: ۱۶۴۰
- قیمت چاپ اول – سال ۱۳۹۷: ۱۲۰۰۰۰ تومان
- دو جلدی
نظر شما درباره مطلب بهترین ترجمه جنایت و مکافات چیست؟ آیا این مطلب توانست به شما در انتخاب ترجمه کمک کند؟ درباره این دو ترجمه چه فکری میکنید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند مطلب مفید دیگر: